عشرت سرای کابل
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۱۰ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۱ آگست ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
سهم من در بداهه سرایی ۹ در انجمن ادبی
و فرهنگی آوای دل
مورخ ۷ سرطان سال ۱۴۰۴ هجری شمسی
بیت انتخابی !
خوشا عشرتسرای کابل و دامان کهسارش
که ناخن بر دل گل می زند مژگان هر خارش
(صائب)
بحر هرج مثمن سالم مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
عشرت سرای کابل
خوشا عشرت سرای کابل و دامان کهسارش»
که ناخن بر دل گل می زند مژگان هر خارش»
دلم را زنده می سازد نسیم طرف گل زارش
که میرقصد نسیم صبح در گل های بیدارش
بهار از شوق میخندد چو بگذارد قدم آنجا
به لب میآید از لعل لبِ و شیرین شکربارش
چراغ شام شرق است و دل شب را فروزاند
فروغی دارد از خورشید در هر کوی و بازارش
دل مردان عالم را کَشد تا دامن عرفان
چه ذکری می تراود از لب دریا و کوهسارش
غریبی گرچه امروزش به دامن اشک میبارد
ولی فردا به لب آرد سخن ها از دلِ زارش
کجا شد لطف آن ایام و آن شادیِ بسیار؟
که میزد چنگِ دل بر سینهام سازِ غمِ زارش
کجایند آنهمه مردان شمشیر و قلم در کف
که دستان قضا بگرفتهاند امروز افسارش؟
به نام علم و فرهنگ و ادب میمانَد این کشور
اگر باشد دعا از مادران در شام و اسحارش
نی ما نیشکر روید به وادی دره ای پنجشیر
به کابل بوره می بارد به گرد لبلبو زارش
به تخار و بدخشانش طلا و نقره می بارد
اگر آبش بریزد از طریق جوی و جویبارش
اگر از معدن پنجشیر باری من کنم توصیف
ویا از کان یاقوت و ز مرد های بسیارش
اگر شیر آید اندر بیشه بهر صید نخجیری
کند تیر فضای غیب، می سازد دل افگارش
نمیبیند شکست آن ملتی کز بام تاریخش
صدای دانش و شمشیر میپیچد به دیوارش
به صد مهر وطن را دوست میداریم، ای دشمن
که جاندادن به راهش میشود شیرینتر ازکارش
اگر آید عدو اندر نبرد ما برای جنگ
بپیچانیم دشمن را به زنجیر گره دارش
سر دشمن خم و ما سربلند وهم سرافرازیم
برفت از صحنه بیرون، با نیرو تانگُ تلوارش
ز کلک صایب اندر وصف کابل لولوی لالا
بُباریدست از لعل و زبان و کام و دُر بارش
نمی گنجد صفاتش درجهان شعر ونظم و نثر
قلم بشکن سیاهی ریز ممکن نیست اظهارش
بخوان ای انوری از دل، با شور و احساست
که با شعر تو میروید بهار از چشم بیمارش
بگفت با سوز دل این انوری ، قصیدهٔ شیرین
دُری را سفته بر خراسانیان از طبع بیدارش
انوری فکری
۵ اسد ۱۴۰۴ خورشیدی
پنجشیر
جناب انوری صاحب قلم تان همیشه رنگین و طبع تان رسا باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی