مژگان ناز و چشم میگونی
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه ۳ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۵ آگست ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
مژگان ناز و چشم میگونی
جهان عاشقی از هر نگاهی دیدنی دارد
خیابان و سرا و خانه اش گردیدنی دارد
چه طوفانی که ازمژگان ناز وچشم میگونی
چو موجی زیر پای ساحلی غلتیدنی دارد
دلی کو در هوای می طپد از شوق بیتابی
چو گل در هر نوایی بلبلی بالیدینی دارد
ز باغ دلستان و دامن لبریز گل هایش
به قدر آرزو از غنچه و گل چیدنی دارد
شبی را در خیال و خاطراتی میتوان خفتن
چو شمع کشته اشکی در بغل خوابیدنی دارد
اگر من در هوایی کوکب شهناز بیتابم
زمین تا آسمان در قلب من نازنیدنی دارد
مرا سوز جگر از عشق پاکش وا نمیدارد
نمی دانم چرا این دل چنین نالیدنی دارد
شدم محصور آن زلف پریشان همدم رخسار
حریر و نرم و نازک دور سر تابیدنی دارد
دلی آزردهٔ گوشه نشینان را مشورانید
که ازهر ماهرویی گوهری در معدنی دارد
نباید زیر چرخ این فلک آسوده بنشستن
چو زرافه به قصد جان هر یک گردنی دارد
بیا ای واعظی از هجر یارت دامنت بر چین
که صبح آرزویی وصل او خندیدنی دارد
ملا عبدالواحد واعظی
جناب واعظی صاحب گرامی قلم زیبا و طبع رسای تانرا می ستایم ، زیبا ودلپذیر سرودید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی