تیلبرخ زیبا !
تاریخ نشر شنبه ۱۱ حمل ۱۳۹۷ – ۳۱ مارچ ۲۰۱۸– هالند
معمولاً انسان درجای که زندگی میکند و با گذشت زمان وسالهای زیاد با خاطر ات تلخ و شیرین آن با قافله زندگی درحرکت میباشد که گاهی متوجه میشویم بعداز زادگاه مان آنجا وطن ثانی ودوستداشتی میشود که من هم درهمین موقف قرار گرفتم و از ورودم بکشورشاهی هالند ومدت ۱۹ سال را سپری کردن در شهر زیبای تلبرخ ، میبینم که برایم خیلی دوستداشتنی شده است که این شعر را دربهارسال پاربرای این شهرزیبا (تیلبرخ) سروده بودم و خواستم شما عزیزان را بخوانش آن دعوت کنم .
تیلبرخ زیبا !
محترم خانم عزیزه عنایت
فضـای سبــز زیبــای درختــان
زنــوراشعه ی خـورشیـد تـابـان
فروزان کرده شهروباغ وجنگل
کـه دارد رنگ سبــز نـوبهاران
طبیعت جشـن بـرپـاکـرده هرسو
قبـای رنگ رنگ دارد درختـان
هیـاهویی رسـد از شهر درگوش
زبــرنــا وکهـن سـالان وطفلان
تـو ای تیلبـرخ زیبـای دل افـروز
که داری هرطرف جنگل فراوان
یکـی از شهــرهـای سبـز هـالنـد
تویی بـا خـرمی و بـاغ و بستـان
درآغـوشـت مـرا جـاه داده ای تو
چـو گـل در آشـیــان سبــزبستـان
که بینم فضل هـای رنگ رنگت
بهــاران وخـزان وهـم زمستــان
بهــارت میـبـرد دل از کـف مـن
خــزان زر فشـانــت فرحت جان
زمستــان بــاغ از بـرفت ببـالـــد
تمـوزت بس گـوارا چون بهاران
به وصفت هرچه گویم کم بؤداین
که داری سبـز قـامت گل بـدامان
طلوع صبح زیبـایـت دل آراسـت
غــروبـت منظــر زیـبـای دوران
بـه هــرمـوسـوم زابـــر کوه پیکر
بــبـارد روی گـلهـا مـیـده بــاران
زبـعـد میـهنـم شهــرم تــویـی تــو
کـه دارم یـاد هـا از تــو فــراوان
گهـی بــا اخـتـرانــت در دل شـب
گهـی بــا مـاه تـوگـویـم هــــزاران
سحر بــا مـرغ گانی خوش نـوایت
ثنــا گـویم بـه وصـفی ذات یـزدان
“عزیزه” شکرنعمت کی توان کرد
ادا، گـرروزوشب باشــد ثنـا خوان
عزیزه عنایت : ۲۰۱۷/۴/۴
درود به خواهر عزیزم خانم عزیزه عنایت ، تشکر از سروده زیبا و عالی تان . واقعآ کشور هالند یکی از زیبا ترین کشور های اروپایی است که برف کم دارد و همیشه سر سبز و بارانیست . باید گفت خانه دوم ما است که در آن زندگی میکنیم و در هالند از تعصب و تفرقه خبری نیست و ۹۹ فیصد مردم آن در مقابل پناهنده ها یا مهاجرین با مهربانی رفتار میکنند. همچنان حقوق ما با یک هالندی فرق نمیکند . پاسپورت ، یک هالندی ده ساله است و پاسپورت ما همچنان ده ساله است . در مورد درس ، تحصیل ، کار و غیره فرقی نیست . هر کس بیشتر درس بخواند و دیپلوم بیشتر داشته باشد چوکی های بالا را مانند خود هالندی ها کار میکند. باید گفت که فرزندم مدت دوازده سال عضو پارلمان هالند بود و نظر به اینکه هرشب تا ساعت یک تا دوی شب کار میکرد در انتخابت اخیر اشتراک نکرد و استعفا نمود که با مخالفت های شدید همکارانش قرار گرفت و لی قبول نکرد و استعفا نمود. شما موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
سلام ودرود خدمت شما برادر گرانقدر و مهربان !
دقیقا ً که چنین است حقوق یک مهاجر پذیرفته شده مثل حقوق یک هالندی است و کسانیکه در این کشور زندگی میکنیم همه را میبینیم شما بسلامت باشید که با نشر سروده در سایت افتخار بخشیدید ولی هستند کسانیکه نمیخواهند بدون از وطن برای جای دیگری شعر بگویم و یا چیزی بنویسیم چنانچه که یکی از آقایان از دنمارک چنین نوشته بودند و من هم همین اکنون بجواب شان با شعر پرداختم که اینک درج این صفحه مینمایم .
اگر صد بارمن وصف تو گویم
برابر کى کنم ترا به پروان
ببخشى تو مرا خانم عنایت
قلم بنده را کى تاب و توان
مرا هر گز توانى بیش نباشد
نویسم من به جاى خامه تان
درود بر شما شاعر فرهیخته با پوزش یک شوخى دوستانه روا باشد
قلم تان همیش نویسا باد
**********
جناب پروانی محترم اینک بپاسخ شعر شما !
مشامم تــازه شــد از عطر پـروان
کــه آمــد بـوی گل ازسوی پغمـان
بــرابــر کــی کنــم میهـن به جایی
کــه دارد سوسن ونرگس فــراوان
نــدیــدم هیچ جــایـی مثــل مـیهــن
چــو دیــبــا دشتهــا و کـوهسـاران
ولــی جــبــر زمــا ن دور نمــوده
ازآن گلشن که بوده چون دل وجان
دراین شهری که مسکن بــرگزیـدم
شیــریـن شد در دلم از لطف یزدان
ســـــرودم شعــرهـای بهــر میهــن
یکی هم بهــر ایــن شهــرفــروزان
زکف رفت عمـردرآغوش این شهر
کـه دارم خــاطــراتی بس فـــراوان
ازآنــروچــون انــیـسی شــد بـرایم
کــه باشــد سرزمین وملک یزدان
“عـزیـزه” میهنم بــاشــد چـو دیــده
که پــرورده مـرا چـون گل بـدامان
عزیزه عنایت ” ۳۱/۳/۲۰۱۸