۲۴ ساعت

15 اکتبر
۲دیدگاه

حكايت خر بيسواد و كشتن شير

تاریخ نشر  پنجشنبه  ۲۴ میزان ۱۳۹۹ – ۱۵ اکتوبر ۲۰۲۰ هالند

حكايت خر بيسواد و كشتن شير
( چون سواد داري ميخوري تو لگد )
نوشته نذير ظفر
شير و روبا بهم سخن ميگفت
نقشه اي داشتند قوي وشگفت
گفت روبا به شير اي سلطان
از پدر بوده اي تو با امكان
با سواد استي در ميان همه
قوي و مستي در ميان همه
ما كه خد متگذار شاهانيم
از جد خويش اين سخن دانيم
اين الاغ بيسواد و مهجور است
خوردنش بهر هركه منظور است
امتحانش بكن صدايش كن
طرح يك امتحان برايش كن
شير گفتا كه خر بيا اينجا
خر بيامد به امر او چار پا
شير گفت اي خر هميشه بكار
داري ايا سواد خط و شمار
خر بگفت سندش به سم دارم
ميتواني سمهاي كه پشت دم دارم
عقب خر چو شير كرد حضور
خر لگد زد بگردنش از دور
شير افتاد و دفعتا جان داد
روبا بگريخت آه و افغان داد
خر صدا زد بيا بيا روبا
تا سوادت نشان دهم از پا
گفت روبا به اضطراب و بلند
كه مرا گشته تا ابد اين پند
چون سواد داري ميخوري بلگد
از خر يي بيسوادي تا به ابد
نذير ظفر
 

۲ پاسخ به “حكايت خر بيسواد و كشتن شير”

  1. admin گفت:

    درود به شاعر زیبا کلام نذیر جان ظفر ، بازهم سروده خیلی زیبا ، عالی ، آموزنده و با احساس . مهدی بشیر

  2. نذير ظفر گفت:

    با درود بي حدود به سرور آزادمنش و فرهنگي فرهيخته جناب مهدي جان بشير هروي و اظهار سپاسمندي از الطاف هميشه گي شان و شكران از سايت وزين و آزاده ٢٤ ساعت

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما