گفتگوى قلب با چشم
تاریخ نشر پنجشنبه ۱۵ اسد ۱۳۹۴ – ششم آگست ۲۰۱۵ هالند
دوستنان محترم و گرامی لطفا نظر های تانرا در قسمت دیدگاه های صفحه ۲۴ ساعت بنویسید تا همیشه محفوظ باشد .
با عرض حرمت
مهدی بشیر
*************************
گفتگوى قلب با چشم
حسن شاه فروغ
6 / 8 / 2015 هالند
قلب
قلب كُفتا به چشم، بيخردو بى باكى
رهزن وعُربده باز، جانزن و چالاكى
مردمِ ديده ى تو هركسى افسون بكند
تيرِ مژگانِ تو بر دل بخورد خون بكند
تيغِ ابرو كه ترا بر سرِ آن چشم بوَد
سركشيده زِغلاف دشمنِ پُر خشم بوَد
هرطرف مينگرى دل ز كسى كنده شود
عاشقش گردى ويا عاشقت آن بنده شود
عاشقِ هر كه تو گرديده ى من ميسوزم
ميتپم در خودو نى شب بوَدو نى روزم
هرچه اشكى كه بريزى زغم و يا شادى
تو بريزى و بوَد بهرِ مَن اش بر بادى
تو بَروي همه كس ديده بدان خنديدى
گُلى ازشاخِ غم و غُصه بمن برچيدى
شده چندى كه دگر آنهمه ديدت نبوَد
عاشقت كس نشده پيرو مُريدت نبوَد
زانسبب باهمه اشك، آه و فغان ميدارى
دردِ من بيشر از آن ، دورِ زمان ميدارى
چشم
چشمِ گفتا كه بمن تهمتِ بيهوده مزن
حرفِ بيجا سُخنِ كُهنه و فرسوده مزن
تو بمن گفتى كه تا جانبِ خوبان نگرم
دل زِ دلخانه ى آن جمله ى خوبان ببرم
تو بمن گفتى نگاهى غرض آلود كُنم
تُخمِ اسپند ز عشق دَورو بَرش دود كُنم
تو بمن گفتى برو شام و سحر پُشتِ درش
خويش شيرين بنما تا كه توان در نظرش
هرچه را گفتى بمن رفته چنان بنمودم
مژه را تيرو دو ابرو كمان بنمودم
در كمين بوده و عاشق نگران بنمودم
هر چه فرمودى مرا با سرو جان بنمودم
ازچه درعشق شكست خورده وكُركُر دارى
بى سبب بر سرِ اشكم زچه غُر غُر دارى
اين همه اشكِ من از بهرِ وطن مى باشد
سوزِ آن خاكِ پُر از دردِ كُهن مى باشد
از براى وطن و مردم خود جان بدهم
اشكِ چشم تحفه بر آن خاكِ نياكان بدهم
آنچه در ديده مرا هست فروغِ وطن است
خاكِ من عزت و شان وشرفِ مردو زن است
سربلند زنده و جاويد بوَد ميهنِ من
همچنان زهره و ناهيد بوَد ميهن من
ح- فروغ لندن 6/8/2015
درود به فروغ عزیز با این سروده زیبا ، عالی و مملو از احساس . خط بردم و خوشم آمد . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر