وطن!
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه ۱۴ سرطان ( تیر ) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
وطن!
بنازم ای وطن ، آب و هوایت
همه دشت و دمن و لالههایت
بنازم ای وطن، این خاکِ پایت
شهیدان اند گواهِ کربلایت
کجا اهل وطن دل شاد گردد؟
بوَد دشمن بباغ و در سرایت
ز دست دشمنان ویرانه گشتی
نمیسوزد دلِ دشمن برایت
درت بستند به قفل بیسودای
نه بینم این چنین دگر جزایت
ز اشک مادران، گل میدمد باز
درون هر غمت پیداست جایت
خزان شد باغ تو، از تیغِ اغیار
چه بیرحمانه زد آتش به جایت
دعا دارم که خورشیدت برآید
دگر هرگز نه بینم غمسرایت
اگر یارانت ترا رها نمودند
نمیسازم من هرگز رهایت
اگر دشمن بسوزد خیمهات را
کنیم ما جان و دل را فدایت
به هر سو میرود نامت به لبها
ندارم جز دعای خیر، برایت
اگر افتی، بلندت میکنم من
به دوش جان کشم بارِ بلایت
تو خورشیدی، اگر پنهان شوی باز
بجوشد روشنی از خاکِ پایت
نه تنها خانهام ، روح منی تو
ببین در چشم من تصویرِ جایت
وطن! ای جان جانم، ای امیدم
نمیخواهم دمی بیتو هوایت
نه بیم آید ز طوفان و ز آتش
که ما ای جان، بمانیم از برایت
تو خورشیدی، اگر پنهان شوی باز
دلم روشن شود از نورِ ضیایت
نمیلرزد دلم از خنجرِ خصم
که ما آمادهایم اندر بلایت
به خاکت بوسه زد هر قطرهی خون
شهادت میدهد بر کبریایت
انوری فکری