شر شر دلها
تاریخ نشر سه شنبه اول میزان ۱۳۹۹ – ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۰ هالند
شر شر دلها
به میدان سواران آمدم من
خمار شعر عریان آمدم من
ببینم چهره های نغمه گشا را
بخوانم نامه های دل آشنا را
دهم گوش شر شر دل ها چگونه ست
علمداری و خرگه چند و چون ست
ز یک خشکی به دریا می زنم جان
صدف جویم وگر آید به دامان
دل تشنه خماری غرق آب است
هر آنچه میل آبش بود صواب است
سری سر مست نه در پروای تن باد
نه فکر در کشور و شهر و وطن باد
به هستی میزند صد شعله آتش
که بر نیستی شود پیوسته دل خوش
غبار اندر غباری می رود وی
به مقصد چو ن شکاری میرود وی
پری پرخاشگران زهره و زحل هست
همه دشت و دمن او را محل هست
نیکزاد
۱ میزان ۱۳۹۹
میمنه
باز هم زیباست جناب نیکزاد عزیز ، مهدی بشیر
جناب محمد مهدی بشیر
دوست و یاور مهربانم
باز هم از لطف بیکران شما تشکری می کنم
به همت عالی تان باور مند هستم
وقت اشعارم
به اساس زحمات شما درخشنده گی می کند
واقعن با همه کمی هایم باور مند تر از قبل
نسبت خودم می گردم و راه درازی
پیش پایم می بینم بیشتر پشت سوژه های
نو
سیر و سلوک می روم
برای اندیشه ام می اندیشم
تا چه گزینش های خوبی دیگری را
بتوانم خدمت ادب دوستان تقدیم نمایم
تا توانسته باشم حرف برای
خوندن گوش دادن داشته
باشم
باز هم خیلی تشکر می کنم خداوند
شما را در حفظ و امان داشته باشد
با احترام ارادتمند
شما
نیکزاد