۲۴ ساعت

09 جولای
۱ دیدگاه

فریادِ خراسان بزرگ و ایران قدیم

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۸ سرطان  ( تیر ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۹ جولای  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

در  خانـه  قـوی  باش  که  چوراچور است

دزدان به کمین فانوس شب بی نوراست

بشنو ز فرخی  که  خوب گفـت و درسـت

رو  زور به دست  آر که  حق  با زور است

*******
از مام وطـن دفـاع  جـانـانـه  کنید

درسنگرمرزوبوم  خود  خانه  کنید

گرزلف وطن خصم پریشان سازد

زلفـین پـریـشـان ورا شـانـه کنید

*******

هشدار! که دشمن وطن غـدّار است

کودک کشست و از خدا  بیزار است

از عاطفه و رحم  و  مروت  خالیست

دیــوانـۀ مزدور  فـقـط  بـیـمار است

*******

صد  بار  به  قربان  وطن  باید  شد

درشهروده ودشت ودمن باید شد

نام و سر و  سرمایه  فدا باید کرد

گمـنام شـهـیـد بی کـــفـن باید شد

*******

هر مرغک   زنـده  آشیانی دارد

در باغ وطن نام و  نشانی دارد

نفرین برآن که بهر  قتل مرغان

بمب مادر و تیر و  کمانی دارد

*******

از حـلـقـۀ ظلم  ظالـمان  بیرون شو

ازوحشت ظلم ظالمان مصئون شو

از خـون  دل  و  گلـوی  اطفال غـزه

افسرده مشو چولاله ها گلگون شو

*******

دردا که جهان در آتش  وخون غرق است

شهر و ده و بوستان وهامون غرق است

یـک بـار دیگــر کاوه  بــه مـیـــدان آمـد

ضحـاک بـه خطـۀ فـریـدون غـرق است

*******

در خاک  وطن  خانۀ  اجدادی ماست

آبرو و  شرف  عزّت  و  آزادی ماست

صد قبله ومحراب دعا  درخاک است

این عشق دل و مهر خدادادی ماست

*******

از کاخ  ستم جور  و جفا  می خیزد

جرثومۀ  جنگ و  ماجرا   می خیزد

با طـیـف سـلاح  کـشـتـار جـمـعی

گاهی کرونا و گاهی وبا می خیزد

*******

دیـوانـه یی  آهـنگ  تجاوز  دارد

در دسـت ستم سنگ تجاوز دار

ازقصۀ ویتنام مگربی خبر است

یا این  که  فـرهنگ  تجاوز  دارد

*******

تاریخ و  تمدن  و  وطن  یکجایند

مـیــراث   بـزرگ  پــدر  و  آبایند

دل‏ها همه  زنده اند ازحب وطن

سرها همه در مرز وطن بالایند

*******

اندیشه مکن که زندگی  دو روز است

پاییز و تموز   و خُنُک  و  نوروز است

در چـنگ تجـاوزگـران  حـق حـیــات

تحقیر و شکنجه وعذاب و سوز است

*******

شمشیر دفاع مرز و  بوم عریان باد

لعنت بـه  تجاوزگـر  بی وجـدان باد

در  راه  غرور  و   شرف  و عزّ وطن

جان و دل و سرمایه همه قربان باد

*******

جـام جـم  ایـران  ز سـر  باید ساخت

جمشید و کیومرث دیگر باید ساخت

قانـون و حـقوق بشـری رفته به باد

با منشور کوروش، بشر باید ساخت

*******

این سقف   بزرگ بهر  وحدت باشد

رویـا   و  بـزرگـی و   نجــابـت باشد

با همت و همدلی بجـوش آمده اید

این پختگی و حرکت  و برکت باشد

*******

از سلطۀ  غرب بوی  خون می خیزد

هر گل و گـیاه  سـرنگـون  می خیزد

ظلـم و سـتم و وحـشـتِ  افـراط آرد

هرکس که بدامست زبون می خیزد

*******

بر یاد  خراسـان  بزرگ  افتادم

در فکر حماسۀ سترگ افتادم

در بحـر  تمـدن  قــدیــم ایـران

باپنجۀ شیرچنگ  گرگ افتادم

*******

گویی به نبرد شیر،موش آمده است

درمیدان رخش درازگوش آمده است

از نعــرۀ رسـتم  دل  تاریـخ پـر است

دیـو ســفید وجهـل بـوش آمده است

*******

ایران کهن  مر ز و  بوم  گُردان است

بی شک که خطۀ  دلیرمردان است

این نسل مِهِین خاک به دشمن ندهد

دشمن ازین حماسه سرگردان است

*******

این مهد تمدنست ویران نشود

جولانگه‏ی  گـرگان  بیان نشود‏

تاریخ  و  تمدن  هـزاران  ساله

هرگز  اسیر  زر پرستان نشود

*******

دشمن ز تاریخ  کهن  بی خبر است

انکارگـر فلـسـفۀ خیر و  شـر است

حماسـۀ فـرهنگ و هنر نشنیدسـت

دیوانۀ  مغروز   مگر کور  و کراست

*******

ایران که درجوش و خروش آمده است

سـیمرغ پـرانـیــد که قـوش آمده است

گویی که از  رسـتم و  زال بی خبر اند

گر دیـو به  جنگ  داریوش  آمده  است

*******

سـورنای  دیگـر  ز سیستان برخیزد

بـومسـلمی از خُـورسَــتان  برخیزد

بی‏شک که مرزِباستان محفوظ است

آرش  ز  دل  تـیـــر و  کمـان  برخیزد

*******

گـر  بلـخ   گُـزین   نـوبهاری   دارد

در  قلب خراسـان  شـراری  دارد

سیستان که با رستم وعیارانست

تیسـفـون کهن  شـهـریاری دارد

*******

زودست به ریشه های خود برگردید

ســرو کهـنـی بـرای  کـشــور گردید

با علـم و  فـنــاوری و  افکار  نـویــن

دوباره   بزرگ  و  تاج  بـر  سر گردید

*******

دریاب   شکـوه  ماد  و   ایلامی را

دوران  هخـامنش  و  اشکانـی را

میترایی و زرتشتی و   ویدایی را

کوشانی و ساسانی وسامانی را

*******

از ارث  کـهــــــن دانـش  نــــو آگاه باش

با حکمت و  با عـقل و خـرد همراه باش

بـا پــنـــدار  و  گـفـتـــار  و  کـردار نـیکـو

روزها چوخورشید وشبان چون ماه باش

*******

هـشدار! که  غـرب  مهـدِ  اسـتعـمار است

هم خودزن وهم خودکش وهم بیماراست

بـا  کـس  نکــنــد  رحـم  و   مـدارا  هـرگــز

تاریـخ  بیان  کند  که  بس  خونخـوار است

*******

بنیاد  مـذاکـره  دروغــیـن   بودست

از ریشه به  راه حل بدبین بودست

داروی  خواب  آور به  سیمرغ داده

دامی بـرای صید شـاهین بودست

*******

ازرحم وکرم دشمن انسان دوراست

ویـرانگـر  ایران  کهـن  مزدور  است

با پـول و سـلاح  امریکا  می جنگـد

در دیـده و افکار  بشـر منفور است

*******

ایران و خراسان دوپیکر یک  جان اند

فـرهـنــگ و تمـدن  کهــن دوران اند

از جـام جـم عـقــل و خـرد نوشیدند

امروز چو اجداد  خـود هم پیمان اند

*******

امروز که آشتی  بزرگ  آمده است

از وحدت اقـوام سترگ آمده است

ایـران و خـراسـان  کهـن در میدان

باهیبت شیر جنگ گرگ آمده است

*******

تسـلیم شـدن بـه اجنبی ها ننگ است

دور  از شرف و نجابت  و فرهنگ است

در هــر قــدم   دفــاع  و  مـیـدان نـبـرد

حماسۀ فردوسی چه خوش آهنگست

*******

از جنگ سـوم جلوگیری  باید کرد

لعنت به جنگ و درگیری باید کرد

صد تف  به روی  جنگ  افروزپلید

هم بر رخ زشت قلدری باید کرد

*******

مردم جهان علیه جنگ  و خون اند

از دبـدبـۀ سـلطه گـران بیرون اند

در زیـر فـشار مالیات خرد شدنـد

بـر دولت  و   نابرابری مظنون اند

*******

صد نه  به  جنگ  امریکا  باید گفت

بـر سـلطۀ  تک  روی  بلا باید گفت

اکنون که جهان نظام چندقطبی شده

از صلح و تعادل همه جا باید گفت

*******

رویای  نظام   تک‏‏‏روی  در گور است

دشمن به قبول همگان مجبور است

با وحـدت انسـانی ز دیـوان قـدرت

مانند گـرفـتن  عـصا  از کـور است

*******

هـشـدار! که امریکا  بـلا می آرد

کـشتار و جنگ و ماجرا  می آرد

غارت بکند روی  زمین زیر زمین

ظالم همه جا جور و جفا می آرد

*******

خوش بادکه اژدهای خفته بیدارشود

واقـف بـه پـیــچ و خم  اسـرار شود

با مـردم  ایـران  و   خراسـان بـزرگ

در سـاختن و پایـداری  همکار شود

*******

ازظلم و ستم به هرزبان بنویسند

غـمـنامـۀ غـزه را عـیان  بنویسند

در صفحۀ تاریخ جهان نام  ترامپ

با خـون زنان و کـودکان  بنویسند

*******

بر سـوریـه و لیبی و لـبنان بنگر

برخواری وویرانی  اوکراین بنگر

در غـزه ببین جـنـایـت جنگی را

بر مـردم عــراق پـریـشـان بنگر

*******

با زدن  راکتور  کُشند  مـردم را

صد بمب هروشیما کنند اتم را

برآدم وجاندارنکنند رحم هرگز

آلـوده کـنـند مـزارع  گـنـدم را

********

حقوق بشر شعار بی مایه شدست

قربانی  غاصبان  سـرمایه  شدست

گـرگان  بـه  جـان  آهـوگان  افتادنـد

سازمان ملل جنگل  بی‏پایه شدست

*******

آزادی  زن  بهــانـه   و   تـرفـنـد است

گفتاردموکراسی یک  نی رنگ است

هرسوکه نگه کنی فقط افراط است

طالب بـه دادن حـقـوق  پابند است؟

*******

افغانسَتان که شد زندان زنان

گرگان فتاده اند  بر  جان زنان

طالب  ز  امـریکا  بگـیرد  دالـر

اینست مگر بهای ارمان زنان

*******

بر چال و فریب  غرب باور نکنید

صد بار  اگر   کردید،  دیگر نکنید

از لـیـزر  بنـگاه  خبـر  بگـریـزیـد

گفتار سراطون زا در سر نکیند

*******

ترسـم دل آسـیایی خـونـبار شود

هندوروسیه به خود  گرفتار شود

آهسته بطرف  شرق دور می‏تازند

تا اژدهـای خـفـتـه  بـیـــدار شود

*******

دجله  و فرات غرق  خون خواهد شد

حکام   عــرب  سـرنگـون  خواهد شد

چـون سـوریـه و فلسـطین اشـغالی

بازیـچـۀ نسـل  شـمعون خواهد شد

*******

عیب است که مثل گاو شیری باشید

شـرمـنـــدۀ تســلـیـم پـذیـری باشید

افتید  به  خاک   پای  فـرعـون  زمان

بـازنـدۀ  شــاهی و  امـیــری  باشید

*******

از ناصر  و سادات و  اسد  آموزید

صدام که شـد مثل جسـد آموزید

از خـواری و  درمانـدگی  قـذافی

ازدرد شکست  و  روز بد  آموزید

*******

اولاد تو  را  خوار و زبون  می سازند

مانند غـزه  غـرقـۀ خـون می سازند

ای شیخ عرب حلقه بکش ازگوشت

صد برج خلیفه سرنگون می سازند

*******

ازنیل و  فرات و سند و  کارون گویم

از گنگ و  رود  زرد   و  جیحون گویم

از راه قـدیــم ابـریـشـم شـرق کهن

از  وحــدت  ولـگا  و   امـازون  گویم

*******

در انجمن شـرق  چـراغ  افروزید

در شهر دل وملک دماغ  افروزید

در دامن کاخ وکوخ هرشهرودیار

در دهکـده و درّه و بـاغ  افروزید

*******

از عمق دل  ملک خراسانم  من

فرزند نیک   هرات  باستانم من

تاریخ و زبان مشترک  داریم ما

همسایـه و هم تبار ایـرانم من

*******

در آتش امریکا  وطـن  سوخته است

یکباره حقوق مردوزن سوخته است

پیمان قـطر که بمب  مـادر بـودسـت

آزادی مـرغـان چـمن  سوخته است

*******

بیگانه کجا  قـدر وطن  می داند

تـاریـخ و  تمـدن  کهن  می داند

ازجهل نمی رسد بجایی طالب

ظالم حقوق مردوزن می داند؟

*******

دیو و  دد  و افراطی  برادر گردید

ویـرانـگـر   افکار     منـوّر    گردید

ظالـم اگـر رفیق  افراطی گشت

مظلوم هلاک خشم خنجر گردید

*******

بـر امـنـیـت   کاذب   بـاور   نکنید

وارونه   گـذشته  را   مکرر نکنید

فرقست میان حق وباطل هشدار

تلـوار  کُـشـنده  را  تیز  تـر نکیند

*******

در خیر عموم پیشقدم  باید شد

درمانگر انـدوه  و  الـم باید  شد

از ظالم و سفاک حمایت  نکیند

انسان صفت یار کـرم باید  شد

*******

تاریـخ اسـیر جهل طالب نشود

غاصب به فرهنگ غالب نشود

با زور اگـرچـه  بکـنـد  استبداد

اما؛ کهـن میهن صاحب نشود

*******

ارکان خ راسـان  کلان  جاوید است

با همت شیران و یلان جاوید است

دربلخ و ورارود و  نیشابور و هرات

میراث بزرگ خانـدان  جاوید است

*******

تا نام  خراسان  کهن   در  یاد است

جمعـیت افغانـسَـتان  دلشاد است

با حیلت انگلیـس  فـغـانستان شـد

حقا که خراسان ریشه وبنیاداست

*******

مرد و  زن  میهن به  جان  آمده اند

از وحشت ظالم به فـغان آمده اند

فاشیزم ونژادپرستی وتبعیضست

درمانـده  ز طرف  آشیان  آمده اند

*******

مـردم ز  بـیــــم  جــان  آوراه شدند

بی خانه  و آزرده و بی چاره شدند

در  زیــر  تـبــرزیـن  جـفـایِ  طالـب

چون شیشۀ بشکسته هزارپاره شدند

*******

در ماهیت ظالـم و  مظلوم فرق است

درمعرفت مخفی و معلوم فرق است

دربین وطن فروش و  شیطان پرست

و خیل مهـاجـران  مغـموم فرق است

*******

اولاد  غـریب  مـواد  قـربـانی  نیست

خود کرده را هرگز پشیمانی  نیست

با شـیـوۀ تهـدیـد و  فـشـار و توهین

اخـراج مهـاجــریـن  انـسانی نیست

*******

نادان و کثیف خاین به کشور باشد

بیگانه پـرسـت و سفله پرور باشد

هرگـونه تجاوز  و  خیانت  به وطن

بی شـرم تر از  زنـای  مـادر باشد

*******

از سفله و  مزدور عروسک سازند

بلی گو و از  برای  قرصک  سازند

از بهر فریب یا  که  ترسـاندن مان

یا ملّه و یا این که مترسک سازند

*******

آنان که عقل ودرک  و وجدان دارند

بـنــمایـۀ فـرهنگ درخـشـان دارند

گر رند  و خراباتی  و عیار اند؛ لیک

با مادر میهن  عهـد و  پیمان دارند

*******

میهـن دل و پاشیدن  دل هست محال

از مردم این کهنه  وطن  گشته سوال

یا خانه چولیلی هست ومردم مجنون

عاشق چه  خواهد  به جز مهد وصال

*******

آغـوش وطن بهشت  جاوید بُوَد

میراث یما و کی و جمـشید بود

در دامن ایران  و خراسان بزرگ

انـوار هزار ماه  و  خورشید بود

*******

صد بار به  دشـمنان   فرصت دادید

در خواب گران  طرح   رفاقت دادید

چـون صید  فـتــادیـد بـه  دام صیاد

ازغفلت خود جان به هلاکت دادید

*******

دوران اساطیری و  گُردان  خوش باد

تـاریـخ و تمـدن درخـشـان خوش باد

در   قـلـۀ  عصـر نـو چـراغ  افـروزیـد

خورشید کهن بتازه دوران خوش باد

*******

درعمق زمین ریشۀ این بوم  وبراست

انـدیـشـۀ دهگان کهــن پـرثـمـر است

هـر گـوشـۀ ایـن خـاک اگـر  بگـشایید

بینی که هـزار منبع  سـیم و زر است

*******

دریوزه گری برای سلطان ننگ است

در دامن گنج ملک  ویران  ننگ است

با  حکمـت  و  تـدبـیــر  بـزرگان خــرد

کـرنش به نـزد ظلم نادان ننگ است

*******

یک   بار  اگـر  فتد آفت   در باغ

در سینۀ دهقان بماند صد داغ

بسیار خطا کنیم و تنها یک بار

در منفذ پل  فرو رود پای  الاغ

*******

هرکِه با موقع سخن خوشترزند

بـاده  را  در  پهــلـوی  دلـبــر زند

گرکسی غفلت کند هنگام جنگ

مشت بعد  از جنگ را برسر زند

*******

هرکـس همان کند  همان  می بیند

گرسنگ  زند تیر  و  کمان  می بیند

گرصلح  و  مدارا  بکند  از  تهی دل

دوستی و گذشت دیگران می بیند

*******

سوزن مزن که صد  جوالـدوز خوری

گرمشت زنی لگد شب و روز خوری

تـوفـان خــزان شــوی بـرای غـارت

صد طعنه ز  بـوستان  نـوروز خوری

*******

نه قلدری  و  جنگ  و  جدل می ماند

نه حیله گر  و  مکر  و  دغل می ماند

نه هـمه هـمه و شــهـرت تبلـیغـاتی

نیک و بد  هر  گفت و  عمل می ماند

*******

ازهیتلر و اسکندر و چنگیز  چه ماند

از آن همه کشتار و  گلاویز چه ماند

در دفـتــر تاریـخ نـویـس نـام  نیکـو

از فتنه گر و فتنه بـرانگیز  چه ماند

*******

از ترس و زبونی بکُشند انسان را

ویـران بکـنـنـد تمـدن  و بـنـیـان را

اندر دل ویرانه هزاران  گنج است

ویران  نتوان  کرد  دیگر  ویران را

*******

هـر  گـفـتـه   و  کـردار  بهـایی  دارد

در  پیش خرد  جور  و   سزایی دارد

گر بـد بکنی  یقین که  بـد می بینی

هرکشته به حق که خونبهایی دارد

*******

تـاریـخ بـرای همگان اسـتاد است

هرنیک وبد من وتو را  دریاد است

از دیــدۀ تاریــخ  کــجـا  بگـریـزیـد

سرمایه وشمشیر که بی بنیاد است

*******

فریاد  خراسان   بزرگ   بالا  شد

با نـالـۀ ایـران قـدیـم   یکـجا شد

این ناله وفریاد به دلها بنشست

تاریـخ و  تـمـدن  کهن  گـویا شد

 رسول پویان

جون ۲۰۲۵ میلادی

مطابق به

جوزای ۱۴۰۴ خورشیدی

26 می
۱ دیدگاه

مقام عشق

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  ۵  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۶ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

مقام عشق

 

کلام عشـق و محبت چقدر شیرین است

نبید خسرو و فرهاد و شهد شیرین است

نـوای بـاربـد و  گل  نغـمه یی نکـیسـایی

مقـام شـادخـوری‏ هـای دور پیشین  است

هنوز  قصۀ  سـیمرغ  و  زال  زر باقیست

ز عشق زال و  رودابه   گرم  کابین است

از این معاشقه رستم، گُرد میدان گشت

تبار عشـق و محبت  عجب  دیرین است

تهمتن عـاشـق تهمینه شـد؛ ولی، شادی

ز درد قصۀ سـهرابِ  یل ، غمگین  است

منـیـژه دخـتر  افـراسـیاب  شـیرزن  بُـود

که عشق  دلبر و بیژن ناز وتمکین است

بیـان عـشـق و وفـا در  زمـان  اشـکانی

پرازشادی و غمهای ویس ورامین است

شـرار نـاوک  عـذرا  بسـوخت وامـق را

که عشق تیز تر از خنجرو تبرزین است

وفـای  ورقـه و  گل‏شـاه  نمی‏رود  از یـاد

مزارعشق و محبت همیشه رنگین است

گلی که  در دل نـوروز شعله‏ ور گـردید

حـدیـث ریـشـۀ آن در زبـان لاتین است

هوای مهر گل‏ اندام و عـشق بهرام شاه

کهن سرایشی ازمتن چین وماچین است

غزال وحشی وآهو رفیق مجنون گشت

هنوزلیلی به زنجیر بسته خوشبین است

سـرود رابـعـــه و  قـصــۀ  دل بکـتــاش

ز تیغ جهل و تعصب مدام  خونین است

زجهل و وحشت افراطیت چه می‏پرسید

که پر زعقده وگنداب کین ونفرین است

دوبـیـتـی‏ هـای جـلالـی ســـوز دل دارد

شرار عشـق سیاموی در شرایین است

زدرد وداغ دل  سوختگان  چه می‏پرسید

که سوزِلاله سویدای قلب مسکین است

ز سوز سینۀ  سـوزان   غزل زند فوران

اگر ز  پرتـو  هور  و  لهیب  برزین  است

کنون زور و زر وخدعه رهزن عشقست

بدوش عاشق و معشوق کوه سنگینست

مقـام و مـرتـبــۀ عـشـق آنقـدر بالاسـت

که عرش وکرسی ازپله‏ های پایین است

به پـای عـشـق گـذشـتــن از هـمه ابعاد

ازل بـه چنگ ابـد لحـظۀ نمـادیـن است

در عمق تیرۀ شب عشق ار بُـوَد مشعل

هزار پرتو خورشید و ماه وپروین است

بیا که در دل اخلاص و عشق و رویاها

جهان به حالت پالـوده یی نگارین است

رسول پویان

۲۵ می ۲۰۲۵ 

 

 

16 فوریه
۱ دیدگاه

انارستان دل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۸  دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

انارستان دل

دل  ز  در د  و  داغ هجران بی‏نوا افتاده است

برگ پاییزی که از شـاخی جدا افتاده است

فرش زرّین  بر زمین  گسترده  فرّاش خزان

جـامه بر انـدام رعـنا خـوش‏نما افتاده است

ســرو آزاد کـهـن حـماسـه هـا دارد بـه دل

گرچه دور از ریشه و آب و هوا افتاده است

از نبات هـوم و کاج سبز و  طوبی گفته اند

در دل بـاغ طبـیـعـت بـس جـلا افتاده است

در انارستان دل یک لحظه  بنشین جان من

خنده برلب خون بدل بس ماجرا افتاده است

نغمۀ  شـور و  طرب  در بزم  دل‏ها  زنده باد

تارهـــای ســـاز دل بـر دلـربـا افتاده است

شوق شادی دردل هجران‏کش ما خون شده

نقش هـا بـر نـامه از رنگ حنا افتاده است

شور عشق ازنور فرگشت شدن تا بیکران

در وجـود هـسـتی و ســرّ بـقــا افتاده است

دل که از  اسرار  دل د ارد خبر از آن سبب

آشــنـا در فکــر و ذکــر آشــنـا افتاده است

چشم هستی با مه و خورشید بازی می کند

ســـرمـۀ شــب در نگاه تـوتــیـا افتاده است

قـصۀ زال زر  و  سیمرغ  و  رستم  باز خوان

بـر تـمـــدن ســـایــۀ بـال هـمــا  افتاده است

جلـوۀ سـیـمـرغ را در هـوم دل  پـیـدا کـنید

پشت کـوه قاف رویا صد عصا افتاده است

بـادۀ مهـــرِ اهـورایـی ز جـام جـم بـنــوش

در دل پـیـــر مغـان نـور خــدا افتاده است

ما به نیکی دانش و خیروخرد پرورده ایم

گفت و پندار و عـمل را رهنما افتاده است

نیست دربنیان دل خونریزی وجنگ وجدل

تا دراین گنج کهن صلح وصفا افتاده است

دل که پیمـان‏نامـۀ دل را کـنـد تحـویــل دل

نـور بی پایان وحـدت در سـرا افتاده است

رسول پویان

۲۵/۱۱/۲۰۲۴

04 ژانویه
۱ دیدگاه

نقارۀ جنگ

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  ۱۵  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – ۴  جنوری   ۲۰۲۵  میلادی – ملبورن – استرالیا

نقارۀ جنگ

نـوای ســال  نــویــن تـا  نقـارۀ جـنگ است
به خون خلق دودست ستمگران رنگ است
به طبل دشمنی و جنگ  روز  و شب کوبند
چو اختیار به دست سلاح و سرهنگ است
ز  بـوق  اهـریمـنـان  مـرگ  می‏کـشـد فـریاد
زهی‏که سازِ اهورای دل  خوش آهنگ است
کتاب و  خامه   و  دیوان و دفتر از بین رفت
جهان تهی شده ازنور عقل و فرهنگ است
زرحم و عاطفه دل‏های ظالمان  خالی است
درون سیـنۀ غـارتگـران  مگـر  سنگ است
بـه کودکانی که از  آب و  نـان  محـروم انـد
پیام سال سـران مـرگ ودشنه ودنگ است
بـه تـار دار  سـتمگــر در  فلـسـطـیـن بـیــن
هــزار هــزار  ســر  کــودکان   آونـگ  است
عصا بـه گـردن انـسـان مار   زخـمی گشت
بـه دسـت دشـمن نـسـل  بـشــر تفـنگ است
تـریـشـه یی بـه مـالـک  قـاصـبـان نـدهـنــد
جهان بـه چـشم حسودان بـدگهر تنگ است
ز بس که زهـر  در اذهـان  شـرق می‏پاشـند
به هـر طرف نگـری  فتنه ‏های  افرنگ است
ز جـنگ  زرّوی  ای  قـلــدران   کنید  پـرهـیز
که دهـر  در دهـن  انفـجـار  بیگ بنگ است
ز  پـیـر   واقـف  تـاریــخ  درس  عـبرت  گـیـر
سـر سـران سبک مغـز  کاملـن  منگ است
زهی ز نـو کنیم  سـاعـت  جهـان  را  کـوک
تعـادل  از هنر هـار مونیکِ  دنگ دنگ است
بـه پـشـتِ رخـشِ  تهمتن  گـذار  زیـن  زری
که اشتـران و  خـران  پلاستیکی  لنگ است
جهان   ز عشق و محبت  اگـر شود سرشار
زشش جهت همه جلوۀ شوخ وشنگ است
به  گوش  دل  اگـر  نغمه های  نـوروز است
به جنتری زمان سـالـیـان  هـم‏آهنگ  است

رسول پویان

۳۰ ذسامبر ۲۰۲۴

18 دسامبر
۱ دیدگاه

کهن میلاد خورشید

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه   ۲۸ قوس  ( آذر) ۱۴۰۳  خورشیدی  – ۱۸ د سامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

کهن میلاد خورشید

شـب یلـدا بـه  دور  صندلی  بـسـیار  زیبا بود

نشـاط و همدلی از چهـرۀ مجلس  هویدا بود

اگرچه زندگانی ساده  بود ؛ اما   دران دوران

صفا و گرمجوشی گرد آتش حین  سرما بود

بهم بـود اختلاط و شبچره با خنده  و شوخی

نه تشویشی ز گیرانی و از اوضاع  فردا بود

کتاب و قصه و افسانه بود نقل و  نبات شب

شمیم مشک وعنبرپرفشان از زلف  رویا بود

جدا از گوشی و انترنیت و رایانه   بود  مردم

نـه اخبار  دروغـیـن از الف  تا  یای   دنـیا بود

کسی ازتحریـم و  تهدید امریکا نبود  در رنج

جهان این گونه نه آشفته نه درگیر دعوا بود

پرستو آشیان ویران نبود در ده وشهرهرگز

غزال وآهـوگان و شیردر هرکوه وصحرا بود

نبود آلوده آب وخاک  و جنگل  اینقدر  ویران

فـراز قـلـۀ رویـای دل سـیـمـرغ و عـنقا بود

محیط زندگیِ پاک  و سالم   چه صفایی  داشت

گل و بلبل در باغ و خرامان  سـرو  رعنا بود

جهیل و چشمه و رودخانه  و تالاب مملو بود

به هرسو جست و خیز آبزیان درآب دریا بود

نبود تفسیر دینی این چونین خونریزوافراطی

غزلخوانی ورقص ونغمه ‏های طبل  سرنا بود

خلوص و باور عشق و محبت بود در دل ها

به جای یأس و تشویش و ریا شوق وتمنا بود

اگرچه دردِ هجران بی‏دوا و زخم ناسوراست

ولی مهرووفاوعشق خالص صاف وگویا بود

هلا تاباور و قـول و قـرار دل  شـود روشـن

که در کندوی عشق و دوستی شهد گوارا بود

ز وِدا و اوســـتـا نــور میـتــرا می شــود بالا

تعادل در سـرشت باور زرتـشـت و بـودا بود

خراسـان بزرگ و پارس ایران در  دل تاریخ

به شرق و غربِ جان و  پیکرِفرهنگ، پایا بود

سرور مهرگان وعید و نوروز  وسده با هور

پـیـــام نــور آگـیــن شــب تـاریـک  یـلــدا بود

ز تاریـخ قـدیـم آمـوز جشن و شـادخواری را

کــهـن میــلاد هُــوران یـادگارِ جـدّ و آبـابود

کتاب عـشق و فـرهنگ و تمدن در شـب یلدا

ز دید هُور دل‏های درخشان خوب خوانا بود

کهن کاج تمـدن ریـشـه در عـمق زمیـن دارد

کهعرش شـاخ و بالش برتر از اوج ثریا بود

بـه تـاریـخ تمدن گـر کنی یک دم نگاه ژرف

همیشه گـرز رسـتم، شـهپر سـیمـرغ بالا بود

رسول پویان

۱۷ دسامبر ۲۰۲۴

30 آوریل
۱ دیدگاه

گنجینهء الهام

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۱ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۳۰ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

گنجینۀ الهام

روزباخورشیدوشب سیل شباهنگم خوش است

زیــر نـور خلـوت مهـتـاب آهنگـم خوش است

با غــزل هــای دل مـسـتـانـه عـادت کــرده ام

لفـظ شـیریـن دری بـا نغـمۀ چنگم خوش است

راگ هـنــدی و مـقـامـات خـراســانـی بـه هـم

با غـزلخـوانی و آهنگ سـرآهنگم خوش است

اخـتـلاط رو بـه رو بـا هـمـدل فـارسـی زبـان

قصه های دلکش تاریخ وفرهنگم خوش است

بــاغ و کــوه و دره و دریـــا حــلاوت آورنـد

میله بایارِشیرین گفتارِ شنگ شنگم خوشست

در غروب رنگ رنگ و در طلوع خوش‏نما

بـا شــمال نـاز اقـیـانـوس آژنگـم خوش است

قـدرت بـی انـتــهـا در جـنـبـش و شـور آورد

سـیر دور بی نهـایت با دل تنگـم خوش است

ذرۀ افــشـــرده یـی بــودیـــم در گاه نخـســت

ازسیه چال سکون پروازبیگ بنگم خوشست

تابـش انـــوار حـــق در گــوهــر انـسـانـیـت

حرمت و آزادگی بی قید پالهنگم خوش است

جـذبـۀ عـشـق و محبـت در دل هـسـتی فـتـاد

همت فرهاد وعزم تیشه وسنگم خوش اسنت

هفت شهـر عـشق را با پای دل بایـد گـذشت

جاودان بال هما بی تـوسـن لنگم خوش است

سـوگ و ماتـم را فـدای شـادخـواری ها کنید

سازوآواز طرب افزاودنگ دنگم خوش است

خلـوت تـنـهـایـی ام گـنجـیـنـۀ الــهـام گـشـت

بادل یک رنگ سیرِ گلشن رنگم خوش است

زور بی مرز و حساب عشق دل می پرورم

کوس استغنا زدن بی تاج واورنگم خوشست

آتـش افـروزان عـالـم خلـق دوزخ کـرده انـد

صلح فردوس طبیعت بی سرِجنگم خوشست

نعش آزادی به روی دوش انسان مانده است

لاش اسـتـبداد را بـر دار آونگـم خوش است

همدلی صلح و صـفـا بـر روی گیـتـی آورد

در بنای نظم نو سیمای افـرنگم خوش است

رسول پویان

۲ می ۲۰۲۳

18 مارس
۳دیدگاه

مبارک سال نو

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

مبارک سال نو

بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد

دم افـراطیت تـوفـان وحشـت در چمان دارد

نـیـــامـد آرشـی تـا نـاوکـی در چـلـه انـدازد

هـزاران تیر زهـرآلـوده ظالـم درکمان دارد

حضورِگلرخان ممنوع بُوَددرجشن نوروزی

شکایتنامه هـا نـرگس به پیش ارغـوان دارد

به روز سیزده یارب سبزه ها در کجا پرتیم

که شلاق جهالت ضربه بر فـرق زنان دارد

نـوای نـالۀ نی در نـیـسـتان وطـن خـامـوش

زقعر محبس تاریک شب مطرب فغان دارد

نـدارد بلـبـل و گل در گلـسـتان وطـن جـایی

دل صد پاره و خـونین از خار خـسـان دارد

به روی دختران دانشگه ومکتب شده مسدود

درین دنیا کسی این‏سان ظلمی برجوان دارد

کتاب وخامه وعلم و هنر از رونق افتادست

که افراط و ستم شمشیر خونین ارمغان دارد

ز جـور و وحـشـت حکّام ظالـم مادر تـاریخ

هزاران کاردخون آلوده درهراستخوان دارد

چه میلافـد بـه ظاهـر از جـهاد ضـد امریکا

به پـیـش دالـر چـرکین سـر بـر آسـتان دارد

بـنازم مـیـلـۀ نـوروز و جـشـن بـاسـتـانی را

که در افکار مـردم خـاطر گـوهرنشان دارد

نگردد پاک از ذهـن تـمـدن جشن نـوروزی

مبارک سال نو را مردوزن گرد جهان دارد

گل سرخی زنـد بر زلف مشکینش اگر دلبر

چـو داغ لاله هجـران در دلـم آتشفشان دارد

به لـوح خاطـرات ما کنون تصویـر دیداری

هوای شوقوصل وزندگی را جاودان دارد

به سال نو اگر با وعـده یی از دل کند یادی

نـشـاط محـفـل ما مهــر و مـاه آسـمان دارد

رسول پویان 

۱۷ مارس ۲۰۲۴ 

10 مارس
۱ دیدگاه

دنیای پر آشوب

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۰ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۰ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 دنیای پرآشوب

در این دنیای پرآشوب و فقر و فتنه دلتنگم

فـلـک بـر تار خـام زنـدگانـی کـرده آونگـم

ز جور ومحنت آوارگی فریاد و صد فریاد

تو گویی در فلاخان زمان افتاد چون سنگم

بدست مشتی افراطی کنندتخریب میهن را

تبرزین می خورد بن مایۀ تاریخ و فرهنگم

ترورووحشت وافراطیت ابزارِقدرت گشت

به چنگ تار شب های پرازترفند و نیرنگم

تجاوز پیشگان در خـرمن هستی زدند آتش

هلاک آتش و دود سلاح و فوج و سرهنگم

بـه رنگ تازه استعـمار و استـثمار آوردنـد

اســیـرِ بـنــدِ زنجـیـرِ گـرانِ ظـلــمِ افـرنگم

نه تنها نسل امروزین شـده قـربانی وحشت

به تاراج جهـالـت رفـتـه فـرّ تاج و اورنگم

نگـیـرد فـتـنهو جـور و سـتـم یارب پایانی

به مثل نسـل پـیـشین و کنون قـربانی جنگم

فلسـطین و فغـانـسـتان شـده پامال دژخیمان

دل دنـیـا نمی سـوزد چـرا بـر هردو سَتنگم

جهان را غرق اخبار دروغین و دغا کردند

دریـن زنـدان رنگـیـن مجـازی کاملن منگم

نوای سـاز دل ها در گلو خاموش می گردد

تعصب بشکند تنبور و نای و بربط و چنگم

گهـی چنگـیـز می آیــد زمـانـی قـهـــر آتیلا

دمی هیتلر وروزی روبه رو بـا تیمور لنگم

اتم را با سـلاح دانـش و تخـنیک بشکافـتـنـد

ولی درهیروشیما جهل قدرت کردبنگ بنگم

خــرِ مـلاصــرالـدیـن را بـالا کـنـیـد بـر بـام

که شاید عرعرخر برکشد ازچنگ خرچنگم

جهان ازعقل ودرک وفلسفه خالی می گردد

چه می داند رباط مصنوعی ازشعر وآهنگم

بسوزد آشـیـانـم بـر فـراز سـرو دیریـن سال

فـغــان بلـبـل آواره از فـرســنگ فـرســنگـم

نـشـد با ایـن دل درد آشـنایـم یک نفس همدم

انیس و مـونـسی تا کـم کـند از چهـره آژنگم

رسول پویان

۳ سپتامبر ۲۰۱۳

23 فوریه
۱ دیدگاه

انبیق یادها

تاریخ نشر: جمعه ۴ حوت (اسنفد) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

انبیق یادها

صـدای  بلـبـل  آبـی  و  شـالـیــزارانم

دوباره  زنـده  کند  خاطـرات دورانم

ز درد و  داغ غریبی کجا کنم فریاد

بگوش کس نرسد ناله های هجرانم

سـتم چونان زده بر آشـیانـه ام آتش

که از شـرارۀ آن  تا  هـنـوز سوزانم

سـتارۀ سـحـری  می کـنـد مرا بیدار

عـروس سـرخ شـفق گلعذار خندانم

هـنـوز بـوی خـوش بام کاهگلی آید

نوای شرشر نـودان و  صوت بارانم

هوای دهکده وباع وبوستان از دور

بـه  یـاد آور  پایـیــز  و  نــو بهــارانم

گل گلاب  در انـبـیـق یادهـا  ریـزیـد

که تا بـه محفـل یاران گلاب افشانم

خبر ز مدرسه و شوق دوستی آرید

از آن  روابــط  پـاکـیــزۀ  دبــســـتـانم

ازیـن زمانـۀ پـرفتنه و فـساد مپرس

که از شرارت وحشیگـری به افغانم

زآز جنگ  تجاوزگران  جهان  خونین

بـه حال مـردم بیچاره  سخـت گریانم

زبیم ووحشت جنگ اتم دلم خونست

ز محـو عـالـم انـسـانـیـت هـراسـانم

میان کشور دل عشق را کنم سلطان

که عدل و صلح ومحبت بُوَد ارمانم

رسول پویان

۱۱ جون ۲۰۲۳

09 فوریه
۱ دیدگاه

خون عشق و محبت

تاریخ نشر: جمعه ۲۰ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۹ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

خون عشق و محبت

بیا که دامن صحرا سبز  و رنگین است

بهــار نـاز طـبـیـعـت  غـرق آ ذیـن است

به هر طرف نگری مرغکان می خوانند

چو نغمه های خوش دلبران شیرین است

در ایـن غـریب دیار بـه چـنگ اقیانوس

هوای سنبله چون حوت وفروردین است

بـه روی مـاسـۀ دریـا قــدم زدن بـا یـار

پـر از تـرنّــم امـواج چین در چین است

بـه خلـوتی  که رهـا میکـنـیم دل ها را

شـمیـم رازدل وگفـتـمان دیـریـن است

به باغ و راغ و چمن تاکنیم سیروسفر

چو یادمکتب بهـزاد بـس نگارین است

دل از رفاقت دل مست و شاد می گردد

که خون عشق ومحبت در شرایین است

کهـن سـرو دل آراسـت سـنـبـل وحـدت

که عـمق ریـشۀ ما در نهاد پیشین است

به پـیـش هـرقـدم ات بـاغ گل بیفـشـانم

چرا که دامن دل پرگلاب ونسرین است

حـریـم خلـوت دل را کـنیـم حجـلۀ شـاد

به گونه یی که شایان رسـم و آیین است

بیا که چهــرۀ گـردون را کـنـیـم مقـبـول

به خامه یی که زنیزارحال وپیشین است

زیادمان نـرودعشق و دوسـتی هرگز

زیار غمـزه و ناز و زدل تمکین است

اگـرچه میهن آتـش گـرفـته ویـران است

دلم به تابش  خورشید خلق خوشبین است

زنــد بـه قـلـعـۀ بـرفـیـن ظـالـمـان آتـش

که آه سـیـنـۀ ســوزیــدگان آمـیــن است

شب سـیاه سـتم می شـود سـحـر روزی

خدای مهروخرد همنوای مسکین است

جهان بـه شـکل نوینی اگـرشـود تنظیم

رهـایی ازقلل و بـنـد نـیـز تأمیـن است

رسول پویان

۱۸ آگست ۲۰۲۳

02 ژانویه
۱ دیدگاه

اسرارِ دل

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۲ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

اسرار دل

نهـان اســرار دل   را  آشـکارا  می کند روزی

ز شکّ و شبه دل  ها  را  مبرّا  می کند روزی

شـکـیـبـایی بـه آیـیـن محـبت تلخ هـجـران را

به کام شـوق دل  شهـد گـوارا می کند روزی

کـتاب عـشق را با دیـدۀ احساس اگـر خـوانـد

فقط با عشق  دل  صغرا وکبرا می کند روزی

ز باغ  تنگ  مصنوع  صور  دامـن  کـشد  با  ناز

به سان لاله جا در قلب صحرا می کند  روزی

دل تـنهای تـنها را  بـه  بـزم  زهـره و  مهـتـاب

به سازوشعرگویی مجلس آرا می کند روزی

تمـام زنـدگانـی گـر شــود یک لحـظـۀ دیـدار

همین یک لمحه راجذّاب وگیرا می کند روزی

هرآن چیزیکه قول و  وعدۀ آن را به  دل داده

به وقتش مو به مو تطبیق واجرا میکند روزی

بـرای آن که پـیـمان و وفـاداری شـود احـیــا

وفا با حـرف و گفتارش ازیرا  می کند  روزی

به سـال نـو فـرسـتـد از تهـی دل نـامـۀ دیدار

هـریـوا  قصۀ سُـغـد و بخـارا  می کند روزی

ز جـام با صفای عـشـق اگـر آب بقا نـوشـید

نماد جـاودانی، شـخصِ میرا  می کند روزی

فـدای نرمش لطف و محبت می شـوم از دل

که سختی رابرون ازسنگ خارا می کند روزی

بیا درمشرب عشق وخرد نیروی  وحدت بین

که مهـر هـمـدلی را گیتی آرا می کند  روزی

یهـود و مسـلم و هندو و  بـودایی و ترسـا را

بـرای د رک  عـقـلانی  پـذیـرا  می کند روزی

ز شـرق دل بـرآرد آفـتاب  عـشق و  پاکی را

شـرار خـفـتۀ دل مهـرِ  میترا  می کند  روزی

اوسـتـا را  ز روح  شـعـر فـردوسـی کند پیدا

کهن حماسه هارا بس دل آرا می کند روزی

ز بحر دانش و  عشق و  خـرد کان  گهر یابید

که مهر روشن دل شورِ شورا می کند روزی

ز فـرهنگ و تمدن مشق تعلیم و سبق گیرید

که خشم وجنگ راصلح و مدارامی کند روزی

کـهـــن تـاریـخ مـا  گنجـیـنـۀ  بی انـتـهـا دارد

قدیم وحال و فردا را چه دارا  می کند  روزی

رسول پویان

۳۰ دسامبر ۲۰۲۳

13 نوامبر
۲دیدگاه

گنج گران وطن

تاریخ نشر  چهار شنبه  ۲۲ عقرب  ۱۳۹۸ –  ۱۳  نوامبر  ۲۰۱۹ هالند 

گنج گران وطن

هزار گنج گران در دل وطن جان است

فسوس ودردکه جانی ودزد دربان است

ادامه نوشته…

10 دسامبر
۱ دیدگاه

نای موسیقی

تاریخ  نشر یکشنبه ۱۹  قوس  ۱۳۹۶ – دهم  دسامبر  ۲۰۱۷–  هالند

نای موسیقی

محترم رسول پویان

طرب در دل هوای بزم موسیقیار می‏سازد

نـوای تَـن تَـنَن در دل خـیـال یـار می‏سـازد

ادامه نوشته…

26 سپتامبر
۱ دیدگاه

پیامهای تبریکی کوتاه از دوستان

تاریخ  نشر سه شنبه ۴ میزان ۱۳۹۶ –  ۲۶  سپتامبر ۲۰۱۷–  هالند

پیامهای تبریکی کوتاه از دوستان
بمناسبت دهمین بهار نشراتی سایت ۲۴ ساعت

جناب آقای محمد مهدی بشیر درود برشما !

شایان ذکراست که زحمات شباروزی شما در روشن نگهداشتن مشعل فرهنگ درخور تمجید وتحسین است .

موفقیت روزافزونی برای شما آرزومندم ودهمین سالگرد سایت شما را برای شما وهمکاران شما تبریک وتهنیت میگویم .

محترم استاد عبدالجبار توکل هروی

******************

گران ورور محمد مهدی بشیره !

الله دی همیشه خوس او خوشحاله لره صحت او سلا متی دی په نصیب شه گرانه وروره ستاسو دسایت کار د هر لحاظه عالی او د قدر ور دی زه پکی کمی نه وینم الله د همیشه کامیابه لره .

محترم الحاج نجم الدین « سعیدی »

*******************

دهمین سالروز تولد سایت دلپذیر بیست وچهار ساعت را به مسوول وبنیانگذار آن وبه همه علاقه مندان این سایت مبارک باد.زحمات وتلاشهاى محمد مهدى جان بشیررا به دیده ى قدر مى نگرم.روزگار به کام شان

محترم نورالله وثوق

******************

جناب آقای محمد مهدی بشیر !

دهمین بهار نشراتی سایت وزین و پر خواننده ۲۴ ساعت را بشما دوست و فرهنگی عزیز ، همکاران و خواننده گان محترم و هموطنان گرامی صمیمانه تبریک و تهنیت عرض نموده برای شما موفقیت های بیشتر در راه خدمت به هموطنان محترم  آرزو میکنم.

با حرمت

محترم عبدالله هروی

*************

ادامه نوشته…

24 سپتامبر
۱ دیدگاه

تار گسسته

 تاریخ  نشر شنبه اول میزان  سنبله   ۱۳۹۶ – ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۷–  هالند

تار گسسته

رسول پویان

غـزل دوبـاره در دل با نـوای ساز می آید

ز فـریاد سـکوتـم یـک جـهان آواز می آید

ادامه نوشته…

10 آگوست
۱ دیدگاه

نسل کشی در میرزا اولنگ

تاریخ  نشر پنچشنبه ۱۹ اسد  ۱۳۹۶ –  دهم  آگست ۲۰۱۷–  هالند

نسل کشی در میرزا اولنگ

محترم رسول پویان

صـدای ناله بلـنـد از فـراز صیاد است

ز وحشتی که زتـیغ سـتمگرافـتاد است

ادامه نوشته…

02 آگوست
۲دیدگاه

در سوگ هرات

تاریخ  نشر چهار شنبه ۱۱ اسد  ۱۳۹۶ – دوم  آگست ۲۰۱۷–  هالند

در سوگ هرات

محترم رسول پویان

هریوا غرق خون گردیده امروز

دل از سینه برون گردیده امروز

ادامه نوشته…

01 آگوست
۱ دیدگاه

یاد جوانی

تاریخ  نشر سه شنبه دهم  اسد  ۱۳۹۶ –  اول آگست ۲۰۱۷–  هالند

یاد جوانی

محترم رسول پویان

گاهی اگـر ز کـوچـۀ خاطـر گذر کنم

یاد جـوانی و هـوس شـور و شـر کنم

ادامه نوشته…

26 جولای
۲دیدگاه

تاریکستان

تاریخ  نشر چهار شنبه چهارم  اسد  ۱۳۹۶ – ۲۶  جولای ۲۰۱۷–  هالند

تاریکستان

محترم رسول پویان

گرگ را در گله چوپان کرده اند

گـوسـفندان را هـراسان کرده اند

ادامه نوشته…

08 جولای
۲دیدگاه

شعر دریاها

تاریخ نشر شنبه ۱۷ سرطان  ۱۳۹۶ –  هشتم  جولای ۲۰۱۷–  هالند

شعر دریاها

رسول پویان

دامــن هـمــســایـگان از آب مـا گلـزار شد

هرطرف جاری ازان صدجوچه و انهارشد

ادامه نوشته…

05 جولای
۱ دیدگاه

فوران عشق

تاریخ نشر چهار شنبه ۱۴ سرطان  ۱۳۹۶ –  پنجم  جولای ۲۰۱۷–  هالند

فوران عشق

رسول پویان

تا زدل آتـشفـشـان عـشـق فـوران می کند

کینه آتش می زند دشـمن هراسان می کند

ادامه نوشته…

25 ژوئن
۲دیدگاه

دل صدپارۀ عید وطن

تاریخ نشر یکشنبه چهارم  سرطان  ۱۳۹۶ – ۲۵ جون ۲۰۱۷–  هالند

دل صدپارۀ عید وطن

رسول پویان

از دل صـد پارۀ عـید وطـن خـون می چکد

هردم و هر هفته و هرسال افزون می چکد

ادامه نوشته…

14 ژوئن
۱ دیدگاه

نظام مافیایی

تاریخ نشرچهار شنبه ۲۴ جوزا ۱۳۹۶ –  ۱۴ جون ۲۰۱۷–  هالند

نظام مافیایی

محترم رسول پویان

نـظــام ارگ کابــل مافـیـاییست

درون فاسـد و برونش کذاییست

ادامه نوشته…

11 ژوئن
۱ دیدگاه

شهروند عدل و مساوات

تاریخ نشر یکشنبه ۲۱ جوزا ۱۳۹۶ –  ۱۱ جون ۲۰۱۷–  هالند

شهروند عدل و مساوات

محترم رسول پویان

به من بـرده و تابـع مگـو که شهروندم

برای حق و حقـوقـم همیشه می جنگـم

ادامه نوشته…

05 ژوئن
۱ دیدگاه

دل خونبار کابل

تاریخ نشر دوشنبه پانزده  جوزا ۱۳۹۶ –  پنجم  جون   ۲۰۱۷  –  هالند

دل خونبار کابل

محترم رسول پویان

جگـر بـریان شــده در نار کابل

بـتــرکـیـــده دل خـونـبــار کابل

ادامه نوشته…