هویت گمشده ما ، ادامه فصل هفتم
تاریخ نشر دوشنبه ۱۲ حوت ۱۳۹۸ – دوم مارچ ۲۰۲۰ هالند
هویت گمشده ما
قلعه ها و حصار های افغانستان (۳۷)
ادامه فصل هفتم
نوشتۀ : محترم استاد شاه محمود محمود
ویرانی فیروزکوه پایتخت امپراطوری غوری ها
با وجود آنهمه تلاش های دانشمندان و محققان و باستان شناسان هنوز محل دقیق قلعه فیروزکوه در میان گمشده ها قرار دارد. دلایل فوق و نظریات دانشمندان فیروزکوه – تیوره را اگر بپذیریم به گمان یقین به فبروزکوه نزدیک شده ایم.
بعد از آنکه فیروزکوه به حیث پایتخت تابستانی امپراطوری غوری ها انتخاب گردید در طی دهه های بعدی ، فیروزکوه بعنوان پایتخت شعبه اصلی شنسبانیان فعالیت کرد و زمینه را برای تلاشهای غوریان برای گسترش به سمت غرب و شمال به خراسان فراهم کرد ، در حالی که شاخه های موازی دولت، حکمروایی خویش را در غزنه استحکام می بخشید و برای سوقیات و سفربری ها به سمت هند آمادگی میگرفت (بعد از ۵۶۹ هـ ق مساوی ۱۱۷۳- ۷۴ م ). دو منبع اصلی برای تاریخ سیاسی و نظامی غوری ، طبقات ناصری از جوزجانی و تاریخ کامل از ابن اثیر ، جزئیات چندانی در مورد پیشرفت شهری و جمعیتی فیروزکوه ارائه نمی دهد ، اما در همان جا بود که سلاطین گنجینه ها و غنایم خویش را جمع کردند. که از نبرد های خراسان و هند به دست می آمد. (۱۲۹) برخی از این گنجینه ها بدون تردید صرف تأمین ساختمان های مذهبی و خیریه عمومی در شهر می شد. زندانیانی كه پس از فتح غزنی توسط سلطان علاوالدین غوری (احتمالاً درسال ۵۴۴-۴۵ هـ ق مطابق ۱۱۵۰ م ) از غزنه تبعید شده بودند، در كارهای ساختمانی در فیروزکوه و سایر شهر های غور واداشته شدند. بنابران فیروز کوه که در اعماق قلب کوههای غور واقع شده بود ، به عنوان پایتخت تابستانی سلاطین غوری قرار گرفت ، اما در زمستان دربار غور به سمت پایین حرکت می کرد و از آب و هوای معتدل گرمسیر و زمین داور استفاده می نمودند که در جنوب غربی افغانستان پایتخت زمستانی را افراشته بودند .
مرحوم غبار در این مورد می نویسد که : ولایت غور در صحنه افغانستان به منزله یک قلعه عظیم و برج آهنین دست نارسی به شمار میرود. شهر های تاریخی و معروف غور عبارت از : فیروزکوه یکی از پایتخت های مقتدر و مزین اسیا و دارای ابنیه و عمارات عالیه در قرن دوازده مسیحی بود و هنوز محل وقوع ان نامعلوم است .، بامیان یکی از شهر های مدنی آسیا و ظریف ترین پایتخت های افغانستان از قرن اول تا هفت و حتی سیزده مسیحی بود و حالیا خراب افتاده، شهرک به شکل قریه یی موجود است و برخی محقیقن آنرا به منزله پایتخت غور می شناسند، تولک، آهنگران پایتخت اخرین پادشاه محلی غور در سمت علیای هریرود، قره باغ محاط به خرابه ها که مسکوکات اسکندر مقدونی از آنجا یافت شده است و به قول بارتولد؛ احتمالاً پایتخت قدیم غور بوده باشد، کرمان واقع در هزاره جات حالیه که فرشته از آن در دوره غزنویه نام برده است و اکنون محو و معدوم است ، شهر ضحاک و شهر شاهی قدیم که اصنا بامیان در آنجا قرار داشت که توسط چنگیز ویران شد و شهر غلغله مقابل اصنام بزرگ که در دوره اسلامی معمور بود و در حمله مغول به کلی ویران گردید. و دههای دیگر (۱۳۰)
اما فیروز کوه و بامیان در زمان امپراطوری غوری ها که بعد از غزنوی ها قد افراشته بودند و سرزمین وسیع را تا بنگال و ماوراالنهر و حوالی دجله و فرات و بحر هند در دسترس داشتند؛ مستعد پرورش فضلا و دانشمندان گردید و در قرن دوازده اهالی غور به صورت حیرت آوری به مدارج بلند سیاسی – نظامی و اقتصادی راه یافتند و در صدد تلافی خسارات گذشته افتادند که از قرن هفت به بعد به ان ولایت وارد گردیده بود . بنابران فیروزکوه در صحنه مدنیت جهانی عرض وجود نمود.
چنین مدارج بسیار پیشرفته ای باید شاعران ، ادبا ، موسیقی دانان و غیره را به خود جلب کند ، اما مشکل است که ما واقعاً هیچ چیز از زندگی فرهنگی در فیروزکوه نمی دانیم به جز چهار مقاله نظامی عروضی که مختصری گرداورده است و ذکر جالب اختلافات بین روحانیون فرقه کرامی و شافعی ( ۵۹۵ هـ ق مساوی ۱۱۹۹ م ) بیشتر نمی دانیم .
اما این دولت درخشنده عمر مستعجل داشت و در اوایل قرن سیزده م دولت خوارزمشاهی خیوه که وقتی سمت نایب الحکومگی افغانستان را داشت ( دوره غزنوی) با قوای بزرگی عسکری و نظامی به رهبری سلطان محمد خوارزمشاه که آسیای مرکزی را به لرزه درآورد بود با قلاع سهمناک غور مقابل گردید. بالاخره آخرین شهنشاه غور، محمود بن محمد سام در ارگ فیروزکوه با ناکامی جان داد و خلف او بهاوالدین سام فرار کرد .
ملک الجبال بامیان ؛ جلال الدین علی بن بهاوالدین سام نیز پایتخت ملوک هیاطله ( شاهان غوری بامیان) را بعد از جان دادن به جلال الدین خوارم شاه فرزند محمد خوارزم شاه تسلیم نمود. در میان هنوز افسران و سرداران مقتدر غور در صحنه سیاست هندوستان مشغول فرمانفرامایی داشتند و ازوقایع قلب افغانستان خود را به دور نگهداشتند. قدرت و تسلط خوارزم شاهیان در ولایت غور طول نکشید و متعاقباً در سال ۱۲۲۲ م نهیب مغول بنیاد دولت خوارزم را برانداخت.
سلطان خوارزم از برابر اردوی وحشی چنگیز خان فرار کرد و ولیعهد جلال الدین به ملت افغانستان پناه آورده و غزنی را معسکر ثانویه خویش قرار داد.
در این میانه ولایت غور معروض سیلاب مغول گردید و به نوعی که مؤرخین شرق و غرب می نویسند؛ قلاع متین و کوهستانی غور در مقابل عسکر بربری مغول مقاومت سختی به منصه ظهور رسانید و چندین شهزاده و سرداران و هزار ها نفر سپاه مغول را به خاک هلاکت افگندند. بنابران مغول ها مجبور شدند که تمام قدرت خود رادر این ولایت متمرکز نمایند. معهذا تسخیر این ولایت از یک طرف به قیمت صدمات بزرگی به مغول تمام شد و از جانب دیگر سرتاسر ولایت غور برباد فنا رفت .و اهالی قتل عام شدند. ابنیه و عمارات منهدم گردید. هزاران دیگر مجبور به هجرت به طرف شرق و جنوب مملکت شدند و به جز قسمتی کوچک، انهم به ناچار در دره های این سرزمین باقی ماندند. بامیان بعد از تخریب مغول مشهور به ( موبالک ) و به قول رشیدالدین معروف به ( موکرغان ) یعنی ( قلعه نحس ) شد. از آن تاریخ تا چهل سال دیگر این شهر ویران و غیر معمور ماند و قرنها میگذرد ولایت غور از آن همه خرابی های وارده قدعلم نه نموده است . (۱۳۱)
مؤلف طبقات ناصری که در هنگام تجاوزات چنگیز و اردوی او ، هنوز در غور زندگی داشت؛ از حوادث که در هنگام آمدن چنگیز به طرف خراسان و گذشتن از آب آمو و امادگی های مردم پرده برداشته می نویسد که :
چون يمه نوين و سوده بهادر، با شست هزار سوار بر خراسان بگذشت، و بطرف عراق رفت، آشوب در خراسان افتاد و فتنه ظاهر شد و هر كس از ملوك را بفرمان سلطان محمد[ خوارزمشاه]، بطرفى اتفاق افتاد و حصارها عمارت كردند و شهرها را خندق ساختند و استعداد جنگ و محافظت قلاع بقدر امكان مهيا گردانيدند، كه هر طرفى را به ملكى سپرده بود، و نامزد كرده، و قلعه ترمذ را به لشكر سيستان داد، و مهتر ايشان امير زنگى ابى حفص بود، و امير سرهنگ سام، و پهلوانان را به حصار ولخ و طخارستان فرستاد، كه طول و عرض آن قلعه بقدر چهار فرسنگ است و حصار باميان به امير عمر كرباوردى حواله فرمود و ملك اختيار الدين محمد على خرپوست را فرمان شد، تا از پرشور [ پشاور] به ضبط شهر غزنين آيد، و آن بلاد را محافظت كند، و ملك حسام الدين حسن عبد الملك [سر] زراد كه به قلعه و شهر سنگه غور بود، و ملك قطب الدين حسن (بن) على [بن ابى على] را فرمان داد، تا قلعه هاى غور را معمور گرداند، و در محافظت آن بلاد جد بليغ نمايد، و ملك الكتاب اختيار الملك دولتيار طغرائى را به قلعه كاليون فرستاد، و دو پهلوان بزرگ خراسان، كه ايشان را پسران يوزبك گفتندى، دران قلعه بودند و ملك شمس الدين محمد جوزجانى را، در شهر هرات نصب كرد و حصار فيوار را به پهلوان اصيل الدين نيشاپورى داماد مبارك پهلوان سپرد، و قلعه نصرت كوه طالقان را به معتمدان ملك شمس الدين آتسز حسن حاجب داد، و حصار رنگ گرزوان را بخدم الغ خان ابى محمد داد و قلاع غرستان به عميد ابى پهلوان شروان و قلاع غور به ملوك غور سپرد، و شهر فيروزكوه بملك مبارز الدين شيرازى داد، و قلاع تولك به امير حبشى نيزهور، مفوض فرمود. و در هر قلعه و شهرى يكى را از معارف ملوك ترك و غورى و تاجيك نصب كرد. (۱۳۲)
مغل با اقلان چربى به در شهر فيروزكوه آمدند، و مدت بيست و يك روز جنگ هائى سخت كردند، و بران شهر دست نيافتند، و نامراد مراجعت كردند.
و چون فصل زمستان بود، برف بر جبال غور باريدن گرفت و لشكر [چنگيزخان] مغل از خراسان روى به ما وراء النهر نهادند، و آن لشكر كه در غور بود، بقدر بيست هزار سوار بود، مغل و مرتد، و گذر ايشان بر پاي های حصار تولك بود، در مدت هشت ماه و چند روز، به پاى قلعه فوجى از ايشان بتاختى وغازيان قلعه تولك، و اين داعى كه منهاج سراج است، در ميان غازيان، با كفار جهاد می كردند، چنانچه كفار را امكان نزديك شدن قلعه و حصار نه بودى، مدت هشت روز آن بود، كه تمامت روز لشكر مغل به پاى حصار می گذشت، (۱۳۳)
دیده میشود روزهای مرفه برای فیروزکوه با تصرف این شهر اولاً در سال ۶۰۷ هـ ق مطابق ۱۲۱۰ – ۱۱ م ) توسط سلطان علاوالدین محمد بن ابی علی به پایان رسید و همین امر باعث شد تا علاوالدین محمد به قدرت رسید . در انجا به اتفاق حسام الدین بن حسین سرزراد را به فیروزکوه بنشانند و قلعه فيروز كوه را عمارت كرده و در ميان شهر و كوه، حصار بر كوشك را در بند آهنين نهادند و باره كشيدند و مقاتله در ميان نهادند، و ملك علاء الدين را از حصار اشيار بيرون آوردند، و بطرف غزنين بردند، و اين حوادث در سنه عشر و يا احدى عشر و ستمائة بود.(۱۳۴)
در پایان یک نیروی بزرگ مغول در سال ۱۲۲۰ م مطابق ۶۰۷ هـ ق مقابل فیروز کوه ظاهر شد شخص ملک عمادالدین زنگوی برای دفاع از شهر فرستاده شد ، اما در سال۶۱۹ هـ ق مساوی ۱۲۲۲ م توسط اوکتای ( اوغدی) پسر چنگیز خان شهر فتح شد عمادالدین کشته شد و مردم قتل عام گردید. شهر ویران شد چنانچه هرگز احیا نشده بود .
قلعه خیسار
ادامه دارد
زیرنویسها
تشکر از از زحمات و معلومات عالی برادر محترم و استاد گرامی جناب آقای شاه محمود محمود. امیدوارم که خواننده گان عزیز سایت ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن با مطالعه این مقالات با ارزش به معلومات خود بیفزایند و لطف کنند آنرا به دوستان خود هم ارسال نمایند تا آنها هم از مطالعه آن مستفید شوند .باید به عرض برسانم که نظر به سانسور های که نمیدانم از طرف فیسبوک است و یا گوگل نتوانستم مانند گذشته یک عنوان یا کلیشه نشر کنم و امروز بعد از حدود چهار ساعت کار مجبور شدم کلیشه را از وسط جدا و دو قسمت نمایم . موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر
برادر دانشمند و گرانقدرم محمد مهدی جان بشیر عزیز را بابت این همه زحمات تشکر و سپاسگزارم . در قدم نخست جویای احوال تان هستم امیدوارم که ناخوشی های صحب مرفوع شده باشد و به منزل کنار عزیزان تان برگشته باشید. بلی به نظرم مشکلات انترنتی در ف ب بیشتر است چون من زمانیکه از وبلاگ خویش مطلبی را میخوهم لینک بدهم قبول نمی کند و دلایل شان را جواب می نویسم با انهم نتیجه نمی دهد.
شما با زحمت و صرف مساعی وقت گرانبهای تان را در اختیار ما قرار میدهید و مطالب را به هموطنان ما مجدداً انتشار میدهید دست گل تان درد نکند سعادت و بهروزی و صحتمندی شما را ارزومندم
برادر بزرگوارم جناب استاد محمود عزیز، زحمات قابل قدر تان را ارج نهاده از مطلب زیبا وارزنده تان ممنون و سپاسگزارم .
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی