شمه ای از زندگی نامه زنده یاد استاد یوسف کهزاد
( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه مؤرخ ۲۳ قوس (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۱۴ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
زنده یاد محمد یوسف کهزاد پسر مرحوم میرزا محمد علی خان بروز پنجشنبه یازدهم دلو ۱۳۱۰هجری شمسی درشهرزیبای کابل دیده بجهان گشودند و در۳۱ جنوری سال ۲۰۱۹ میلادی درایالات متحده امریکا جهان فانی را در حال غربت و دوری از زادگاهش
به عمرهشتادو سه سالگی وداع گفتند.خداوند ایشانرا غریق دریای رحمت بی منتهای خویش گردانیده وجنات النعیم را منزل ومأوای شان بگرداند.
زنده یادکهزاد دردوران تحصیلاتش درلیسۀعالی امانی (لیسۀعالی نجات) از اثر تشویق نجف علی خان استاد زبان وادبیات پارسی دری به شعر سرایی آغازکردند.ازاستعداد سرشار شان سروده های زیاد شان درمجلۀ ماهوار”پشتون ژغ ” بنشر میرسید.
استاد کهزاد بعد ازتکمیل لیسۀ نجات درسال ۱۳۳۳شمسی مطابق ۱۹۵۴ میلادی به دانشگاه کابل ودر دانشکدۀ ادبیات به تحصیلات عالی پرداخت. زنده یاد کهزاد درهمین سالها بود که جایزۀ نخست ادبی شعررا ازریاست مستقل مطبوعات به دست آورد. مدت هشت سال با تیاتر” شاری ننداری”بصفت نمایشنامه نویس واکتورهمکاری کردند.در سال ۱۳۳۸ خورشیدی از طرف وزارت معارف وقت برای تحصیلات عالی دررشتۀ نقاشی عازم ایتالیا شده وبعد ازختم تحصیل ازاکادمی هنر های زیبای شهر روم، درسال ۱۳۴۴شمسی بوطن عودت نمودند.
بعداً برای مدتی در ریاست تألیف وترجمۀ وزارت معارف و وزارت اطلاعات و کلتورخدمت نمودند.بالاخره بحیث رییس کلتور وهنرمقرر
گردیدند که آرشیف ملی،کتابخانه عامه،سازمان پروفیسورغلام محمد میمنگی،گالری ملی،جوایزادبی وهنری ومجله فرهنگ عوام،تحت پوشش همین ریاست بود. بعد ازمدت ده سال خدمت درهمین وظایف واوضاع نا به هنجارکشور، در سال ۱۳۷۱شمسی ترک وطن محبوب خود نموده ودر هند پناهنده شدند. استاد کهزاد درزمان تحصیلات خود درایتالیا ، رشته نمایشگاهای نقاشی خودرا در ایتالیا،آلمان، دنمارک و سویدن راه اندازی کرد. در نمایشگاه ایتالیا جایزۀ نخست هنری را دریافت کرد.
استاد کهزا د با اعضای فامیلش بعد ازهشت سال اقامت درهند، راهی ایالات متحدۀ امریکا گردیده وتا آخر عمردرآنجا زیست.استاد کهزاد در امریکا وهند نقاشی های خودرا برای معرفی وطن عزیزش براه انداخت.این نمایشگاه ها هربار پیروزی های برای هنر وطنش درپی داشت.
از استا د کهزاد آثار ذیل به نشر رسیده است:
جلوه های زیبایی درهنر
و خدا زیبایی را آفرید
مروارید های سیاه
مجموعۀ مقالات (نامه های پدر ی برای فرزندش)
مجموعۀ مقالات (نامه های سنگپشت به انسان)
مجموعۀ اشعار قطره
گزینۀ اشعار کهزاد
من وسروده هایم.
کهزاد هنرمند دانا وانسان چند بعدی فرهنگی بود که متأسفانه ازفیض وجود شان بی بهره گشته ایم. وی درساحه های مختلف هنری کارکرده، درس خوانده وهم تدریس نموده بودند. استاد کهزاد در طول عمر پر ثمر شان درراه تدرس وترویج هنرهای مختلف زحمات زیادی را متقبل گردیده بودند.
درآخرایماناً ووجداناً خود رامسؤل ومقصرمیدانم اگرازتشویقات وراهنمایی هایکه بنده را درراه سرودن اشعا رم نموده اند تذکری ندهم.
بنده تاصنف نهم درلیسۀ عالی نجات تحصیل نموده وبعداً سه سال مکتب تخنیک ثانوی،چهارسال فاکولتۀ انجنیری پوهنتون کابل، دوسال تدریس درهمانجا وبلاخره شش سال تحصیل دراتحاد جماهیر شوروی سابقه و گرفتن درجۀ دکتورا در رشتۀ انجنیری ساختمانی وسپس برای پانزده سال تدریس درانستیتوت پولی تخنیک کابل وفاکولتۀ انجنیری دانشگاه ننگرهارتا ترک اجباری از وطن عزیزم، حتی برای یک ساعت هم در رشته ادبیات شعر وشاعری درسی نخوانده بودم وازجهان ادبیات و شعر وشاعری کاملاً به دور بودم.
وقتا که درسن شست ودو سالگی ودرک هجران وطن بصورت الها می به سرودن اشعارمیهنی آغاز نموده واولین مجموعۀ شعری خود راتحت عنوا ن “برگ سبز” خدمت استاد کهزاد بامریکا ارسال نمودم تا از نظر جناب شان مستفید گردم. کاملاً دور از توقع ام، از تواضع،حلم ومناعت طبع که دا شتند آنچنان تقریظی برایم نوشتند که بی نظیر بود.
در جائی از نوشته های خود میفرمایند: “دراین اواخریک نسخه از چکیده های ادبی دوست دانشمند داکتر اسد الله حیدری به نام “برگ سبز” از آن طرف اقیانوس ها به دستم رسید و ازمن تقاضا شده بود تا یک مقدمه کوتاه بآن بنویسم. باور کنید از یک هنر مند سالخورده ای مثل من، که هیچگاه ادعای شاعر بودن را نداشته ام،چگونه میتوانم چند سطری بنویسم تا سروده های ناب آن شاعردرد رسیده را صد مه نزند.”
استاد کهزاد یک نقاش بی بدیل، نویسندهۀ بسیار توانا ، شاعرممتاز و…..نهایت وطن پرست بودند که اشعارایشان مصدق گفتار من میباشد.
درآخر میخواهم یک سرودۀ ناب آستا د کهزاد را ازمجموعۀ “من و سروده هایم ” خدمت علاقمندان تقدیم دارم.
به یاد یار ودیار
کی فراموش شـود ، کابل ویـرانک ما
جـاده وشهـر نو و آن پـل لرزانـک ما
با رفیـقـان شب مـهـتـاب زیـادم نـرود
تــا وبــا لاا شـدن تـپــۀ پغـمــانــک ما
دلم ازبی وطنی، پشت خودم می سوزد
که چه بازیچه شده، خاک غریبانک ما
حرص دنیا، چقدر خاطره ها داد بباد
جشن آزادی وشب های چراغانک ما
خوش هوا بود، به آن شاعر حماسه سرا
دخت رستم، به سر کوه سمنگانک ما
ما به این مردم دنیای گرسنه چه کنیم
دست هر دزد فتاده، به گریبانک ما
با یکی کاسۀ شوربا و دو سه نان فطیر
هرچه میشد بخدا، عزت مهمانک ما
یـادلانـدی پلو وقـصه وافـسانه بـخیـر
پـتـۀ صنـدلی و کـیـف زمستـانـک ما
نمک خوان وطن،دیدۀ شان کورکند
چه بگویم که شکستند، نمکدانک ما
فارغ از کینه و از عقده واز درد و الم
چقدر لطف وصفا بود، به دورانک ما
هر دم از کوی خـرابات، صدا بود بلند
از همه نغـمـه سـرایان غـزلخـوانک ما
دشمنان خاک مـرا زیـرو زبـرکرد،ولی
یک دل دوسـت نیـامــد، به پرسانک ما
میـلـه هـای گل نــارنـج، زیــادم نــرود
سـاز وآواز، بـه هـرگوشۀ لغـمـانک ما
موترو بایسکل واسپ وکراچی همه سو
چه جمع وجوش، به بازار خـیـابانک م
فـرش ازلاله و گل بـود، زخیـرات بهـار
کوه گگ ودره گگ و،دشت وبیابانک ما
میله ها بود، بهرباغ و به هرعید و برات
قـرغـه و بابــرو اسـتالـف و پـروانک ما
من ندانم، که درآن آتش بیداد چه سوخت
خـانـه و کـوچه وپسکـوچـه و دالانک ما
سخـن از خامـۀ کهـزاد، به افـسانه کشـید
غـزلـش غـوره بدل مانـد،بـه دیـوانک ما
انتخاب از :
پوهنوال داکتر اسدالله حیدری
۱۴ دسامبر ۲۰۲۵
سیدنی – آسترالیا
مآ خذ:
من وسروده هایم ،ازمرحوم استاد یوسف کهزاد، و

جناب داکتر صاحب حیدری عزیز از ارسال مطلب زیبای تان در مورد زنده یاد استاد کهزاد ممنونم ، روح شان شاد و یاد شان گرامی باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا