۲۴ ساعت

31 آگوست
۱ دیدگاه

مهاجر

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه ۹ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۳۱ آگست  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

مهاجر

هرکه برگشته  بمُلک چشمِ ترش را  بوسید

خسته ى در  بَدر و خاک  بَسرش  را بوسید

آنکه  بر نامِ  ( مهاجر )  زده  و  راند ه  شده

دستى بر سَر بکشید خونجگرش را بوسید

آمده از  سفرى  دور  و  دراز  سوى   وطن

پینه  بر زخم  نهید  پا و  سَرش  را  بوسید

آنکه  با  خاطره ى  تلخ  ز  همسایه ى  بَد

ردِ مرزگشته ى آن بى پدرش * را بوسید

آنکه   تاراج  شده  دار   و  ندار   در  ایران

هر تهى دستِ بى زور و زرش  را بوسید

تاجیک  و اوزبیک  و  پشتون  هزاره  نکنید

دستِ  هرشاه و  گدا مُعتبرش را بوسید

هیچ  یک  دشمنِ  خاکِ  وطنِ  خود   نبوَد

خوب و بَد  با هنر و بى هنرش  را بوسید

در( فروغِ ) همه آدمگرى با  لطف و صفا

روى  أطفال  و  دستى  پدرش  را بوسید

همچنان  هموطنِ  از غم  و دردش  آگاه

سرِ هر طفلکِ دخت و پسرش را بوسیده

حسن شاه فروغ

۲۵ آگست ۲۰۲۵

*  – آن بى پدر اشاره — به برخورد غیر انسانى

مسولین ایران است

16 آگوست
۱ دیدگاه

تابکى

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه ۲۵ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۶ آگست  ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

تابکى

تحتِ نامِ تاجیک و  پشتون فحاشى  تابکى

خویشتن  را از  همه  بالا   تراشى  تابکى

هفت پُشتِ ما درینخاک زیستن با  همدگر

در پى کین و نفاق ، از هم پاشى  تا بکى

خصمِ جانِ هموطن دوست و رفیق اجنبى

در شراکت قاتل و  جبار و  راشى  تابکى

گوش بفرمان اجانب تا بچند  باید  که بود

زیرِ بارِ خصمِ میهن چون مواشى تابکى

سَرهمى پیچى بنام این و آن از خود مگر

دستیارِ آن  همه  بیگانه  باشى   تابکى

خودستایى هم حدو اندازه دارد هموطن

خود فروشى هاى بیجا و قلاشى تابکى

اصل و نسلِ ماهمه اولادِ آدم بوده است

دور از چوکات  اگر   آدم   نباشى  تابکى

بر (فروغ)شمعِ عُمرِ ما کجا است اعتبار

اندرین چهار روزه دنیا زنده باشى تابکى

حسن شاه فروغ

۱۵ آگست ۲۰۲۵ 

 

 

 

24 جولای
۱ دیدگاه

  لبخند

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه 2 اسد  ( مرداد ) 1404  خورشیدی – 24 جولای  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

لبخند

 

لبخن د بلب  ديدى  نه پِندار كه  مَستم

لبخند به گلى رُو كه شبنم زده هستم

آرى بخودم   ديده  و  لبخند  زده  گفتم

تا چند ز اشك ديده ترو نَم زده  هستم

آن سَروِ سَر افرازِ تبر خورده ى باغى

لبخند برين   حالت   بَرهم زده هستم

بر غربت  و  بيچارگى  خويش  بخندم

با اين همه لبخند همان غمزده هستم

بسيار بوَد سخت بَدور از وطنِ خويش

آواره درين گوشه اى ماتم زده هستم

از حالِ  دل  بى  وطن  آواره اى داند

دور از وطنِ جنگ زده ى رَم زده هستم

تركِ همه بنموده( فروغ )با غم و دردى

از باده اى   هجران دمادم زده هستم

حسن شاه فروغ

19 جولای 2025

 

 

 

30 ژوئن
۳دیدگاه

گفتگویی با محترم جنرال حسن شاه فروغ

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه 9 سرطان  ( تیر ) 1404  خورشیدی – 30 جون  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو ها با همکاران قلمی سایت 24 ساعت

اینک صحبتی داریم  با  شاعر  شیرین کلام جناب محترم

جنرال حسن شاه فروغ که حضور خواننده گان محترم

پیشکش میگردد.

 بشیر هروی :

جناب فروغ گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت 24 ساعت معرفی کنید و بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟

 

حسن شاه فروغ :

بشير عزيزو گرامى ام را درود و سلام فراوان ميفرستم. اميدوارم جناب شما همراه با فاميل محترم و همه عزيزان صحت و سلامت باشيد. تشكر از فرصت داده شده براى مصاحبه. معرفى مختصر اينجانب حسن شاه ( فروغ ) فرزند مرحوم عادل شاه بوده و درسال ١٣٣٢ در ولسوالى كِشم ولايت بدخشان چشم بدنيا كشوده ،  دوره ابتدايه و متوسطه را در مكتب مير فضل الله ولسوالى كِشم بپايان رسانيده و بعداً شامل ليسه تربيت بدنى كه در جريان تحصيل به انستيتوت تربيت بدنى ارتقا كرد شامل شده تحصيل را بپايان رساندم .

بشیر هروی :

لطف نموده در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی انداخته و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت ها می باشید؟

حسن شاه فروغ :

پس از پایان تحصیل در ابتدا بحيث معلم در ولايت بدخشان اجراى وظيفه كرده و بعداً در اواخر سال ١٣٥٨ شامل پوهنحٰى تانك حربى پوهنتون كابل گرديدم.  بعدِ از فراغت نظر به لزومن دید مدتی در چوكات وزارت دفاع

اجراى وظيفه نموده و درسال ١٣٦٤

عازم اتحاد جماهير شورى وقت شده و شامل كورس عالى اكادمى پوليس در رشته قوماندان ولايات شدم.  بعد از فراغت و بازگشت بوطن بحيث آمر امنيت ولايت بدخشان و بعداً بحيث آمر امنيت و قوماندان امنيه ولايت سمنگان و سپسً بحيث قوماندان امنيه زون شمال شرق و قوماندان امنيه ولايت كندز و تبديلاً بحيث قوماندان امنيه ولايت بدخشان ایفای وظیفه می نمودم.

بشیر هروی :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال ناگزیر به ترک وطن شدید و در حال حاضر در کدام کشور زندگی می کنید؟

حسن شاه فروغ :

 بعد از سقوط نظام بحيث معاون گارد مقرر شدم و بعداً نسبت ادامه جنگ و خانه جنگى ها مجبوراً تن بمهاجرت داده و سرنوشت بعد از ايميدان و طى ميدان و خار هاى بيابان و پشت سرگذاشتن دشت هاو بيابان به انگلستان كشيده و تا سال دوهزار ده درين كشور زيست و زندگى كردم درسال دوهزارو ده سفرى به افغانستان داشتم و بعد از ملاقات دوستان و تقاضاى عده اى در سال دوهزارو سيزده دوباره شامل نظام شده و در خدمتِ مردم خود قرار گرفتم.  ابتدا در أواخر سال دوهزار پانزده بحيث قوماندان زون شمال غرب كه مركز آن در ولايت زيباى هرات بوده و شامل ولايات هرات ، فراه ، غورو بادغيس ميشد مدت قريب دوسال اجراى وظيفه نمودم و بعداً روى ضرورت و خرابى وضع امنيتى كابل بحيث قوماندان زون 101 آسمايى و قوماندان امنيه كابل تقرر حاصل كردم كه بعد از مدت چهار ماه نبست عدم سازگارى با مافياى قدرت در كابل و عدم شراكت در جرايم آنها وسر تسليم نگذاشتن بجنايت پيشه هاى شامل قدرت بالا در نظام قربانى دسايس شده وظيفه ام بحال تعليق درآمد. يكسال بعد جبراً در زمره ى ساير جنرال هاى وطندوست و افسران مسلكى و باتجربه بتقاعد سوق داده شدم.

 و در سال 2018 نبست خطراتی كه متوجه جانم بود دوباره مجبور بترك كشورم شدم و تاحال با بخش از اولاد ها در گوشه ى از انگلستان در زمره دگر مهاجران دور از وطن زندگى دارم .

 بشیر هروی :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

حسن شاه فروغ :

 درمورد اينكه از چه وقت بسرودن شعر آغاز كردم بايد گفت كه از آوان جوانى احساس ميكردم كه چنين استعدادی را در خود دارم و بصورت جسته و گريخته پيش خود و نزد دوستان ميگفتم اما بدبختانه فريب إحساسات و شعار هاى انقلابى را خورده دنباله رو سياست شدم و دقيقاً از سال 1994

به اينطرف شروع بسرودن پيگير شعر كرده ام .

بشیر هروی :

آیا مجموعه هایی از اشعار شما تابحال بصورت مستقل به زینت چاپ آراسته شده یا خیر ؟ اگر شده بفرمایید که چند مجموعه و چطور خوانندگان محترم میتوانند انها را بدست بیاورند؟

حسن شاه فروغ :

بلى تا حال يك مجموعه ى شعرى ام با تيراژ يكهزار جلد بكمك يكى از عزيزان فرهنگ دوست هرات در زمان خدمت درآن ولایت تحت نام دلنوشته هاى غربت بچاپ رسيده و عمدتاً بدسترس عزيزان هرات و ساير دوستان ولايات أطراف طور مجانى قرار گرفت .

 شش مجموعه دیگر آماده چاپ دارم ، اما نسبت عدم توانايى هاى اقتصادى از چاپ بازمانده .

بشیر هروی :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

حسن شاه فروغ :

در مورد فعاليت هاى فرهنگى بايد گفت با تاسف فعاليت هاى فرهنگى در دنياى غرب اكثرا شكل تجارتى را دارد و بدبختانه اكثرا آلوده با دامن زدن هاى مسايل قومى ، زبانى ، سمتى و مذهبى همراه شده . از آنرو از همه دورى جسته و همه فعاليت هاى من مستقلانه متكى به فضاى مجازى فسبوك و علاقه مندان سروده هايم ميباشد و بس

درمورد كار و فعالیت  در سالهاى اول مهاجرت تكسى و زمانى هم پيزه شاپ داشتم حالا الحمدالله فرزندان كار ميكنند و من بيكارودعاگوی ام.

بشیر هروی :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

حسن شاه فروغ :

درمورد تعريف شعر بشير عزيز شما خود شاعر ايد و ميدانيد كه شعر داراى تعريف هاى گوناگون ميباشد و ديدگاه شعرا نظر بتعريف شعر فرق ميكند.  از ديدگاه من شعر مجموع از سوژه های احساس و الهامات درونى يك شاعر نبست به فضاى ماحول واطراف شاعر و قضاياى است كه شاعر بچشم سر ديده و يا در ذهن و خيال خود تصور میکند و الهام بخش ميشود كه با انتخاب سوژه و در كنار هم قرار دادن واژه هاى شيرين و تلخ مطالب مورد نظر را رنگ و رونق بخشيده و با وزن و قافيه آراسته كرده روى صفحه هاى حقيقى يا مجازى ريخته خدمت خوانندگان تقديم ميدارد

بشیر هروی :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

حسن شاه فروغ :

 راست بگويم سروده هاى همه شعرا را دوست دارم و هركدام جاه و مقام و منزلت خود را در جامعه و بين مردم دارند و اكثراً الهام ميگیرم.

بشیر هروی :

نظر تان در مورد سایت 24 ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

 حسن شاه فروغ :

در مورد سايت ٢٤ساعت من از سالهاى قبل همراه سايت ٢٤ همكارى دارم جا دارد كه با استفاده از فرصت از مهدى بشير عزيز و بعداً از جناب شما بشير عزيز اظهار سپاس و قدردانى نمايم.

 سايت ٢٤ ساعت آينه ى قدنماى بوده كه در آن تمام افغانهاى خارج از كشور صرف نظر از اينكه در كدام گوشه ى دهر قرار دارند بدون در نظر داشت زبان ، سمت و قوم خود را يكسان در آن ديده و در پخش و اشاعه فرهنگ و ادبيات مردم ما در خارج از كشور از هيچگونه سعى و تلاش دريغ نكرده و دست اندركاران آن كه شما دوبرادر باشيد قابل قدرو عزيز براى همه بخصوص براى فروغ ايد.

 بشیر هروی :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه های دارید؟

حسن شاه فروغ :

براى جوانان وطن عزيزم توصيه نه بلكه پيشنهاد دارم از دنباله روى سياست مدار هاى كلاه بردار كه مردم ما را بنام قوم و زبان و سمت و مذهب ازهم پاشانده اند خود دارى نمايند چرا كه همه امتحان خود را داده و از آزمون زمان ناكام بدر آمده اند. شما جوانان آينده سازان كشور عزيز تان هستيد.  آينده هريك شما را مجهز بودن باعلم و دانش و دسترسى به تخنيك وتكنالوژى هاى جديد عصر تان تعين ميكند نه دامن زدن بمسائل زبانى ، قومى ، سمتى و غيره .  نا اميد نباشيد زیرا چرخِ هاى تاريخ باهمه عقب گردى ها بپيش ميرود و از سياهى ها گذشته بروشنى و نور ميرسد.

بشیر هروی :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

حسن شاه فروغ :

در پايان براى مردم عزيزم خواهان صلح و امنيت و يكدیگر پذيرى و براى كشور عزيزم كه سخت دوستش دارم خواهان ترقى و پيشرفت و براى آنان كه فعلاً در راس قدرت قرار دارند گذشت و انعطاف پذيرى و دست كشيدن از انتقام و ظلم و ستم و برادركشى و پند گرفتن از دروس گذشته را آرزو دارم.

بشیر هروی :

درود بر شما فروغ عزیز  و گرانقدر از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از لطف  شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

 *   *   *

 

 

 

 

 

 

21 ژوئن
۱ دیدگاه

هوسِ وصل

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه 31  جوزا  ( خرداد ) 1404  خورشیدی – 21 جون  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

هوسِ وصل

 

كُشته ى چشمِ  تو ايشوخ  هنوز جان دارد

شاد ميرَد  ،  كه   بر عشقِ  تو   ايمان دارد

همچنا ن  لاله   ورا   داغِ   جگر   سوز  بوَد

زخمِ  مژگان   بدِل  خورده   و   پنهان  دارد

نازِ آن نرگسِ   مَستِ   تو   خرابش   كرده

نه  همه  طرزِ  نگاه   هاى تو   ايجان  دارد

بسملِ دامِ  تو دانست ه بدان  زد  خود را

هوسِ   وصلِ  تو اى  خسروِ   خوبان  دارد

دل كه درحسرتِ ديدار  تو اندر تپش  است

كى دگر  صبر و  قرار   طاقتِ  هجران دارد

تا در آغوشِ پُر از  مهرِ تو  سَر  را نه نهد

گريه بر  درگهى  آن  حضرت  سُبحان دارد

دست  بر  دامن ِ الله  زد ه  از ا و خواهد

جز  خدا  بهرِ  چنين  درد   كه   درمان دارد

وز سِرِ صدق  و صفا  سَر  بنهد بر درِ او

در ( فروغِ )  كرم    اميدِ   فراوان   دارد

حسن شاه فروغ

18 جون 2025  

 

 

25 می
۱ دیدگاه

يار اگر خواهى

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه  4  جوزا  ( خرداد ) 1404  خورشیدی – 25 می  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

يار اگر خواهى

 

يار اگر خواهى فقط از روى  انسانى بگير

گر در او بود جمله اوصافِ مسلمانى بگير

هُشدارى خويش را  درگيرِ اين  و آن مَكن

گر وفادار از همه خواهى بدخشانى بگير

هركجا بسيار ديدم دختِ با شأن  و شرف

خواهى از تخارو كندز ، ياكه  بغلانى بگير

دخترِ با فهم و دركِ ذاتِ  مولاناست  ببلخ

نسلِ رستم گر هميخواهى سمنگانى  بگير

ماهرويانِ كه از كِلك اش  هنر  ريزد مدام

از سرِ پُل ميمنه فارياب و جوزجانى  بگير

گرهمى خواهى كه دارى تازه تاريخِ كهن

غنچه لب از بادغيس وز غور سلطانى بگير

ور هميخواهى كه يارو ياورت  باشد مدام

شاه دختِ غزنه و دايكندى ، باميانى بگير

دختِ هراتى بجان و دل  پذير  از  بهرِ خود

ماهِ رويى از فراه ، هلمند ، اروزگانى بگير

از ملالى هست نسلِ خفته ى در كندهار

قهرمان   دختِ  مبارز   هاى  دُرانى  بگير

پكتيكا و پكتياو خوست  هر يك  دختر اش

هركدام دارد بخود اوصاف  روحانى  بگير

نور بارد از سرو رُو ،  دختِ  نورستانى را

دُختِ نورستان ، كنر ها را نرنجانى بگير

گر هميخواهى زمستان گرم باشى در بهار

سبزو خرم از جلال  آباد  و  لغمانى  بگير

منبع زيبايى هاى رنگ رنگ در كابل است

دختِ كاپيساو پنجشير يا كه پروانى بگير

كى رود از ياد وردك با همه دختِ قشنگ

دختِ زيبا و قشنگ  خوب  قدر دانى بگير

در فروغِ گيرو دار هرگاه مهاجر گشته ى

غيرِ پاكستانى ، تاجيك يا كه ايرانى بگير

23 می 2023

حسن شاه فروغ 

هامبورك جرمنى

 

26 آوریل
۱ دیدگاه

گذشت

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 6 ثور  ( اردیبهشت ) 1404  خورشیدی – 26 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

گذشت

 

ناگشوده لب چو غنچه شادمانى ها گذشت

تا زدم   پُلكى   بَهم  ديدم جوانى ها گذشت

خاطراتِ  درس  و  تعليمِ   مكاتب   يك  طرف

سال  ها   در  آرزوى   كامرانى   ها  گذشت

در   سياست  بازى  هاى  مُلك  نيمِ  عُمر ما

زيرِ بارِ قهر و خشم  و  مهربانى  ها  گذشت

بهر حفظِ  خاك  و  ميهن  راهى  سنگر شده

زخم ها  خورده  بتن  با  جانفشانى  گذشت

وعده ى نان و لباس و كورو كالى بود شعار

پيش چشم صدها رفيق با ناتوانى ها گذشت

از سياست بازي هاى  خام  برباد رفت مُلك

چهل سال در جنگ با هر سرگرانى ها گذشت

خون مى باريد در هر كوچه  و  پسكوچه ى

لاله ميكاريد در شهر سخت جانى ها گذشت

طبل   خون  ريزى  نوازيدن   بنام   دينِ  حق

غصب و غارت با همه آن رجز خوانى ها گذشت

هيچ    تشويشى   نداريد  هرچه  آيد  بگذرد

شام ظلمت بگذرد گر جان ستانى ها گذشت

مى رَسد روزى نبينى ظالم و جاهل بچشم

سربلند بادا كسى با نكته  دانى  ها گذشت

پيش  از  ما  هم  گذشتند  مردمان  سَر فراز

روزِ ميخوانى فروغ با قصه خوانى ها گذشت

حسن شاه فروغ

23 اپریل 2025

08 آوریل
۱ دیدگاه

افسوس

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه 19 حمل  ( فروردین ) 1404  خورشیدی – 8 اپریل  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

افسوس

عيد آمد  و ناديده   مرا ،  از  دَمِ در رفت

غربت زده را ديد بسى خونِ  جگر رفت

دير آمده احوا لِ منى  غم  زده  پُرسيد

بگريسته بحالِ من و با ديده ى  تر رفت

تشويشِ ندارم ، كه عيد رفت  پس آيد

افسوس از آن عُمر كه بيهود هَدر رفت

چهل سال بجنگ و جدل و تفرقه بگذشت

شبها همه با دلهره و خوف و خطر رفت

هر لحظه ى كز ترس و هراس دور بماندم

آنهم بهوا و هوس و  سير و سفر رفت

صدها چون منى نقشِ زمين پيش نظر شد

افتاده ز پا سَروِ چمن  خورده تبر رفت

ديدى كه ( فروغ ) عُمر چنان آب روان بود

تا پُلك بَهم ميزدى از  پيش  نظر رفت

يارب ، به اميدِ كرم  و  رحمت  تو بود

گر بنده ى عاصى ، پى سُودو ضرر رفت

حسن شاه فروغ 

4 اپریل 2025 

09 مارس
۱ دیدگاه

آزاده نموده خلق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه  19 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 9 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

هشتم مارچ روز سراسرى زنان جهان را به همسر عزيز
و دختران قدردانم و همه خواهران و مادران وطنم كه
در هرگوشه ى از اين كره خاكى قرار دارند باشاخه
گُلى تبريك و تهنيت گفته ، زن ستيزان را
مخاطب قرار ميدهم
==========
آزاده نموده خلق
از دستِ بسى  مردان  زن روزِ  بدى  دارد
نا مردو سِتم  پيشه   ، بيداد   حَدى  دارد
پابند زده ى او  را ، اندر  قفسى  از  جهل
نِه روز و مَه و سال و نِى هم عددى دارد
كُن دشمنِ زن فكرى، خود زاده ى از مادر
هر دخترِ در  اين  مُلك ،  زاده  ولدى  دارد
هر مادرى امروزه ، آن دخترى ديروز است
دلسوز بخويش آنجا ، از خود  جَدى  دارد
آزاده نموده خلق ، خالق همه انسان را
چون ماو تو آزاديم، زن هم رَسَدى دارد
خوب دانى بجُز خالق كس نيست مددگارش
ميترس ز آهى   سَرد   ، گر   او   مددى
روزِ تو مبارك باد ، اى خواهرى مظلومم
همراست خدا با او ، كز صبر سَبدى دارد
آنرا كه ( فروغِ ) جَهل در كله همى تابد
در جنگلِ مغزِ خويش خوابيده دَدى دارد
حسن شاه فروغ
8 مارچ 2025
رَسد – سهم و حصه
02 مارس
۱ دیدگاه

فريب

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  یکشنبه  12 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی 2 مارچ  2025   میلادی   ملبورن  استرالیا

فريب

آسمان را هم دلى  از  سنگ  ميباشد رفيق

اشك ريزيهاى آن ترفند و چالى بيش نيست

در تمامِ عُمر  فريبِ  چرخِ  گردون  خورده ى

زندگى جُز دردِ سَر قال و مقالى بيش بيست

لذتِ اين دار فانى  در  فريب  و  دوكه است

ميرود از دهر ناميد آنكه ضالى بيش نيست

گردشِ اين چرخِ نا ميمون را  ديدى  بچشم

آنكه بوده صاحبِ جاه و جلالى بيش نيست

مستبد از ظلم و  استبداد  گردد  سَر نگون

نزدِ خالق بهرِ ظالم ها مجالى بيش نيست

بهرِ صلح و امن و انصاف و عدالت بند كمر

در فروغِ ظلم زيستن جُز خيالى بيش نيست

حسن شاه فروغ

2 مارچ 2025

ضال —- گمراه

19 فوریه
۱ دیدگاه

سوزش درد

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهار شنبه   1 حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 19 فبروری   2025   میلادی – ملبورن استرالیا

سوزش درد

ديده   از   سوزشِ   درد   شام   و سَحَر ميبارد

وز نفَس   هاى   مَنى   خسته   شرر   مى بارد

درغزل   وقتِ   كه   مى آيى   بياد   پيش   نظر

ابرِ   طغيان   گرِ چشم   خونِ   جگر   مى بارد

وطنم عشقِ تو   سرمنشه ى   هر درد  و  غمم

گوش  به   آواز   نشستم   چه   خبر   مى بارد

گهى از   زلزله   و   سيل   و   حوادث   گويند

گاهى    از  بَمبِ  كه    همسايه   بسر مى بارد

هدفِ    صيدِ    شيادانِ    سِتم    پيشه    شدى

بسملِ دام ت  و   هر كس  شده   پَر   مى بارد

سُخن از تفرقه  و جنگ  هنوز   پا   برجاست

بَسر و   گردنِ   هر   سَرو ،   تبر    مى بارد

وقتِ در   منبرِ   تبليغ  كه   بينى   شيخ   را

از   سُخن  هاش  مدام  شير و شكر  ميبارد

ليك در صحن  عمل  حرف   دگرگونه    بوَد

آهِ     مظلو م ز هر  كوه  و  كمر     مى بارد

هيچ پندى   نگرفتيم   زِ   بگذشته ى   خود

در عملكردِ   كه   بارانِ   ، ضرر   مى بارد

تانخورديم شكست   باهمه ى  كبرو  غرور

در ( فروغ )  سُخنِ  جمله ، ظفر مى بارد

حسن شاه فروغ

15 فبروری 2025

14 فوریه
۱ دیدگاه

شاخه ى اميد

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه  26 دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 14  فبروری   2025   میلادی – ملبورن استرالیا

شاخه ى اميد

ياد آن روز بخير در سَرى   بام ات  ديدم

جانب ام  ديده  و  لبخند  زدى   فهميدم

گفتم اى آنكه چو مهتاب بتابى  لبِ بام

گفتى بَرگو زِ كجا سَر زده ى خورشيدم

گفتمت دل ز برم بُردى  نگارا  چه شود

گفتى ايندل كه مرا هست بتو بخشيدم

بعدِ آن  وعده  تحير  زده  با  خود  گفتم

بارور گشت چه زود شاخه ى از اميدم

دل ز شادى به تپش آمده از لطفِ خدا

شُكرِ  الله  كه   ننموده   مدام   نوميدم

در فروغِ كرمش دستِ طلب كرده دراز

بى نياز كرده هر آن چيز كز او پُرسيدم

نا اميدى بخودت  راه  مَده  هموطن ام

بگو  اى  واى  خدا  ،  بر تو  بوَد  اميدم

حسن شاه فروغ

13 فبروری 2025

04 فوریه
۱ دیدگاه

زخمِ دل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه 16 دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – فبروری   2025   میلادی – ملبورن استرالیا

 

زخمِ دل

نكرده  باز دهان  را ، غنچه ى پَرپَر  نميگردد

مَده  فِرصت را از  دست جوانى بر  نميگردد

بدان قدرِ شُباب و فصلِ مستى و جوانى را

كه در پيرى بُتى هَمشين و ساغر  نميگردد

مَگرد دنبال شوخِ  نازنينِ رفته  از دست ات

كه  آب  رفته  در جُو ،  باز بَر جُو بر نميگردد

بروى زخمِ دست گر ميتوانى پينه ى بگذار

مگر زخمى كه بَردل خورده ى بهتر نميگردد

تملُق  فطرتاً ، از خصلتِ  افرادِ  نامرد است

مواظب باش خسيسى صادق و  ياور نميگردد

فروغ ِ عُمرِ من مملو ز مردى بهرِ نامرد است

شمارم يك بيك  در فكر و   در  باور نميگردد

جهانِ غرب  و  مُلكِ غير را هر قدر سنجيدم

سراپا همسرِ خاكِ  وطن   يكسر   نميگردد

حسن شاه فروغ

3 فبروری 2025

 

 

 

 

12 ژانویه
۱ دیدگاه

خورشيد نما

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه   23  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  12  جنوری   2025   میلادی – ملبورن – استرالیا

خورشيد نما

عاشق نشده   بعشق   ناكام  شدند

در پاى   بُتى   فتاده   و   رام   شدند

ازجامِ ازل نخورده مَى مَست نشده

سَرمَست زجام و باده ى خام شدند

دلباخته هاى دهر ، هر يك   پى هم

فرعون صفت   ، فنا و  ناكام  شدند

صيادِ اجل نشسته هرجا   به كمين

در بندو اسيرى حلقه ى  دام شدند

گرديده كباب دستِ هر مور  و  ملخ

رونق گرى گور صبح يا شام شدند

هر آنكه قدرِ خالقِ خود   نشناخت

در دهر فرو مايه و سَرسَام  شدند

انجامِ (فروغِ) زندگانى مرگ است

هر سَرو قدى شكسته و لام شدند

جمشيد كجا، جامِ جَم را چه شده

خورشيد نما غروب پسى بام شدند

حسن شاه فروغ

دهم جنوری 2025

07 ژانویه
۱ دیدگاه

گفت و شنود

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :سه شنبه  18  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  – جنوری   2025  میلادی – ملبورن – استرالیا

گفت و شنود

نشكسته خمار بسته ى ميخانه ى  ما را

بشكسته ز كين ساغرو   پيمانه ى  ما را

خُفيه زده مَست صوفى سَرِ كوچه و بازار

آزرده   بسى    خاطرى    جانانه ى  ما را

محكوم بمرگ كرده  و  سنگسار  نمودند

عاشق شده دل باخته   ديوانه ى  ما را

نگشوده پَرى دَور  و  بَرى  شمعِ  نگارى

پَر سوخته اند   لشكرِ   پروانه ى   ما را

باخويش نسازيم كه او دشمنِ جانست

بر شانه   نشانيم ،  چو بيگانه ى  ما را

گرديده چرا   دشمنِ جانِ  دگر  هستيد

آتش زده ايد هر يكى تان خانه ى ما را

دگر  نبوَد   حوصله ى  گفت و  شنودى

بر بند ( فروغ ) دفترى مستانه ى ما را

تا دامنِ اين شام  سيه   چيده شود باز

هر شام بخوان قصه و افسانه ى ما را

حسن شاه فروغ

جنوری 2025

30 نوامبر
۱ دیدگاه

صاحب دل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه   10 قوس (آذر) 1403 خورشیدی – 30 نوامبر 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

          صاحب دل

 

هيچ يك ميهن پرست و رهبرِ كامل نشد

يك تنِ در بين آن حضار صاحب  دل نشد

هر چه   كاريدن  بباغ  ميهنِ  ما  خار بود

هرقدر پيوند زديم  برخار هايى گُل نشد

نعره و ميهن پرستى هريكى سر داد ولى

هيچ يك اكتور ازآن زاغ و زغن بلبل نشد

بهرِقدرت هريكى پُلداشت دستِ خويشرا

چون بقدرت ميرسيد از بهرِ مردم پُل نشد

هريكى آمد سرِ كار دورو بر ازخويش و قوم

صادق و خدمتگذار درليست او شامل نشد

صاحبِ قصرو قلعه با زورو زر گرديد همه

منزل و بام و درِ بيچاره ى   كاه گِل نشد

خر نداشته صاحب هرگونه موترها شدند

مركبِ دهقان ملت  صاحبِ  يك جُل نشد

بهرِخود آسمان خراش و بهرِ مردم حرفِ مُفت

آن كه جان داد بهرِ ميهن صاحب آغيل نشد

حرفِ از عدل و عدالت هر يكى وردِ زبان

ملتِ در خون تپيد ، پُرسانى از قاتل نشد

در ( فروغ ) اين بدبختى ها هر آنچه شد

تا هنوز فرياد مي دارند  تسلا  دل نشد

                   حسن شاه فروغ

                    29 نوامبر 2024

24 نوامبر
۱ دیدگاه

گرگِ جان خويش

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه 4 قوس (آذر) 1403 خورشیدی – 24 نوامبر 2024 میلادی – ملبورن – استرالیا

گرگِ جان خويش

اى آسمانِ  چشم  كه  بارانى  گشته ى

سونامى وار سرزده  طوفانى گشته ى

دُردانه هاى اشكِ قطار بسته پُشتِ هم

بيرون ز ديده  خوب  چراغانى  گشته ى

اى   كاروانِ    آمده   از     مصرى    آرزو

گويا  ز  نزدِ   يوسفِ   زندانى   گشته ى

گفتند   بمن   كه  گرگ  دريده  عزيز  دل

از  بهر  من  باعثِ    حيرانى    گشته ى

هيهات  برادرانِ  قسم  خورده   هر يكى

خود گرگِ جانِ خويش ز نادانى گشته ى

افسوس ، سِتم كشانِ ديارى خرابِ من

با تيغِ غير  هر  يكى   قربانى   گشته ى

برنام قوم سمت و زبان  دين  و  مذهبى

فاقد ز لطف و مهرِ مسلمانى  گشته ى

خورده فريبِ  نفسِ  لعين  واى  بر شما

دنبالِ  گنج  در    پى   ويرانى   گشته ى

از جهل فروغِ عقلِ خود از دست داده ايد

شد سال ها كه موجب پسمانى گشته ى

جنرال حسن شاه فروغ

 24 نوامبر 2024 

02 نوامبر
۱ دیدگاه

عاشق ديدار

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 12  عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 2 نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

    

عقده  گلو گير  شد ، ناله  دگرگون  شده

لاله  پُر از  درد و  داغ رونقِ  هامون شده

قطره ى  اشكِ  مرا  ديده  بَرُخسار  گفت

كاش كه  بينم  ترا ديده  پُر از خون شده

پُشتِ  حجابِ  نگار   جوهرِ  نا محرميست

عاشقِ ديدار  او  ، همسرِ  مجنون   شده

تيغِ دو آبرو  مُدام  بر سرِ من   مي كشد

چين  به  جبين آورد  يار جگر خون  شده

لشكرى چنگيزِ  چشمِ در   صفى  آراسته

در پى تسخيرِ اين عاشقِ   محزون  شده

دل زِ كف اش بُرده را ، غرق   تمنا  كند

عاشق بيچاره اش ، تابع   افسون  شده

شمعِ  فروزنده ى  ، كلبه ى   دلداده ام

مهرِ فروغ  بخش يار دردلم ا فزون شده

 

                حسن شاه فروغ

               28 اکتوبر 2024

24 اکتبر
۱ دیدگاه

   از من بشنو

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه 3 عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 24 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

       از من بشنو      

عاشق شدن هم دل و  جگر ميخواهد

در سنگرِ عشق  سينه  سپر ميخواهد

دل دادن و پس گرفتنش آسان نيست

مجنون شدن و كوه و  كمر ميخواهد

بى خوابى  و  انتظارى  و  چشم بَره

بنشسته  كنار و كنج   در   ميخواهد

بر بند كمر  اگر  كه  عاشق  شده ى

بر گير  بكف  اگر  كه  سَر  ميخواهد

معشوقه كه هست بودِ خود برتو دهد

در زندگى مرد و هم  سفر ميخواهد

از من بشنو جوانِ دلداده  و  مَست

پرواز   بلند ،   بال   و پَر   ميخواهد

هُشدار فريبِ  خال و  خط را نخورى

بر خود مَه پسند اگر كه زر ميخواهد

يارانِ   سرِ  كوچه  و   بازارى   مُدام

شوخ چشم بچه هاو فتنه گر ميخواهد

عاشق   شدن   هم  هزار  پهلو دارد

در عشقِ  وطن ز  سَر گذر ميخواهد

در پرتوِ   عشقِ   ميهن ات گام زدن

بر خويش قبولِ صد  خطر ميخواهد

مانندِ( فروغ ) بُريده از خويش و تبار

  آواره و   گريه   تا   سحر ميخواهد

       جنرال حسن شاه فروغ      

         21 اکتوبر 2024          

20 اکتبر
۲دیدگاه

سراى آخرت

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه 29 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 20 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

     

       سراى آخرت

 

اوكريم است و  كريميست ، سزاوارِ  كريم

روى   آريد  بدرى  او ،   ز الِف تا  به ميم

قدرتيست او را كه بخشد، هرگناه  كرده را

گر ندارى بعدِ توبه نانِ مسكين را  دو نيم

رو بدرگاهش گر آرى توبه مي گردد  قبول

دست خالى گر نه رانى از درت طفلِ يتيم

گر ايمان از صدق دارى بر خداى  مهربان

بهرِ او آور  پناه  ، از  شرِ  شيطانِ  رجيم

گر بهشت و رحمتش خواهى مدار دور از نظر

در عملكرد آتشِ سوزان و ، آن  نارِ جهيم

دست بردار از سرِ بغض و ع داوت  كينه ها

در دلِ مردم نكاريد شمه ى از ترس  و بيم

گر هواى حور و غلمانت  بوَد بگذار وزد

با عملكردِ نيكو ، در باغِ  وجدانت نسيم

ورنه با رفتار زشت و هر  عملكردِ قبيح

هم نشين در دوزخى  با جمله  يارانِ قديم

در ( فروغ ) نعمت حق شُكر آن  بايد  نمود

تا بدارد   آن   سراى   آخرت   دارلنعيم 

 

            جنرال حسن شاه فروغ  

         16 اکتوبر 2024 میلادی
19 اکتبر
۱ دیدگاه

متهم بر سركشى ها

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 28 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 19 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

   متهم بر سركشى ها   

قيسِ عاشق  پيشه و  مجنونِ  ليلاى خودم

عاشقِ دشت و دمن مفتونِ صحراى خودم

كى زنم بر لب ز  جامِ فتنه و چال و فريب

مَستِ جام و  باده و صهبا و ميناى خودم

تركِ باغ  و گلشن و  گلزار از  دستِ رقيب

لانه بَردوش بلبلِ پُر سوز و  شيداى خودم

يوسفِ  افتاده در زندان   مصرِ  بى كسى

متهم  بر  سر كشى ها  از  ذليخاى  خودم

دشمنِ جانم  برادر گشته  است  وا حسرتا

نامراد  در  زندگى  از  دستِ  ابناى خودم

ناخداى   كِشتى  بى  لنگرى   اين  روزگار

غرقِ امواج و  تلاطم هاى  درياى   خودم

دست شُسته از سرِ سُودو زيان اين جهان

محو در  بحرى  تحير غرقِ   دنياى  خودم

دارِ دنيا را بقاى نيست مى بينم  به چشم

شرمسار  نزدِ خداوند  بعدِ   احياى  خودم

چشم اميد  دوخته بر رحمتِ   ربُ الجليل

روزو شب در فكرِ حشرو يومِ فرداى خودم

گر خزانِ  نامرادى زرد و زارم   كرده  است

در( فروغِ ) لُطف حق استاده بَر پاى خودم

جنرال حسن شاه فروغ         

05 اکتبر
۱ دیدگاه

سراسیمه

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه 14 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 5 اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

سراسيمه

 

جان و جگر از  وضعِ  بدخشان  خبرم  دِه

از  زيرِ   چهار   روى   خيابان  خبرم   دِه

از مندوى كهنه  و   هر  آنچه   شده  نو

از  هر  گذر و  رسته  و  دُكان  خبرم  دِه

زآن كوكچه ى كرده دونيم لعلِ بدخش را

سركش بوَدو مَست و خروشان  خبرم دِه

يك عُمر شده غوطه  نخوردم  به كنارش

گر بهرِ شِنا  جمع  شده  ياران  خبرم دِه

هرچند كه محروم شده ى سازو سروديد

وز دشتِ قُرغ ميله ى دوستان خبرم دِه

دانم كه بسى خسته و دلگيرو غمين ايد

گر ديدى كسى با  لبِ  خندان  خبرم دِه

بشكسته اگر چنگ و  رُباب تبله و تارى

گر بر سرِدشت ديدى غزلخوان خبرم دِه

از گردشِ اين  چرخ   سراسيمه  نگرديد

از  حوصله  و  صبرِ  جوانان  خبرم دِه

بر زخمِ دل و ديده كم نورِ ( فروغ ات )

آنجا اگر است دارو  و درمان  خبرم  دِه

گويند كه امسال بدخشان جم و جوشست

زآن پيش كه مرا ميكنى مهمان خبرم دِه

حسن شاه فروغ

1 سپتامبر 2024

 

 

26 سپتامبر
۲دیدگاه

پیام تبریکی محترم جنرال حسن شاه فروغ

تاریخ نشر : پنجشنبه 5 میزان  ( مهر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 26 سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

پیام تبریکی محترم جنرال حسن شاه فروغ

هر يكى كاو بر خلافِ  دشمنى  و  جنگ بوَد

 بيست و چار ساعت بفكرِ رونقِ فرهنگ بوَد

 ياهو

 با استفاده از فرصتِ دست داده هفدهمين سالروز ايجاد و تاسيس سايتِ وزين ٢٤ ساعت را كه به ابتكار و زحمت كشى شبانه روزى ( آقاى مهدى بشير ) هفده سال قبل از امروز روى دست گرفته شده بود و بنده يكى از همكاران قلمى او ميباشم تبريك و تهنيت گفته زحمات او را قابل قدر دانسته از بارگاه خداوند برايش آرزوى صحت و سلامتى و سربلندى را مينمايم قابل ذكر و ياد آورى ميدانم كه مهدى بشير عزيز با حوصله مندى تمام بدور از هر گونه تعصب باوجود مشكلات زندگى و مريضى هاى دوامدار كه داشتند منحيث فرزند اصيل و فرهنگ دوست وطن ما در پخش و نشر مطالب و مضامين و سروده هاى عزيزان و حفظ و رشد فرهنگ در ديار غربت نقش بسزاى داشته و دارند همچنان اين روز خجسته را براى قيوم جان بشير هروی كه براى فعلاً مسوليت رهبرى و اداره و منجمنت اين سايت را بعهده دارند و همه علاقه مندان تبريك گفته موفقيت هرچه بيشتر آنرا خواهانم.

 والسلام

 جنرال حسن شاه فروغ

 

13 آگوست
۴دیدگاه

مخمس استقبالیه در وصف سجایای احمد محمود امپراطور

تاریخ نشر : سه شنبه 23  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 13 اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا   

تقديم به احمد محمود امپراطور

محمودِ دل شكستــــــــه و  شيرين خيالِ من

ناهيـــــدِ  شام  و زهـــره و  رنگين  هلال من

قامت بلندو خوش خط و يوسف جمالِ من

زيبــا سرایـــــى دُرِ  سُخن ، خوش  مقالِ من

روشنــــــــــگرِ  زمانه  و  صاحب   كمال  من

**********

هـــر يك  سُـــــــــرودِ  دلكشِ  تو دلبرى كند

در آسمـــــــانِ  شعـــر  و  ادب  سرورى كند

اندر ميــانِ   ســـــــــوژه  كـــلام  داورى  كند

در سبك و شيوه هــــــر يكى  نو آورى كند

در خامه ات نبـــوغ  بوٓد  خوش  روالِ من

**********

محمودى ! از سُروده بوٓد  هرسو لشكرت

ســــر لشكرِ سپاه تويى و  خامه عسكرت

فكرِ سليـــم و توسنِ عقـــل است افسرت

خالق به  هــــــرِ كجاى  بوٓد  يار و  ياورت

در چنگ گرفت عُقابِ  تو مُرغ خيالِ من

**********

انــــــدر كنارِ ملتِ سخت   كــــــوش  بلبلى

از هر گُلابِ باغ و  چمن كرده  خوش گُلى

زيبد به لب ، خنـــــــده و  بٓر دوش كاكُلى

دُردى كشى زمانــــه و ساقىء خوش دلى

جانم به پُرس  فرصتى گر بوٓد ز حالِ من

**********

خصــــمِ ديار و ميهنِ  تو  ســـــرنگون باد

كاخِ سِتم  ، زير و  زبـــــــــــر  واژگون باد

نفرين بٓر  اجانب و  افـــــــــــــرادِ دون باد

إقبـــــــال بلند و توسنِ بخت رهنمون باد

برمن ( فروغ ) ديده تويى نو نهــالِ من

حسن شاه فروغ

28 جولای
۱ دیدگاه

شرمنده ی دهر

تاریخ نشر : یکشنبه 7  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – 28 جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

شرمنده ى دهر

در صحنِ  سياست همه  بدنام شديم

بى سقف ودرو خانه و بى بام شديم

نا خوانده  سبق  در آزمونِ  سختى

مشروط  نمانده  بلكه   ناكام   شديم

يك عمر بجنگ و قتل  خود پرداخته

تابع  به  امرِ خصم سر انجام  شديم

بنشسته بكُرسى هاى قدرت سرزور

گُم  كرده رَه  و  دچارِ  اوهام  شديم

برباد   وطن زمانى   گرديد  كه  ما

درپاى رقيب وخصمِ خود لام  شديم

پابند  زبان  و سمت  و قوم گرديده

دين  كرده رها  بسوى  اقوام  شديم

تشويق  بقتلِ  همدگر  مردم  خويش

سيقل زده تيغِ  جهل  سرسام   شديم

يك  عمر براى   ديگران   چاه  كنده

خود مَست و خُمارِ باده و جام شديم

در فكرِ وطن نبوده يك  لحظه ى هم

شرمنده ى   دهر   نا بهنگام   شديم

در ديگِ سياست ديگران پُخته شوند

ما  كله  خراب  نپُخته  و خام  شديم

اينجاست  كه رسواى جهان گرديده

از مُلكِ  فرار صبح  يا   شام  شديم

آواره   بدورى  اين  جهان  گرديده

در چال  خود افتاده  و بر دام سديم

درمتنِ سرودِ من (فروغِ ) درديست

قربانى خود فروش وخود كام شديم

حسن شاه فروغ

28 جولای 2024