فریاد از دیار درد
( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه مؤرخ ۷ عقرب ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۹ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
فریاد از دیار درد
در میان ابر سیاه ، آه که در دشت جنون
باد خزان میوزد ، بر شاخسار آرزون
برگِ امید ز ریشه کنده شد از باغ وطن
شهر به ماتم نشست،ای دل مسکین مبین
آن قبیلههای مختلف ، زیر تیغ ستمند
کرده است طایفه گر ،ملتِ ما را نژند
بلوچ و هزاره، تاجیک و پشتون زار
در غم مشترک اینان،گشته دلها چو نگار
زن شده در بندِ تاریک، چه درس و چه کار
بر در مکتب بسته ،قفلِ غم و آه و زار
چهرههای فرهیخته،پشت میلههای سرد
شد نفسها حبس،در هوای آزادی فرد
فعالِ مدنی اگر گوید سخن، مُردهام است
حقوقِ بشر چه بود؟ اینجا گناهِ بزرگ است
زندانی است صدایشان،در دهان چَپَهها
خون شده قانون و حق ،در کف ستمگهها
سپاهیان دیروز، که کشته شدند از کین
خونشان چکید از آن دشنههای بیرحم این
در دیارِغربت و وطن، بیکسی و بینام
کرده است طالبِ سنگدل، شان ناکام
از هر سوایی، فغان از دلِ مردم بلند
کز ستمِ این گروه، نیست به جز درد و پند
ویران شده است دیار،دل شده غمگین و تنگ
بر در و دیوار،نوشته شده با خون بر سنگ
ای فلک از داد برخیز و ببین این بیداد
کز نفسهای مردم ،آید این آه و فریاد
چشم و ببین، ای جهان ، این تیرگی
میسراید «فائز» از درد ، این قصیده را
تا بماند در دل تاریخ،این پژواک فغان
باشد از مظلومان افغان،صدای رسا
تا شود ظلمتِ طالب، به سزای نابود
خلیل الله فائز تیموری
۶ عقرب ۱۴۰۴ خورشیدی

زیبا قلم زدید جناب فائز تیموری عزیز ، مؤفق و مؤید باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا