۲۴ ساعت

04 آوریل
۱ دیدگاه

سوره القدر

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۶ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۴ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

از عجایب سور ه القدر و لیله القدر 

چه زیباست که تحقیق ریاضی را  درین سورهء مبارکه ملاحظه می فرمایید:

إنا              ١

أنزلناه         ٢

فی             ٣

لیله             ۴

القدر           ۵

وما             ۶

أدراک          ٧

ما               ٨

لیله            ٩

القدر          ١٠

لیله            ١١

القدر          ١٢

خیر            ١٣

من             ١۴

الف            ١۵

شهر           ١۶

تنزل           ١٧

الملائکه       ١٨

والروح       ١٩

فیها           ٢٠

بإذن           ٢١

ربهم          ٢٢

من            ٢٣

کل            ٢۴

أمر           ٢۵

سلام        ٢۶

هی          ٢٧

حتى        ٢٨

مطلع       ٢٩

الفجر       ٣٠

اگر غور فرمایید همه کلمات سوره القدر (۳۰) کلمه بوده و قرآن کریم نیز ۳۰ پاره است.

همه حروف این سوره مبارکه ( ١١۴) حرف اند و همه سوره های قرآن کریم نیز (۱۱۴) سوره است.

کلمه ( هی) یعنې این شب در شماره ( ٢٧) آمده  شاید اشاره بر این است که لیله القدر  اغلبا در (٢٧) رمضان باشد.

کلمه ( القدر )  در سوره مبارکه در شماره های (۵ – ١٠ – ١٢)  تکرار آمده است!

 اگر با هم‌جمع کنیم می‌شود:

( ۵ + ١٠ + ١٢ = ٢٧ )

این  ها همه ما و شما را امیدواری میدهد که این شب مبارک در شب  (۲۷) رمضان باشد.

اگر متوجه شده باشین دوستان عزیز کلمه لیله القدر تقریباً ۹- کلمه است که سه مرتبه در این سوره ذکر شده است. پس اگر ضرب نماییم:

۳×۹=۲۷میشود پس لیلهالقدر درشب  ۲۷ خواهد بود.

 اعجاز قرآن‌ کریم دوستان  گرامی و عزیز  از هر زاویه که ملاحظه فرمایند همه رحمت مغفرت و بخشایش است

الله نهایت مهربان سبحانه تعالی توانایی و توفیق به همه نصیب فرماید که زنده داری بکنیم چون عمر به سرعت میگذرد

از رمضان ، این ماه مبارک نزول کتاب باعظمت آسمانی سرنوشت ساز …خوبست وقت گرانبها را در آن با رغبت صرف کرد تا غنیمت کافی از زندگی برده باشیم

والسلام

غلام محمد سعیدی 

هرات – افغانستان

 

 

 

21 مارس
۱ دیدگاه

دیگ هفت جوش مسجد جامع بزرگ هرات

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۱ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

دیگ هفت جوش مسجد جامع بزرگ هرات

در وسط ایوان شمال شرقی مسجد جامع بزرگ هرات، در اندرون یک ویترین شیشه ای یکی از گرانبها ترین آثار فکر و دست بشر یعنی دیگ بزرگ فلزی هفت جوش رانهاده اند.

گذاشتن این اثر نفیس و تاریخی در داخل ویترین به دو منظور صورت گرفته است: اولش از سائیده شدن دیگ توسط دستهای بازدید کننده گان که هر آن، دیگ را لمس می نمودند.
دومش بیم از گزند چپاول دیگ توسط افراد شرور و سیه کار بی خبر از ارزش این اثر نفیس و ممتاز تاریخی بحمد الله که این دیگ نفیس هفت جوش بی نظیر از دستبرد دغل کاران سیه اندرون در امان مانده است.


دیگ هفت جوش به همت و پول شخصی محمد بن علی و توسط صنعتگر معروف دوران حسن بن علی بن حسن که گفته میشود از پوشنگ (زنده جان) هرات بوده، در سال ۷۷۷ هـ از هفت ماده معدنی برنج ،آهن ،نقره ،چدن، مس، آلمونیم، و سرب
ریخته گری شده و سپس وقف مسجد جامع بزرگ دار السلطنه هرات گردیده است. از جانبی این دوران مصادف است با حاکمیت ملک غیاث الدین آخرین ملوک ال کرت.شعاع سر این دیگ نفیس و بی نظیر ۸۵ سانتی متر، قطر آن ۹۴ سانتیمتر، عمق آن یک متر و گردا گرد سر آن که به گونه لبه دار به طرز ظریفی ریخت گری شده است،حدوداً ۲۰ سانتی متر می باشد که با نام الله (ج) و حضرت محمد (ص) مزین گردیده است.
در بالای لبه آن دوازده شماره جای مخصوص جام نیز ریخت شده که بنا به قول برخی از کهن سالان و آگاهان امور مسجد جامع شریف، در ایام عیدین، میلاد حضرت ختمی مرتبت و سایر روزهای متبرک دینی و مذهبی آن را پر از شربت می نمودند و هر کس یک جام شربت از دیگ گرفته و می نوشید و بعد جام را در جا گیلاسی متذکره می گذاشت.

امروز تنها آثار آن جا گیلاسی ها مانده زیرا به مرور ایام آنقدر با دست های مردم تماس داشته که به کلی سائیده شده است. پشت دیگ که به وضوح نمایان است از شش تکه کلان که بالای هر تکه آن یک دسته چند کیلوئی که جهت انتقال آن بکار می رفته به شکل بسیار ظریفی ریخت و مزین شده است. گذشته از این که گل و بته ها با نقوش اسلیمی دیگ را زیبائی خاص داده آیات قرآنی به خط ثلث که ام الخطوط می خوانندش و در باب نوشیدن آب نازل گردیده دیگ را هر چه بیشتر از پیش مورد حرمت، گرامی و منحصر به فرد نموده است. دیگ ممتاز هفت جوش از چند بعد اعم از کیفیت کمیت صنعت و هنر قابل تأمل، تحسین و حفاظت است.

استاد فکری سلجوقی در هرات نامه خویش کتیبه که بالای دیگ نفیس نقش بسته چنین نقل نموده است: « اعوذ بالله من الشیطان الرجیم – یطاف علیهم بکأس من معین تذلذ للشاربین وسقهم ربهم شراباً طهوراً فى ایام الدوله السلطان الامعظم غیاث الدنیا والدین محمد بن محمد بن محمد بن بکر کرت خلد الله ملکه و ایده جنده.

هزار  سال   جلالی   بقای     ملکش  باد
شهور او همه اردی  بهشت  و  فروردین
به سال هفتصد و هفتاد و شش از هجرت
که نقش  بند  حوادث  نمود  صورت این

کتیبه زیرین: هذاه المرحل من خالص مال العبد الضعیف محمد بن علی بن محمد بن محمود الطوسى المدعو بقلندر الفقاعى تقبل الله منه غفر الله، کتبه الفقیر سلطان شاه کاتب فی ۷۷۷ عمل العبد حسن بن علی بن حسن بن علی اصفاهانی المدعو بجمال حسن

غرض نقشی است کز ما  باز ماند
که  هستی   را   نمی  بینم   بقایی
مگر صاحبدلی روزی  به  رحمت
کند   در   کار   درویشان  دعایی

بنا به تقریر یکی از موظفین آبدات تاریخی هرات ازین نوع دیگ، یک حلقه دیگری که قدری کوچکتر بوده وجود داشته است .
اما امیر امان الله خان پادشاه وقت افغانستان دیگ را به منظور حفظ مناسبات حسنه بامسکو به کشور شوروی سابق به رسم تحفه بخشش نموده که همین حالا در موزیم لنینگراد آن کشور موجود و محفوظ است.
مزید بر آن همانطوری که ذکرشد بر روی این لبه این دیگ جا هائی برای گذاشتن دوازده عدد گیلاس نیز در نظر گرفته شده ، که بنا به قول برخی از آگاهان امور در ایام عیدین و سایر ایام مذهبی نماز گزاران با استفاده از گیلاس هایی از آن دیگ شربت مینوشیدند این دیگ از شش تکه جداگانه کلان ساخته شده که بالای هر تکه آن یک دسته چند کیلویی نصب گردیده که بمنظور انتقال بر روی آن نصب گردیده اند. همچنان گل و بته های منبت کاری وهک شده بر سطح بیرونی دیگ ، بآن زیبایی خاص و بیشتری بخشیده و آیات قرآنی که در باب « نوشیدن نازل گردیده اند، دیگ را بیشتر از پیش متبرک و گرامی داشته است که از چندین بعد اعم از ظرافت کیفیت ،کمیت صنعت و هنر این دیگ را از هر لحاظی قابل تأمل و تحسین ساخته است.
باید خاطر نشان ساخت که مسجد جامع بزرگ دارالنصره هرات باستانی آبدان سنگی بزرگی که از سنگ مرمر تراشیده شده بود نیز داشته است که به تحریر استاد فکر سلجوقی توسط نادر افشار به مشهد منتقل گردیده است که متن تحریر یافته آن عیناً نقل میگردد: «غیر از دیگ بزرگ فلزی آبدان بزرگی از سنگ مرمر در جامع شریف بوده که او نیز به خطوط و نقوش مزین بوده این آبدان را نادر افشار هنگام تاخت و تاز خودبه گردونه بسته از هرات به مشهد برد و روی آن بقعه طلایی ساخته در صحن حضرت امام على بن موسى الرضا رضى الله عنه نصب نمود و اکنون به سقاخانه طلا معروف است، از تاریخ ساخت و استاد حجار آن اطلاعی در دست نیست.

09 مارس
۱ دیدگاه

چرا ما لبخند می زنیم ؟

تاریخ نشر: شنبه ۱۹ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۹ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

چرا ما لبخند میزنیم؟

ما لبخند میزنیم، تا خوشحالی و رضایت خود را نشان دهیم. به نظـــــر می رسد، لبخند زدن ساده ترین عملی است که انسان قدرت انجام ان را دارد و لازم نیست کسی ان را به ما یاد بدهد. زیرا نوزاد از نخستین هفتهء بعد از تولد استعداد لبخند زدن را پیدا می کند! و هر قدر که سن او بالا مــــی رود، بیشتر متوجه می شود که لبخند زدن چقدر خــــــــوب است و در مقابـــــل لبخند زدن عکس العمل مطلوبی از پدر و مادرش دریافت می کند. هنگامی که نـــوزاد بیست هفته ای شد، پی می برد به اینکه لبخند زدن کی مطلوب ، و کی نامطلوب است. طفلـــــی دیده نشده که وقتی طفل دیگر ســـــــامان بازیش را از او می گیرد، لبخند بزند !

برخی از پزشکان بیماران خـــود را تشویق می کنند، که بیشتر لبخند بزنند، زیرا لبخند زدن برای سلامتی مفید است. بـــد نیست بدانیم، که برای پیشانی ترش کردن ۴۳ عضله با هم درگیر مـــی شوند، امــــــا برای لبخند زدن فقط ۱۷ عضله منقبض می شوند. بنابرین لبخند زدن آسانتر از عصبانیت است!

نوع لبخند ها نیز با همدیگر متفاوتند: لبخندی که ناشی از شنیدن لطیفه است. لبخندی که از روی تمسخر صورت می پذیزد. لبخندی کــــه به دنبال یک موفقیت حاصل می شود و ….. پس لبخند نوعی واکنش در برابر یک محـــرک خـارجی است.

ارسالی : محترم غلام محمد سعیدی 

هرات – افغانستان

07 مارس
۱ دیدگاه

چگونه سیر و سفر باید کرد

تاریخ نشر: پنجشنبه ۱۷ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۷ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

چگونه سیر و سفر باید کرد

فواید  و  سختی های سفر

ارسالی : محترم غلام محمد سعیدی 

هرات – افغانستان

سفر یکی از مهم‌ترین و جالب‌ترین فعالیت‌های بشری است که فواید زیادی دارد، مانند کسب تجربه‌های جدید، آشنا شدن با دیگر فرهنگ‌ها، یافتن دوستان جدید، کسب درآمد، آموختن زبان، یافتن فرصت تنهایی و خلوت با خود، ورزیده شدن نیروی اراده، رهایی یافتن از نازپروردگی، رفع خستگی، کسب نیرو و نشاط و صدها فایدۀ دیگر.

با وجود همۀ فوایدی که سفر دارد، باید بدانیم که سفر به تنهایی نمی‌تواند حال انسان را خوب کند. کسی که درونی پاک و پیراسته و خاطری آسوده نداشته باشد، به هر جای دنیا هم که سفر کند، حالش خوش نمی‌شود؛ زیراکه علت اصلی مشکلات را با خودش به همه جا می‌برد:

اى بسا کس  رفته  تا شام و عراق
او ندیده هیچ  جز   کفر   و  نفاق‏
وى بسا کس رفته ترکستان و چین
او ندیده هیچ  جز  مکر  و  کمین‏
چون ندارد مُدْرَکى جز  رنگ و  بو
جمله   اقلیم‌ ها  را ، گو  ،  بجو!
(مثنوی، د ۴/ ۲۳۷۶ – ۲۳۷۳)

انسانی که گرفتار گذشته و آینده است و هوشیاری منفی دارد، از سفر هم طرفی برنمی‌بندد. او در خانۀ خود شادمان نیست، در سفر نیز اندوه‌ناک و افسرده است:

چون به طوفی، خود به طوفی مُرتَدی
چون  به  خانه  آمدی ،  هم  با  خَودی
(مثنوی، د ۱/ ۲۲۰۴)

کسانی که گرفتار اندیشه‌های ناروا و داوری‌های نادرست خویشند، درواقع سفر نمی‌کنند. فقط بدنشان از جایی به جایی می‌رود و خودشان در همان جایی که بوده‌اند، می‌مانند: 

مى‏گریزم  تا    رگم    جُنبان    بُوَد  
کى فرار  از  خویشتن آسان  بُوَد؟
آن که از غیرى  بُوَد  او   را   فرار 
چون از او  ببْرید ،  گیرد  او  قرار
من که خصمم هم منم اندر گری 
تا  ابد  کار  من   آمد   خیز   خیز
نه به هند است ایمن و نه در خُتَن
آن که خصمِ اوست سایه‌ی خویشتن‏
(مثنوی، د ۵/ ۶۷۱ – ۶۶۸)

اگر کسی به خاطر غرور و تکبر نتواند در سرزمین خود به خوبی و خوشی زندگی کند، محال است که زیستن در دیگر سرزمین‌ها بتواند حال او را خوش کند و روابط او با دیگران را اصلاح نماید. چنین کسی تکبر و غرور خویش را همراه خود به سفر می‌برد و پس از مدتی در آنجا به همان وضعیت پیشین دچار می‌شود:

از ناز شود  ولایتی تنگ
در دل  سفر  عراق خیزد
تو خون  تکبر  ار  نریزی
خون جوش کند، خُناق خیزد
(کلیات شمس، چاپ استاد فروزانفر، غزل ۷۰۲)

من در سال‌های گذشته بارها و بارها طرف مشاورۀ کسانی بوده‌ام که گمان می‌کرده‌اند مهاجرت به اروپا یا آمریکا یا کانادا آنها را به شادی و خوش‌بختی می‌رساند. بسیاری از این قبیل افراد، بعد از مسافرت هم با من در ارتباط بوده‌اند و غالب آنها بعد از مدتی در سرزمین‌های پیشرفته و مرفه به همان افسردگی و پژمردگی و ناامیدی و اندوه‌زدگی پیشین مبتلا شده‌اند. راز مسأله در اینجاست که تحول بیرونی اگر همراه با تحول درونی نباشد، راه به جایی نمی‌برد.

استاد آلن دو باتن کتاب بسیار ارزشمندی دارد به نام هنر سیر و سفر. فصل اول این کتاب، دربارۀ همین مسأله است که سفر به تنهایی نمی‌تواند باعث خشنودی و نیک‌بختی و رشد انسان شود. او در جایی به این نکته اشاره می‌کند که فکر کردن به نگرانی‌های شغلی و بیماری و هزینه‌های سفر و گرما و پشه‌ها و نظایر آنها باعث می‌شود که افراد خیلی کم از سفرشان لذت ببرند. آنها درواقع با همان خودِ پر از مشکل‌شان به سفر رفته‌اند، بنابراین سفر حال خوشی را به آنها تقدیم نمی‌کند: «من با بی‌مبالاتی هرچه‌تمام‌تر خودم را با خودم به جزیره آورده بودم» (هنر سیر و سفر، ترجمه‌ی خانم گلی امامی، ص ۲۹).

ما در سفر، جهان را با همان چشمان پیشین می‌بینیم. این چشم‌ها همه جا با ما می‌آیند و اجازه نمی‌دهند ما چیز جدیدی را ببینیم (همان، ص ۲۹). وقتی که تغییری در ما رخ نداده است، در سفر، به محض این‌که هیجانات اولیه فروکش می‌کنند، به همان وضعیت ناخوشایند قبلی خود برمی‌گردیم؛ به همین سبب است که غالب افراد به خوشی و شادیی که از سفر انتظار دارند، دست نمی‌یابند و خشنودی و شادی آنها در سفر بسیار کوتاه‌مدت است. به گفتۀ آلن دو باتن دل‌شوره‌های ما در سفر، به ندرت بیش از ده دقیقه تسکین می‌یابند (ص ۳۰).

آلن دو باتن به دعوایی که بین و او همسفرش بر سر یک دسر بی ارزش، اتفاق افتاد، اشاره می‌کند و به خوبی نشان می‌دهد که چگونه این دعوا هر دوی آنها را به درون خودشان کشاند و چشمان آنها را بر روی تمام زیبایی‌ها و لذات سفر بست (همان، صص ۳۴ – ۳۳).

کسی که از خود سفر نکرده باشد، سفر به بهترین و مفرح‌ترین مکان‌های دنیا هم گرهی از کار او باز نمی‌کند. به قول مولانا: سفر از خویشتن باید، چو با خویشی، سفر چه بود؟‏
(کلیات شمس، غزل ۵۹۰)

باید شخص بتواند بدون خودخواهی سفر کند، تا از سفر لذت ببرد و شادی راستین را تجربه کند. مولانا در بیت درخشان زیر، به چنین تجربۀ بی‌نظیری اشاره کرده است:

ما را سفری فتاد  بی ما
آن‌جا دل ما گشاد بی ماِ

04 مارس
۱ دیدگاه

چرا پیر می شویم ؟

تاریخ نشر : دوشنبه ۱۴ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۴ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

  چرا پیر می شویم؟

 

دانشمندان نظریه های زیادی در مورد اینکه ( چرا انسان پیر می شود ) ارائه کرده اند. اولین فرضیه این است که سلولهای مغز می میرند و جـــــایگزین نمی شوند. بنابرین یک فرد وقتی علایم پیری نشان می دهد، که سلولهای مغزش مرده باشد. اما به نظر برخی از دانشمندان این تیوری نمی تواند به طور کامل صحیح باشد، زیرا افرادی که در حادثه ای دچـــار صدمه مغزی سخت شده اند، بعد از حادثه علامه های پیری نشان نمی دهند.

نظریه دیگر این است که مواد کیمیاوی ناخواسته ای شروع به تولید و ذخیره شدن در بدن می کنند، و در یک شخص مسن آن قدر همچو مواد کیمیاوی جمع می شوند، که بدن شروع به پیر شدن می کند. همچنین مــی دانیم که سلولهای ما دایم در حال تکثیر هستند. برخی از پژوهشگران براین باورند که با ادامه زندگی ، سلولهایی که تکثیر می شوند کــــار آیی سلولهای افراد جوان را ندارند و گاهی دچار اشتباه می شوند و این اشتباه آنها بـــاعث تغیراتی در فعالیت های اعضای بدن شده، و باعث پیری می شود. اما پیری از چه سنی شروع می شود؟ قانون کلی در مورد شروع این دوره از زندگی وجود ندارد، ولی معمولاً آثار پیری بین ۶۰ تا ۸۰ سالگی به سراغ شخص می آید، و گریز از آن ناممکن است، اما می توان با ورزش کردن و تغذیه مناسب دوران پیری را عقب برد به شرطی که از دوران نوجوانی و جوانی آنها را شروع کرد.

 

ارسالی : غلام محمد سعیدی

هرات – افغانستان

02 مارس
۱ دیدگاه

عشق در آیینهء شعر و ادب

تاریخ نشر: یکشنبه ۱۳ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۳ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

محترم غلام محمد سعیدی 

ارسالی : 

محترم غلام محمد سعیدی 

از : هرات – افغانستان

عشق در آینه شعر و ادب

  از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر     

  یادگاری  که درین  گنبد  دوار بماند

 هرچه  گویم  عشق  را شرح و بیان    

 چون به عشق آیم خجل گردم  از آن

مولوی

عقل از  مرتبه  عشق   ندارد  خبری

چون ازین مرحله دور است خیابانی چند

شکیب اصفهانی

”همای همت من باز کرده بال طرب

دوکون وهرچه دراو زیریک پر آورده

فخرالدین عراقی

   «به جهان خرم ازآنم که  جهان  خرم از اوست   

   عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست»

  « این همه نقش  عجب  بر در و دیوار وجود

  یک فروغ  رخ ساقیست  که  در جام  افتاد»

**********

  «همه ذرات  در شورند  از عشق

  همه افراد منصورند از عشق ».

**********

«هرکس نتوان گفت که صاحب نظر است

 عشق بازی دیگر ونفس پرستی دیگر است»

سغذی

«عشق هایی کز پی رنگی بود       

عشق نبود عاقبت ننگی بود»

مولانا

«بلبل از فیض تو آموخت سخن ورنه نبود  

 این همه قول وغزل تعبیه در منقارش»

حافظ

 

                   ای    طبیب    جمله    علت    های   ما      

       شاد باش ای عشق خوش سودای ما

       ای تو    افلاطون    و    جالینوس     ما

       ای  دوای  نخـــــوت  و نامــــــوس  ما

**********

    عشقا تویی  سلطان   من  از  بهر  من   داری    بزن   

        روشن  ندارد    خانه    را   قــــندیل  نا    آویخـــــته     

**********

عشق بوی   مشک   دارد   زان   سبب 

  مشک را کی باشد ازچنین رسواشدن

**********

   خورشید   رخت  ز  آسمان   بیرون     است 

     چون حسن تو  کز شرح وبیان بیرون است

       عشــــــق   تو   درون   جان   من   جا دارد    

     وین طُرفه که از جان و جهان بیرون است

مولانا 

هرگزنمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق    

 ثبت است   در   جریدهِ   عالم   دوام ما   

**********

یک قصه بیش نیست غم عشق واین عجب 

 کز هر  زبان  که  می  شنوم  نا مکرر است

**********

ایکه  از  دفتر  عقل  ایت   عشق  آموزی  

ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست

**********

عجب علمیست  علم  هیأت  عشق     

که چرخ هشتمش هفتم زمین است

*******

عشقت نه سرسریستکه از سر بدر شود

مهرت  نه  عارضیس  که جای  دیگر شود

*******

مرا تاعشق تعلیم سخن داد     

حدیثم نکته ِ هر محفلی شد 

     (حافظ)

ــ