دوری از مادر وطن!
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۲۳ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۱۳ جون ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
دوری از مادر وطن!
طاقتِ دوری ندارم ، من ز آغوشِ وطن
بوسه بر خاکم زنم ، گر باز گردم در مَکَن
دورم از آغوش مادر ، دورم از خاکِ پدر
ماندهام با درد و غربت ، خسته از جَورِ زَمن
هر که دور اُفتد ز خاکش، دل پریشان میشود
میزند آتش به جانش ، داغِ دوریِ وطن
چشمِ او پُراشکِ حسرت ، سینهاش لبریز آه
در فراقِ میهنِ خو د ، نالد از دردِ کهن
هر سحر با یاد میهن، مینهد دل را به خاک
نغمهی غربت زند او، با نوایی از سخن
دل پُر از سوزِ جدایی، دیدهاش لبریز اشک
میکشد بار غریبی، خاطرِ فرزند و زن
در غریبی شب نشانم اشک و آهم بیصداست
جز خداوندی نبیند حالِ زارِ خسته تن
بر دلم سنگینتر از کوه است بار این فراق
ناگهان بشکست صبرم ، ماندهام اندر مَحَن
«انوری» گفتا: غریبی دردِ دارد جان گداز
کاش روزی بازگردم، من به خاکِ خویشتن
انوری فکری
۲ جوزا ۱۴۰۴
پنجشیر – افغانستان
نوت : بناء بر درخواست یکی از دوستان که در دیار غربت
بسر می برد به طور بداهه این غزل را سروده ام خدا کند
طرف توجه همگان قرار گیرد.
جناب حاجی صاحب انوری عزیز بداهه ی بسیار زیبایی را قلم زدید ، قلم تان همیشه رنگین باد
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی