۲۴ ساعت

06 سپتامبر
۲دیدگاه

تأملی بر نظرات دو دوست

تاریخ نشرشنبه ششم  سپتامبر ٢٠١۴ هالند

محترم استاد عبدالرؤف راصع و محترم استاد صدیق رهپو طرزی !

محترم استاد عبدالرؤف راصع و محترم استاد صدیق رهپو طرزی !

قیوم بشیر « هروی »

ملبورن – آسترالیا

ششم سپتامبر ۲۰۱۴

محترم قیوم بشیر

محترم قیوم بشیر

با عرض سلام و ادب حضور دوستان عالیقدرم جناب استاد عبدالرؤف راصع و جناب استاد صدیق رهپو طرزی !

طی دوسه روز گذشته موضوعی را که متأسفانه منجر به یک بحث جدی و حتی خارج از موضوع شده مطالعه نمودم ، لازم می بینم تا نکاتی را در این مورد بیان نمایم.

از آنجاییکه صفحهِ اجتماعی چهره نما ، رخ نما و یا بعباره ای فیسبوک آسان ترین راه برای نزدیکی افکار از سراسر جهان بوده  و از این طریق می توان در روشنگری اذهان گامی مثبتی برداشت و از آن بعنوان یکی از پر خواننده ترین صفحات اجتماعی نام برد . 

جر و بحث ها بصورت علمی نه تنها موجب نزدیکی دوستان و روشنگری فکری افراد می شود ، بلکه می توان از آن بعنوان یک کلاس درسی نیز یاد کرد. اما این کلاس درسی زمانی منجر به دگرگونی های فکری می گردد که خدای ناخواسته از مسیر عینی بیرون شده و بحث به بیراهه کشیده شود.

نظرات دوستان عزیزم را با حوصله مندی تعقیب نموده و مطالعه کردم ، آنچه را میخواهم بعنوان یک خواننده بی طرف بیان کنم متأسفانه کشیده شدن بحث به خارج از موضوع و برداشت نا متناسب از آن است که شاید موجب شکر رنجی بعضی از

بحث از آنجا آغاز میشود که جناب آقای راصع چنین نوشتند:

” آن چه را که من میدانم این است که در کشور ما همه انانی که درجریان چا ر دهه ی گذ شته ادعای روشن فکری داشته اند از چپ تا راست و از افراطی تا معتدل، تنها وتنها قدرت طلبی انگیزه ی فعا لیت های سیاسی شان بوده است و بس. وتمام وا بسته گان این احزاب، تنظیم ها، گروه ها و گروهک ها بر سر تقسیم قدرت میلیون ها تن از محروم ترین اقشار جامعه را قربانی أهداف شؤم خود ساخته ودر زمانی که فا جعه های ملی را به اوج رسانده اند ازنخستین کسانی بوده اند که فرار را بر قرار ترجیح دادند. باور ندارید نگاه کنید به سر کرده گان حزب دمو کراتیک که چگونه خیرات خور و وجیزه خوان همان امپریا لیزمی شده اند که در روز گارگدایی قدرت از اتحاد شوروی وقت ان را دشمن بشریت می خواندند و نگاه کنید به سر کردگانتنظیم های جهادی که از راه غارت چگونه صاحب میلیون ها ثروت شده اند. و من در حیرتم که این از مدعیان چپ گرفته تاگویا سر کرد گان مجاهدان چگونه تا هنوز هم سخن از روشن فکری می گو یند؟! کاش هر یک از ما این جرات را داشته باشیم که تنها یک بار در عمر خود روبروی ایینه بیا ستیم واز خود بپرسیم که دست کم أیا با شخص خود صادق می با شیم؟!!!!!  ” 

صرف نظر از شناختی که با سروران عالیقدر آقایان راصع  و رهپو دارم میخواهم بیطرفانه  با تأیید بخش عمده ای از نظرات جناب راصع عزیز این نکته را علاوه کنم که تجربیات چهار – پنج  دهه گذشته از طرز دید و عملکرد سیاستمدارن کشور که دم از  روشنفکری  می زدند و یا قصد روشنگری در جامعه را داشته اند به اثبات رسانید که  با هزاران دریغ از دیده گاه های علمی شان صرف برای تصرف قدرت استفاده نمودند ، در حالیکه ادعای روشنفکر بودن و یا روشنگر شدن را داشتند. چنانچه همه شاهدیم آنهاییکه قدم در بربادی کشور ما برداشتند انسان های بی سوادی نبودند ، بلکه به سویه های علمی چون داکتر ، انجنیر ، پروفیسور و یا در زمینه های نظامی چون مارشال ، جنرال و غیره وارد کارزار سیاست شدند و ادعا های فراوانی داشتند برای بهبودی وضعیت جامعه که با تأسف از الف تا یا دراین راستا نه تنها گام مثبتی برداشته نتوانستند ، بلکه باعث دگر گونی زیربنای کشور شدند که شاید حد اقل یک قرن کار داشته باشد تا پس بجای چهل – پنجاه سال قبل برگردیم .

در پاسخی که جناب رهپو در باره نظرات آقای راصع  ارائه نمودند ، بگمانم نیازی نبود برای کشیده شدن بحث به موضوعات فردی ، زیرا در نوشتهء جناب راصع شخص مشخصی مورد نظر نبوده ، بلکه بصورت مجموعی آنچه را که ما شاهد آن بودیم و به چشم و سر مشاهده کردیم که چگونه با سرنوشت مردم بیچاره ء ما بازی صورت گرفت و از قلب های صاف و بی   آلایش آنها برای رسیدن به قدرت استفاده  شده است. چنانچه در چهار- پنج دهه اخیر حقایقی را تجربه نمودیم که از کودتای بیست وشش سرطان سردار داؤد گرفته شده با کودتای هفت ثور ادامه یافته ، با حکومت های مجاهدین  شدت پذیرفت ،  با امارت به اصطلاح  اسلامی طالبان شدید تر شده و با  دولت بی کفایت فعلی کرزی که به بن بست سیاسی رسیده ادامه یافته است . همه وهمه بدون شک با قربانی نمودن مردم مطلوم و قشر کم سواد ویا بهتراست بگوییم بی سواد جامعه برای نیل به اهداف سیاسی خویش گام برداشتند.

 حتی کاندیدا های فعلی ( داکتر عبدالله عبدالله و داکتر اشرف غنی احمدزی ) که هر دو از درجه های علمی دکترا برخوردار می باشند را نیز می بینیم که برای رسیدن به قدرت چه تلاشی دارندو همین تلاش آنها باعث شده تا انتخابات افغانستان را بعنوان بدترین روند انتخابات در تاریخ سیاسی کشورهای جهان به ثبت برساند.

 واما در ارتباط به اصل موضوع ، جمله ای را که جناب رهپو در بخشی از نظرات خود نوشتند و اینک آنرا به خواننده گان عزیز شریک می سازم و آن اینکه :


من شگفت زده می شوم آن کسانی که در کنار ٫٫ چپ ،، سیر چریدند، بعد با ٫٫ راست ،، در اسلام آباد همراهی کردند و پس تر به دامن سرمایه پناه بردند، و از این مرداب ها گذشتند، حال چنین وانمود می نمایند که دامن شان خشکِ خشک است.

این را دیگر می توان شاهکاری خواند . “ 

   مرا نیز شگفت زده ساخت که اینجا بحث فردی در میان نبوده و موضوع به  کل اجتماع بر میگردد . اگر پیوند های افراد را به نحوی به گروه ها و احزاب و جریان های سیاسی در نظر بگیریم ، من با این جمله که  به هیچ جریانی رابطه نداشتم چندان مؤافق نیستم ، آنهم اگر در دوائر دولتی مشغول وظیفه باشیم.  زیرا بدون نزدیکی با یکی از جریان ها و یا لااقل با یکی از افراد مربوط به تیم های حاکم زیستن در سرزمینی که در فقر فرهنگی بسر میبرد کاریست بس دشوار و غیر قابل قبول  و مشکل به نظر می رسد که بتوان به حیات خویش ادامه داد. پس ما نمیتوانیم تمام کسانی را که در دولت های کمونیستان مشغول وظیفه بودند کمونیست قلمداد کنیم و یا برعکس همینطور در دولت های دیگر.

در جایی خواندم: از عده ایکه در یک اجتماع جمع شده بودند پرسیده شد که شما با کدام طرفید؟ جمعی پاسخ دادند که ما با هیچ طرف و فقط دعا گوییم! 

در پاسخ اینعده گفته شد که ما دعاگو لازم نداریم یا با مائید ویا بر ما!!!

و اما اینکه صحبت از روشنفکری و روشنگری بمیان می آید باید به رکن اساسی روشنفکری که همانا گوش دادن به نظرات دیگران و احترام به آن ها بدور از هرگونه تعصب می باشد . در غیر آن اگر ادعای روشنفکری میکنیم و چنین چیزی را نمی پذیریم اینجا دیگرموضوع تنها بحث بازی دادن دیگران در میان نیست ، بلکه خود را هم بازی می دهیم و در حالی ادعای روشنفکری می کنیم که خود  نیاز به روشنگری داریم.

اگر به  حیات بشر در یکی دوقرن گذشته تأملی داشته باشیم تاریخ بارها شاهد آن بوده که بسا از کسانی که ادعای روشنفکری داشتند ، متأسفانه از آن بعنوان یک سلاح برای رسیدن به اهداف فردی و گروهی خویش کار گرفته و استفاده از نام روشنفکری بمراتب خطرناک تر از تاریک فکران جامعه بودند که میتوان بعنوان مثال از هیتلر ، ترومن ، برژنف ، صدام ، بوش ، کارمل ، نجیب ، قذافی و ده ها چهره دیگر نام برد که همه دم از روشنفکری می زدند و در عمل فرمان قتل روحی اجتماعی را صادر می کردند . و حتی در حال حاضر خیلی از رهبران سیاسی حاکم در کشور های اسلامی و غیر اسلامی را میتوان دید که با همه روشنفکری که ادعا میکنند در خدمت ارتجاع قرار داشته و از مثلث شوم استعمار ، استحمار و استثمار دستور میگیرند و به طرق مختلف بر پیکر اجتماع بشری لطمه می زنند.

و اما وظیفه روشنفکران جامعه در واقعیت امر چیست ؟ 

آنچه را با تأسف باید پذیرفت و مهر تأیید بر آن زد فرار نمودن عده ای کثیری از قشر روشنفکر جامعه در حال حاضر و شانه خالی کردن شان از انجام وظایف اصلی شان که همانا تنویر افکار جامعه و یا بعباره ای روشنگری حقایق عینی اجتماع و رهنمایی اقشار مختلف مردم بخصوص طبقه کم سواد جامعه ما می باشد . امروز به چشم وسر می بینیم که خیلی از کسانی که ادعای فهمیده گی ، روشنفکری و در کل چیزفهمی دارند گوشه عزلت اختیار نموده و شاهد بربادی مردم و کشور زاده گاه خویش می باشند. این نوع افراد کم نیستند ، اما چرا از انجام وضیفه وجدانی خویش شانه خالی می کنند و نمی خواهند به کمک نیازمندان  کمر همت ببندند که نیازمند مساعدت ایشان می باشند، بخصوص در شرایطی که فقر فرهنگی بیداد می کند ، جهالت دامنگیر عده ای کثیری از مردم شده ، تعصیات کور دینی – اجتماعی و سلیقوی پیکرهء اجتماع را به پرتگاه سقوط سوق داده و هزاران هزار بدبختی دامنگیر مردم و کشور ما شده است . اگر روشنفکرانی که دست های شانرا زیر الاشه گرفته و با عینک های بدبینی نظاره گر اوضاع نابسامان کشور شان می باشند تکانی بخود ندهند و برای روشنگری اذهان عامه مردم قدم برندارند بدون شک در فردای قیامت پاسخگوی این بی توجهی خویش در مقابل نیازمندی هموطنان شان خواهند بود ، به امید اینکه تا دیر نشده بپا خیزند و برای بیرون رفت از نابسامانی وطن شان گام های استوار بردارند و به این طریق بار مسئولیت های شانرا از شانه های خویش سبک سازند.  

در اخیر از حضور این دو دوست صمیمی تمنا دارم تا از خورده گیری ها بپرهیزند و حقایق عینی جامعه را با دید وسیع بررسی نمایند.

با عرض حرمت

قیوم بشیر « هروی »

 

۲ پاسخ به “تأملی بر نظرات دو دوست”

  1. admin گفت:

    قیوم عزیز مقاله زیبا و عالیست ، من با نوشته تان همنوا هستم . از آقایان استاد عبدالرؤف راصع و استاد صدیق رهپو طرزی و همچنان دیگر دوستان عزیزیکه در مورد موضوعی میخواهند بحث نباید آنرا جدی و خارج از موضوع که منجر به گفتگو های کردد که خدای نا خواسته آزردگی پیش شود. بهتر است هر وقت که چنین بحث ها مینمایند کوشش نمایند که خارج موضوع نشوند و آنرا بصورت علمی ادامه دهند تا صمیمیت آنها بیشتر شود . موفق وسلامت باشید . مهدی بشیر

  2. قیوم بشیر گفت:

    مهدی جان عزیز با تشکر از زحمات قابل قدر تان و سپاس از نظرات نیک شما ، امیدوارم که انجام چنین بحث ها با حوصله مندی تمام صورت گیرد و خدای ناخواسته باعث رنجش خاطر دوستان نگردد.
    مؤفق و سرفراز باشید.
    قیوم بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما