۲۴ ساعت

28 اکتبر
۲دیدگاه

ای پدر

تاریخ نشر سه شنبه  ۲۸ اکتوبر ۲۰۱۴ هالند

محترمه خانم شهلا لطیفی

محترمه خانم شهلا لطیفی

از (خاطره) شنیدم- معصومی که از پدر، صاحب دخترک شده است. برای من شنیدن خبر چون سردیی بود در اطراف روحم و این سروده را خواستم از دل آن معصوم، بسرایم.
“خاطره” با ظرافت جسمش، کلفتی احساس را در دل دارد 
چشمان خموشش دیریست دردها را میزبان شده است
گیسوانش, تپش و سرعت دردش را در قالب رخسارش نهفته دارد
لبانش از خشکی روح قصه ها دارند
و
جذابیت روحش از مصیبت داغ ها، شکوه ها دارد

 شهلا لطیفی 
۲۰۱۴/۱۰/۱۵
ای پدر
بتو اعتماد کردم
ارزش دل را زیر پا کردی
من ترا یاور روح دانستم
تا وجودم را بی صفا کردی 
تو این جسم ظریف باکره را 
فدای شهوت زنا کردی
اعتماد را به حلقه های هوس
در آمیختی
تو چه خطا کردی 
بگو که جهل مرامت را در سیاهی شب 
دانه دانه چرا رها کردی
ای پدر، زشتی را هم اندازه ایست
تو که هر خشم را برملا کردی
من دیگر از تنم چو صخره سرد 
نهراسم خموش در دامان اشک
با غرور شکسته ام ز فلک
هیچ نجویم دیگر رسایی بخت
خجل و شرم را ز قاموس دل 
بشکنم سخت با اندیشه باز 
و بپویم همت ایستادگی 
زآن دو بال زرین مست عقاب
من دیگر یک زنم و یک مادر 
با درایت ز نور
عشق جویم 
و می ایستم رسا با قامت خویش
بلند و مفتخر 
با اعتبار

شهلا لطیفی 
۲۰۱۴/۱۰/۱۵

 

۲ پاسخ به “ای پدر”

  1. admin گفت:

    درود به خانم لطیفی عزیز و احساس پاکش . سروده زیبا و عالی و مملو از احساس است. لعنت به چنین انسان های پست که جتی به ناموس خودش هم رحم نمیکند. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. شهلا لطیفی گفت:

    از جناب بشیر دوست خیلی زحمتکش و بزرگوار نهایت ممنون هستم.
    با درود به حس عاطفی و پدرانه شما.

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما