آیینه
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر: شنبه ۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۳ آگست ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
آیینه
الف ۱۱۱
عشق را گفتم دمی در قلب تنهایم بیا
گفت برخیز و خودت یک سر به دنیایم بیا
گفتمش بیگانه هستم ترس دارم یک کمی
گفت بی ترسی در آغوش تمنایم بیا
گفتم از آیین و دین آنجا نمی دانم مگر
گفت دینی نیست در ملک دل آرایم بیا
گفتم آنجا را زبان دیگری باشد بگو ؟
گفت با هر لفظ ، با هر لهجه پیدایم بیا
گفتمش میگو کدامین پیرهن سازم به تن؟
گفت گل میپوش ای گل بین گل هایم بیا
گفتمش با خنده آیم یا که با آه و فغان ؟
گفت بر لب با تبسم ای فریبایم بیا
گفتمش من گاه گاهی سخت بد خو میشوم
گفت بد خو شو و در شهر شکیبایم بیا
گفتمش با خود چه باید آورم از سیم و زر ؟
گفت با سیم و زرت کی است پروایم بیا
گفتمش مهلت بده فکری کنم تا صبحدم
گفت شاید هم نباشد هیچ فردایم بیا
من ز جا بر خاستم آیینه ماندم رو برو
گفت بی آرایش ای دلدار زیبایم بیا
گفتمش اکنون بیایم راه را بنما به من
گفت درخود رو فرو چون موج دریایم بیا
دیده بستم تا روم بال و پری دادم خدا
گفت ای بنده قبولی ای مصفایم بیا
شکیبا شمیم رستمی
بسیار زیبا سرودید بانو شمیم گرامی ، کامگار باشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی