در کوهســـارِ کشورِ یک عمــــــــر انتظار
تاریخ نشر دوشنبه دهم قوس ۱۳۹۳ – اول دسامبر ۲۰۱۴ هالند
احمد محمود امپراطور
یکشنبه 09 قوس 1393 هجری آفتابی
کابل/افغانستان
بی من بهـــر کجا که روی خوار می شوی
از هست و بودی زنـدگی بیزار می شوی
دیگر به سرو ِ سبز و،گلستان هوس مکن
همچون درختِ خشکِ سپیدار می شوی
در کوهســـارِ کشورِ یک عمــــــــر انتظار
با واژه های شعــر تو سنگسار می شوی
فـکرش مکن که رفتی و مُردم من از فراق
در زنــــده بودنـــم تــــو عزادار می شوی
لعــل بدخش ما تو فگنــــدی ز خود سری
روزی به خـــون دیــــده خریدار می شوی
تاکی تو رو بپوشـی و، خود را دهی فریب
دارم عجب چگونــــــه پدیـــدار می شوی
شرمنــدگیست تا به قیـــامت بــــرای تو
دشمن به من دوست به اغیار می شوی
معتـادِ عشق من شده ای بی خبـــر ازان
با تـــرک من بدانـــی که بیمار می شوی
کار خـــدا کند تــو که هستی که آن کنی
در دست و پا فتــــــاده طلبکار می شوی
پاس وفـــا و مهـــــر کند کار خود همیش
ای خواب رفتــه روزی تو بیدار می شوی
محمود گویی و، همـــه جا جستجو کنی
رسـوای دِه و؛ کوچــه و، بازار می شوی
———–
که برابر میشود به 30 نوامبر 2014 میلادی
ســـــرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان
محمود جان عزیز ، بازهم مانند همیشه سروده زیبا و مملو از احساس است. خط بردم و کیف کردم. موفق باشید. مهدی بشیر
بسيار وزييا سروده ايد ، محمود جان گرامي طبع تان جاري وقلم تان پر رنگ باد .
پيروز باشيد