۲۴ ساعت

20 جولای
۱ دیدگاه

بـرگشت به اِنسان بودن

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه 29 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 20 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

بـرگشت به اِنسان بودن

طعم تلخ هجرت را چشیده‌ام

در سکوتی یخ‌زده،

در زخم واژه‌هایی که

هرگز مرهمی نشدند

بر حنجره‌ی خاموشم.

و در تاریکی،

وقتی واژه‌ها بر لبان بسته می‌خشکند،

و ناله‌ای خاموش

در پستوهای خاطره

جا می‌ماند…

سینه‌ام می‌سوزد،

نه از آتش بیرون،

بلکه از شعله‌ای بی‌نام،

خاموش و پنهان،

که در درونم فواران است.

هر سحر،

دل خسته‌ام

زیر تبر سنگین بی‌انصافی

تکه‌تکه می‌شود.

وقتی سیلی روزگار

تن را زخمی

و روح را می‌بلعد،

آنگاه عدالت

در حلقومِ قدرت خفه می‌شود،

و فریادِ حق

در گلوی سکوت تاریخ

منجمد می‌شود،

بی‌آنکه کسی بشنود.

آدم،

وقتی انسان بودن را فراموش می‌کند،

و دست‌هایش

به جای نوازش،

شلاقی سرد می‌شوند،

خاک یکسان را می‌خشکانند،

و نفس را

بر لب‌های تشنه می‌بندند.

شهرها سرد و بی‌روح‌اند،

دیوارها فریاد می‌کشند،

چشم‌ها پر از غم‌اند،

اما کسی نگاه نمی‌کند.

و من،

در دل این ویرانه‌ها،

با دل لرزان،

هنوز…

هنوز جرئت دارم عاشق بمانم،

هنوز به روشنایی دل می‌بندم،

حتی اگر

سیاهی

تا مغز زمین پیش رفته باشد.

شاید فردا،

از دل ابرهای بغض‌گرفته،

باران نسل نو

بر این خاک تشنه ببارد،

بارانی نه فقط برای زمین،

برای دل‌هایی که

در قفل سرد یأس اسیرند.

شاید آن روز،

انسان

از خاک سوخته‌ی عشق

و زخم‌های دیروز

برخیزد،

با نغمه‌ای تازه،

با دستانی مهربان،

با چشمانی که دوباره ببینند،

و دل‌هایی که دوباره بتپند.

و آن روز،

آدم

دوباره انسان شود،

نه فقط به نام،

به معنا!

با انسانیت،

با عشق،

با امید،

و با زندگی.

 

هما باوری

جرمنی

10 جولای 2025

09 می
۱ دیدگاه

در آغوشِ حضورت

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه 19 ثور  ( اردیبهشت ) 1404  خورشیدی – 9 می  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

در آغوشِ حضورت

از حال دل من باخبری؟
می‌دانی چگونه آتش گرفته
این شبِ بی‌پایان، بی‌تو؟
نشنیده‌ای؟
در سکوتت هم
فریاد می‌زند این دلِ شیدا…
نگاه کن به روحم
همان‌که بی‌صدا
هر شب تو را صدا می‌زند
ای عشق…
ای عشقِ سنگدل
چرا این‌قدر دوری؟
بیا…
بگذار نگاهم در نگاهت گم شود
و طلوع عشق را
در آغوشِ خورشیدِ چشمانت
باور کنم
بیا که شب‌ها
بی‌تو
هم‌صدا با من می‌گریند
و ماه
دلتنگی‌ام را
در آغوشِ ستاره‌ها پنهان می‌کند
نفس بکش کنارم
تا این هوای خسته
دوباره بوی بودنت را بگیرد
بگذار ثانیه‌ها
در نوازشِ دست‌هایت
از حرکت بایستند
و من…
در آغوشِ حضورت
برای همیشه آرام بگیرم
چرا که تو
نه فقط عشقی
خودِ زندگی هستی
هما باوری
جرمنی 
16 دسامبر 2024 
26 آوریل
۱ دیدگاه

پدر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 6 ثور  ( اردیبهشت ) 1404  خورشیدی – 26 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

پدر

 

پدر چون  کوه، محکم  در  کنارم                     

                     وجودش سایه‌ای  مهر و وقارم

اگر  دنیا  شود   بر  من  ستمگر                    

                     پدر با عشق خود گردد حصارم

هما باوری

 جرمنی

16 مارپچ 2025

 

10 آوریل
۱ دیدگاه

قیمتِ دست دعا

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه 21 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی – 10 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

قیمتِ دست دعا

پاسخ به اشک دیده‌ی ما را چه‌ می‌دهی

 دل را شکسته‌ای و بها را چه می‌دهی؟

عمری به راه عشق تو پی‌هم  قدم زدم

 این زخم کهنه آبله پا را چه‌   می‌دهی؟

چون موج  بی‌ قرار  شدم   در  هوای تو

 پاسخ به حال خسته‌ی ما را چه‌ می‌دهی؟

رفتی و بی‌ خبر شدی  از حال عاشقت

 آن وعده‌های عهد و وفا را چه‌ می‌دهی؟

 بر سینه‌ام نشانده‌ای آتش،  بگو به من

 خاکستری که رفته هوا را چه می‌دهی؟

 چون ابرهای تیره به دل سایه‌ کرده‌ای

 پاسخ به سیل اشک صفا را چه‌ می‌دهی؟

عمری به انتظار تو دل‌خون نشسته ام

ای نور چشم ما تو دوا را چه می‌دهی؟

هر دم ب رای  وصل  تو امید   بسته‌ام

قیمت برای دست دعا را چه‌ می‌دهی؟

من  بی‌ قرار و  ساکن  ویرانه‌ام  هنوز

 پاسخ به عشق پاک هما را چه می‌دهی؟

 هما باوری

جرمنی

26 جنوری 2025

08 آوریل
۱ دیدگاه

آهی در تبسم بهار

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه 19 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی – 8 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

آهی در تبسم بهار

 

لبخند عید را
می‌کاهد حسرت نوروز
شمعی‌ست در باد
که نورش در دل شب گم می‌شود
آهی در تبسم بهار نهفته
که جان می‌گیرد در نغمه‌ی زنگ شکسته و
نسیمی‌ سرد‌ی‌ست
در پرچم گل‌های پژمرده
و سکوت!
ماتم چوکی‌های خالی را
نشانده در دل مکتب
که یاد کتاب‌های بسته
در انتظار دستی نوازشگر و
در گرداب فراموشی غوطه‌ور اند
و هر گوشه‌اش در تنهایی
حکایت اندوهی به یادگار
که در تاریکی فریاد می‌زند
بهار افغانستان هنوز بی‌رنگ و
رسیده قاصدی با نامه‌های ناتمام
و پرستوها در سر دارند
خیال کوچ را
در حصار بهار دور از آسمان آزادی
دل‌های‌شان می‌لرزد
هما باوری
جرمنی
26 مارچ 2025

 

06 آوریل
۱ دیدگاه

خیال

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه 17 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی – 6 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

خیال

به  نقشِ  خینه نامت  را نوشتم

 خیالت د ر  دلِ  من  ای بهشتم

 برایت دل سپردم در  همه‌ حال

که عشقِ تو نهفته در سرشتم

          هما باوری جرمنی   

           16 فبروری 2025   

04 آوریل
۱ دیدگاه

لبخند عید و شکوفایی بهار

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه 15 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی – 4 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

لبخند عید و شکوفایی بهار

عطر حضورت را

 در هر لحظه و هر گام

 با من یکی می‌سازد

 با هر قدم به سوی تو

 تمام وجودم

 لبریز از حس بودنت می ‌شود

 حسرتی شیرین و پر معنا

 در عمق قلبم خانه کرده

 و گوش دل

 مشتاق شنیدن نام زیبای توست

 یاد تو

 در هر خاطره معطر و

 دل ‌فریب

با لطافتی شگفت‌انگیز

 تسخیر می‌کند سراسر دلم را

 چمن‌زار چشمانت

 افق‌های دوردست را

 در آغوش می‌گیرد

و من

 در این فصل دل‌انگیز و

 پرشور

 با شوقی بی‌پایان

 به سوی نگاهت اوج

می‌گیرم

 همچو پرنده‌ای

 در بی‌کرانه‌های آسمان عشق

 آزاد و رها می‌گشایم بال هایم را

 حضور تو

بهاری‌ست که قلبم را

 سرشار از شکوفه‌های

بی‌پایان عشق می‌سازد

 بیا محبوبم

 بیا و تبسمی از بهاران

 ارزانی‌ام دار عیدانه

 نیلوفر چشمانم آغوش گشوده

 می‌فشاند عطر عشق نگاهم

 

 هما باوری

جرمنی

20 مارج 2024

08 مارس
۱ دیدگاه

زن باش

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  شنبه  18 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 8 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

زن باش

زن باش، با دلی که حکایتی بی‌مرز
از عشق و زندگی در آن جریان دارد
با هر نفس جهانی نو بی‌آفرین
جهانی سرشار از نور، امید و شجاعت
زن باش، که در سکوتی پر از راز
نغمه‌ای از عشق بخوانی
دل‌ها را به لرزه و روح‌ها را به پرواز آورده
چنان عمیق و بی‌انتها
که جهانی از عاطفه و مهربانی رها گردد
زن باش، زنی که گیسوانت
چون موج‌های بی‌قرار و سرکش دریا
آزاد و رها در آغوش باد برقصند
قدرتت همچون دریا، زیبا و بی‌کران
زمان را به چالش بکشد
زنی‌که هر گامت رقصی‌ آمیخته با
عشق و مهربانی‌ست
عظمت و زیبایی‌ تو افسانه‌ی جاودان و
در بستر زمان جاری باشد
زن باش، که در نگاهت
رازهای آرامش و عمیق‌ترین
معنای زندگی پنهان است
چنان‌که با هر پلک زدنی
دنیایی نو می‌آفرینی
و با هر لبخندت ستاره‌گانی شب را
به سوی روشنایی می‌کشانی
زن باش، که عشقت دنیای مردی شود
و در پرتو نگاهت زندگی را از نو بیابد
در عمق چشمانت از رویاهایش
بسازد خانه‌ای، با هر واژه‌ی نگاهت
در دلش شعله‌ای بی‌افروزد
سرشار از عشق و روشنایی
زن باش، زنی که در جستجوی عشق
با دستانش دستان مردی را می‌فشارد
و در ژرفای تاریکی، با فروغ نگاهت
راهی روشن می‌گشاید
عشق تو برایش شعله‌ای‌ جاودان که
در سردی جهان گرمای هستی می‌بخشد
زن باش، که در عمق وجودت قدرتی نامرئی
و‌ زیبایی بی‌پایان نهفته و هیچ نیروی تو را
از مسیر عشق و زندگی ‌باز نمی‌دارد
زن باش، شعله‌ای بی‌بدیل با روحی استوار
که جهان را به حرکت درمی‌آورد
و هرلحظه دل‌ها را تسخیر می‌کند
هما باوری
جرمنی
چهارم مارچ 2025 
23 فوریه
۱ دیدگاه

سیب سرخ

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه  5 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 23 فبروری   2025   میلادی – ملبورن استرالیا

سیب سرخ

افق     در    پیرهن     افتیده    دارم

 به دستم سیبِ سرخی چیده دارم

 بچین  و   لرزه   بر   اندام    من زن

 به بستر   برگِ   گل   پاشیده دارم

 هما باوری

 جرمنی

 3 فبروری 2025

20 فوریه
۱ دیدگاه

نغمه‌ی دل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   2 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 20 فبروری   2025   میلادی – ملبورن استرالیا

نغمه‌ی دل

دیدم آن‌دم که تو را از پس آن کلکینک

بسپردم دل خود را به تو ای شیرینک

بربودی زمن  آن  جوهر  آرامش جان

به نگاهی‌ که در آن  راز  بوَد مهرینک

چو نسیمی که به گل‌زار  ملایم بوزد

به هوایِ تو شده نغمه‌ی  دل آزینک

اثرِ عشق تو در پرده‌ی دل پنهان است

می‌کند هجر تو احساس مرا غمگینک

به تمنای  وصالِ  تو   دلم   پَر بکشد

که به وادی نگاه تو شده   شاهینک

دلم از یاد تو روشن بشود در همه حال

که تویی ماه و منم در بر  تو پروینک

به هوای سخن‌ات غنچه‌ی دل تازه شود

باغ ذوق منِ دل‌داده   شود  رنگینک

همه شب بوسه و آغوش تو را می‌خواهم

بگذاری سرخود کاش در این بالینک

گر بیایی و مرا بر دل خود  جا بدهی

بدهم جان و دلم را به تو  ای برینک

مرهم درد دل من بشوی همدم من!

به دلِ خسته و تنهای «هما» تسکینک

هما باوری

جرمنی

5 جنوری 2025 

 

11 ژانویه
۱ دیدگاه

چشم های یار

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  22  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  –11  جنوری   2025   میلادی – ملبورن – استرالیا

     چشم های یار

 

دو چشمان قشنگت شعر ناب است

درون  شیشه‌ی  دل  یک کتاب است

شده   روشن   دلم   با   نور‌   مهرش

سپهر   سینه    را  این  آفتاب  است

سرا    پایم     خمار     یک     نگاهت

شراب  چشم  تو  داروی  ناب است

نگاه   گرم   چشمانت   به   چشمم

هوای   نشه  در جام  شراب  است

میان     کوره‌ی       چشمان    دلبر

طلای  هر  نگاه  من  مُذاب    است

میان       خلوت        موج     خیالت

همه مهرم برایت بی‌حساب است

دو بیت چشم تو آهنگ عشق است

به بزم عاشقان یک شعر ناب است

بر    آنم    تا     ببوسم   ا ز   لبانت

در آن لحظه که چشمانت به خواب است

نگاهت  قبله‌ گاهِ   چشم   « هما »

طوافت می‌کنم هردم، ثواب است

 

                  هما باوری

              24 نوامبر 2024

                  جرمنی

 

27 نوامبر
۱ دیدگاه

 گل سرخ لبانم

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهار شنبه 7 قوس (آذر) 1403 خورشیدی – 27 نوامبر 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

          گل سرخ لبانم

 

دلم تنگ است به آن آغوش و یک دیدار یا هردو

ولی یارم که  بیزار   است  و   دارد  عار یا هردو

 به تنهایی   رفیقم   بود  عکس  و  یاد  های  تو

به چشمانم سرشک آرد کمی، بسیار، یا هردو

 لب‌ات بوسیده  چشمان  سیاهت  را بنازم من

به آغوشت  کنم مستی  شود شهکار یا هردو

میان   بازوانت     من   به   زلفان   رها   غلطم

 تب آلوده   کند  جسمم  شرر  بسیار یا  هردو

 بروی   سینه‌ ات   ریزم گلی   سرخ   لبانم را

شوی رنگین گل عشقم، دلت گلزار یا  هردو

 دلم تنگ  بغل  هایت  پناهم  ده  در آغوشت

 مداوا کن دل و جسمم به این زنهار یا هردو

جنون و  عشق  را  باهم   درآمیزم   اگر آیی

به پایت غنچه یا گل می‌فشانم یار! یا هردو

                        هما باوری

                   13 آگست 2024

                        جرمنی

 

 

02 نوامبر
۱ دیدگاه

  گل سرخِ لبانم

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 12  عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 2 نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

گل سرخِ لبانم

 

اگر  بودم  در  آغوش  تو  امشب

دو چشمانم غزل نوش تو امشب

 لبانت    بر    گل   سرخ    لبانم

 و عشقم لاله‌ بر دوش تو امشب

هما باوری

جرمنی

12 سپتامبر 2024 

24 اکتبر
۳دیدگاه

  والاتر از جان

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه 3 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 24 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

    والاتر از جان   

به یادت  سوختم  ویرانه  گشتم           

                   به شمع خاطرت  پروانه  گشتم

 تو‌ هستی میهنم  والاتر از  جان          

                  به ملک مردمان  افسانه  گشتم

         هما باوری    

         جرمنی     

        سوم جنوری 2024 میلادی

19 اکتبر
۱ دیدگاه

دلِ سودایی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 28 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 19 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

      دلِ سودایی

تویی شب‌ها انیس و یاور من

چو عطر عشق  روی بستر من

تو با این  مهربانی م ی ربایی

دل  سودایی  ‌ِ   بی  باور من

              هما باوری

                جرمنی

       25 جولای 2024 میلادی

  

 

14 اکتبر
۲دیدگاه

گلِ سرخِ لبانم

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه 23 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 14 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

        گل سرخ لبانم

 

 دلم تنگ است به آن آغوش و یک دیدار یا هردو

 ولی یارم که بیزار است و دارد  عار یا هردو

به تنهایی  رفیقم  بود  عکس  و یاد  های تو

 به چشمانم سرشک آرد کمی، بسیار، یا هردو

لب‌ات بوسیده چشمان سیاهت   را بنازم من

 به آغوشت کنم مستی شود شهکار یا هردو

میان  بازوانت  من  به   زلفان   رها   غلطم

 تب آلوده کند  جسمم شرر  بسیار   یا هردو

 بروی سینه‌ ات   ریزم   گلی  سرخ  لبانم را

شوی رنگین گل عشقم، دلت گلزار  یا  هردو

 دلم تنگ بغل هایت پناهم ده د ر  آغوشت

مداوا کن دل و جسمم به این زنهار یا هردو

 جنون و عشق را با هم  در آمیزم   اگر آیی

به پایت غنچه یا گل می‌فشانم یار! یا هردو

              هما باوری جرمنی

              13 اگست 2024

 

 

 

 

 

11 اکتبر
۱ دیدگاه

کویرِ خاطر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه 20 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی –11 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

    کویر خاطر

 

 بیا   شهزاده‌ام    با  دلربایی

شود  روشن  جهانم   گربیایی

به دل ارمان ها   دارم فراوان

 تو کان مهر و لطف و پر صفایی

 تو دوری از من و دل بی‌قرارت

 چو نبضی بر دلم جوش خدایی

 چه خوش باشد که آیی در بر من

 انیس روح و جسم و جان مایی

 بیا  تر  کن  کویر  خاطرم را

 تویی کوثر، تو آن آب بقایی

 تو باشی در کنارم  تا قیامت

 اگر پیشم  نیایی  بی‌ وفایی

همه مهر و وفا دارند و پیمان

 تو این‌سان بی خیال من چرایی

 خلاف وعده کردن عادتت تُست

 چنین است رسم و راه آشنایی؟

هما ” دارد هوایِ دیدنت را

 بیایی با سعادت هر کجایی

 

هما باوری

 جرمنی

15 سپتامبر 2024 میلادی

08 اکتبر
۱ دیدگاه

من و بی‌زاری از تو

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه 17 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 8 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

من و بی‌زاری از تو

 

 مده دردم پشیمان می‌ شوی تو

کنم ترکت  پریشان  می‌شوی تو

چو مرغ  بسمل‌ و  بشکسته بالی

 به حال خویش حیران می‌شوی تو

 شکستی قلب پر مهرم تو هر دم

 دچار  رنج  حرمان  می‌شوی تو

نبود عشقم ریا ،  بودی جفا کار

 اسیر  درد  دوران  می‌شوی تو

 زدی نیش زبان هر لحظه بر من

 از این پس سخت ویران می‌شوی تو

 شود روزت سیاه چون شام تارم

 دچار درد  هجران  می‌شوی تو

 رسد  روزی  که   دنیایت بپاشد

 نباشم جسم بی‌جان می‌شوی تو

 تو مغروری و می دانم که روزی

 خسی در موج‌ طوفان می‌شوی تو

 به خودآیی که دیگر آن« هما » نیست

چو ابر تیره  گریان  می‌شوی تو

           هما باوری

             جرمنی

      20 جون 2024

 

 

29 سپتامبر
۱ دیدگاه

برق غزل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه 8 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 29 سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

برق غزل

 

 ز آب دیده ام امشب  ، چرا  مژگان نمی‌سوزد

 درون  سینه‌ام   آتش  چرا  پنهان  نمی‌سوزد

کمی از خویش تا گفتم ، همه  الفاظ  آتش شد

 شگفتی دارم از این که مرا  دیوان نمی‌سوزد

گل عشقم  شمیم  مهر  یارم  عرضه  می‌دارد

 شرار آتش  چشمم   چرا   مژگان  نمی‌سوزد

 ز چشمان تو روشن  می‌شود برق غزل‌هایم

 گداز عشق تو هردم  چرا هجران  نمی‌سوزد

برایت صدغزل ازدل  رباعی  پی به پی گویم

 ز طبع  آتشین  من  قلم   عریان   نمی‌سوزد

 قلم در دست ‌های من کشد شهکار  حسن تو

 گلستان است تصویرت که این دستان نمی‌سوزد

 هما  دلتنگ آغوشت ، سراید تا سحر امشب

ولی بر  من   دل   استارهٔ  تابان   نمی‌سوزد

هما باوری

 جرمنی

1 اگست 2024

 

 

21 آگوست
۱ دیدگاه

دوبیتی ها

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

یلدا

شب  یلدا  کنم   شیرین   زبانت

 اناری   سازم    و   رنگ   لبانت

 بتابم  من  برایت   شام  مهتاب

 که تا روشن شود جان و جهانت

20 دسامبر 2023

عطر بهار

هوا خوشبو چو لبخند نگار است

 خروش نغمه‌‌ های  آبشار است

 نفس  تازه   کند   باغ  نگاهش

 نسیم    زلف  او   عطر  بهار است

18 جنوری 2024

 بیقرار

حنا در دست من نقش و نگار است

 برای  دیدنت   دل   بی ‌ قرار است

 به روز   عید آ‌ ! کز    شوق  دیدار

 خو‌شی  عید من یک  بر هزار است

11 اپریل 2024

هما باوری

جرمنی

14 آگوست
۱ دیدگاه

چند دوبیتی

تاریخ نشر : چهارشنبه 24  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 14 اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا   

رسمِ دلبری

به  بزم‌    عاشقان    آمد  نگارم

 بگفت شعری به چشمان خمارم

شنیدم صد غزل عشق از زبانش

 به رسم  دلبری  هر   یک نثارم

6 آگست 2023

خمار

پلنگ   چشم    آهویت   بنازم

خمار  مست   جادویت   بنازم

دو جامت را بنوشم جرعه جرعه

 لبت بوسم و گیسویت  بنازم

3 سپتامبر 2023

شراره

زبانم   گر ببندند   تیره  بختان

 دو چشمانم  سلاح  باور شان

 به ذهن تار تان آتش زنم من

 شراره  پر کنم  فرق  سر تان

 هما باوری

 جرمنی

12 سپتامبر 2023

05 آگوست
۱ دیدگاه

چند دوبیتی

تاریخ نشر : دوشنبه 15 اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 5 اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

پروانه

لبخندی بزن بر غم و در  حال برقص

 پروانه‌ شو و  بی‌پر و بی‌ بال برقص

 بر رنج  و غم زمانه‌ ات خط خط کن

 مستانه شده بخند و هرسال برقص

7 می 2023

غوغا

تو ر ا در خویش  پیدا می‌ کنم من

دلم  را  غرق   غوغا   می‌ کنم من

 مرا گیری  در   آغوشت  تو امشب

 ترا   غرق     تمنا   می ‌کنم   من

5 جون 2023

بهار

بخدا    گل    شدم   بهار   شدم

 نغمه‌ ی   مست    آبشار  شدم

عطر آگین  هوا ز  بوی من است

 لاله ‌ی   سرخ    کوهسار  شدم

2 جولای 2023

هما باوری

02 آگوست
۱ دیدگاه

چند دوبیتی

تاریخ نشر : جمعه 12  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 2 اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

شربت

بمان   بر  مرمرین  سینه‌ ام  سر

بنوش  از  شربت  لب‌ های  دلبر

‎ ‎به قطره قطره  دریا  می توانی

 ‎دل عاشق که  تنها  گشته دیگر

26 سپتامبر 2022

************

 جاودانه

تو هستی   در  سرودم  عاشقانه

 تو هستی نور که می‌تابی شبانه

 به چشمانت نویسم صد غزل را

 بماند    در     کتابم     جاودانه

15 اکتوبر 2022

************

 جذاب

 بخوان  از   عشق  جان  من ترانه

 بگو   شعری    سراسر   عاشقانه

 بخوان بیتی  به  چشمان  خمارم

 بگو این چشم جذّاب است یا نه؟

18 فبروری 2023

هما باوری

 جرمنی

31 جولای
۱ دیدگاه

چند دوبیتی

تاریخ نشر : چهارشنبه 10 اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 31  جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

باور

گل‌ خوشبوی من  نیلوفرم باش

 بمان پیشم بیا دور و برم  باش

 بپاش عطر  بهارت  بر سر من

 به باغ هستی ام تو باورم باش

3 جولای 2022
* * * * * *

هجران

هوایت  می ‌زند  بر  ‌سینه‌ام  پر

 فراقت می‌برد هوش‌ من از سر

 ز یادم کی رود شب‌های هجران

که بودی  در برم  تا  صبح دلبر

29 جولای 2022

* * * * * *

شیدا

اگر دریا شوم شیدای من باش

 اگر شیدا شوم دریای من باش

 بمانم در هوایت  لحظه لحظه

 اگر لیلا شوم رویای  من باش

 هما باوری

 جرمنی

29 آگست 2022

28 جولای
۱ دیدگاه

چند دوبیتی

تاریخ نشر : یکشنبه ۷  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۸ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

دوری

شب تاری   هوایت  بر سرم زد

‏‎خیالت  خنجری   بر جیگرم زد 

 ‏‎بیا  ای  همنشین  لحظه  هایم

که دوری آتشی   بر پیکرم زد

9 دسامبر 2021

بوسه

شب یلدا   برایم     گل   بیاور

گلی از  شاخهٔ    سنبل   بیاور

بزن بر گیسویم با بوسه وناز

انار و سنجد  از  کابل  بیاور

21 دسامبر 2021

آغوش

از شهد  لبت بیا  و  سیرابم کن

‎پاییز   شدم   بهارِ  شادابم  کن

 ازعطرتنم نفس بکش محبوبم

 ‎ ‎آغوش گشا بیا  و  بیتابم کن

3 فبروری 2022

هما باوری

جرمنی