عشق در آیینهء شعر و ادب
تاریخ نشر: یکشنبه ۱۳ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۳ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
محترم غلام محمد سعیدی
ارسالی :
محترم غلام محمد سعیدی
از : هرات – افغانستان
عشق در آینه شعر و ادب
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که درین گنبد دوار بماند
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل گردم از آن
مولوی
عقل از مرتبه عشق ندارد خبری
چون ازین مرحله دور است خیابانی چند
شکیب اصفهانی
”همای همت من باز کرده بال طرب
دوکون وهرچه دراو زیریک پر آورده
فخرالدین عراقی
«به جهان خرم ازآنم که جهان خرم از اوست
عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست»
« این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد»
**********
«همه ذرات در شورند از عشق
همه افراد منصورند از عشق ».
**********
«هرکس نتوان گفت که صاحب نظر است
عشق بازی دیگر ونفس پرستی دیگر است»
سغذی
«عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود»
مولانا
«بلبل از فیض تو آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول وغزل تعبیه در منقارش»
حافظ
ای طبیب جمله علت های ما
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
ای دوای نخـــــوت و نامــــــوس ما
**********
عشقا تویی سلطان من از بهر من داری بزن
روشن ندارد خانه را قــــندیل نا آویخـــــته
**********
عشق بوی مشک دارد زان سبب
مشک را کی باشد ازچنین رسواشدن
**********
خورشید رخت ز آسمان بیرون است
چون حسن تو کز شرح وبیان بیرون است
عشــــــق تو درون جان من جا دارد
وین طُرفه که از جان و جهان بیرون است
مولانا
هرگزنمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریدهِ عالم دوام ما
**********
یک قصه بیش نیست غم عشق واین عجب
کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است
**********
ایکه از دفتر عقل ایت عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
**********
عجب علمیست علم هیأت عشق
که چرخ هشتمش هفتم زمین است
*******
عشقت نه سرسریستکه از سر بدر شود
مهرت نه عارضیس که جای دیگر شود
*******
مرا تاعشق تعلیم سخن داد
حدیثم نکته ِ هر محفلی شد
(حافظ)
ــ
جناب آقای سعیدی سپاسگزارم از ارسال گزینه های انتخابی تان ، در امان پروردگار باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی