قصیدهی «خانهی ما»
( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه مؤرخ ۱۲ قوس (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۳ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
قصیدهی «خانهی ما»
بههوای صلح و مهر و عشق، جانم میتپد
در دل افغان ، امیدی جاودانم میتپد
خسته از فریاد تفرقه ، ز داغ و دود و خون
در دل ویران ، چراغی از جهانم میتپد
کاش میدیدی که در هر کوچهی این خاک پیر
نغمهی صلحی نهفته در زبانم میتپد
از غم مادر، ز اشک دختران ، از آه شب
شعلهای از در د، در سینه نهانم میتپد
بس کن ای طوفان تفرقه، که این خانه شکست
در دل هر سنگ، حسرتی نهانم میتپد
ما همه یک ریشهایم ،از یک وطن، یک آسمان
در دل هر قوم، عشقی بیکرانم میتپد
نه به قوم و نه به مذهب، نه به رنگ و نه زبان
در دل انسان، فقط مهر جهانم میتپد
دخترانم را به مکتب باز گردان ای نسیم
تا صدای علم ، در هر بوستانم میتپد
مرد و زن، همدوش و همدل، ساز آینده شوند
تا امیدی تاز در این کاروانم میتپد
طالبان، گر عشق داری بر وطن، برخیز و بین
در دل هر کودک افغان، اذانم میتپد
بر مدار عدل و انصاف و خرد باید نشست
تا که در آیینه، نور آسمانم میتپد
خانهی ما را به دستان خود آباد کن
کز دل ویرانه ، باغی جاودانم میتپد
مکتب و مسجد، شود مأوای مهر و آشتی
تا که در هر کوچه، نغمهی اذانم میتپد
ما همه یک ملتیم، از هر زبان و هر نژاد
در دل هر واژه ، وحدت بیامانم میتپد
بر لب هر کود ک افغان ، بهجای انفجار
شعر و بازی، خندهای از آسمانم میتپد
بازگرد ای مهاجر ، با غرور و ا امید
در دل هر خاک ، بوسهی جوانم میتپد
رسانه ، آینهدار صلح و همزیستی ست
تا که در هر موج ، پیغام امانم میتپد
خانهی ما، خانهی مهر است، نه کین و ستیز
در دل هر آجرش ، نقش جهانم میتپد
گر به جای نفرت، آغوشی گشایی با وفا
در دل دشمن، نسیمی مهربانم میتپد
ما گذشته ای پراز زخمیم ، اما ا ی رفیق
در دل آینده، نوری جاودانم میتپد
با هم و همدل، بسازیم این وطن را از نو
کز دل ویران، امیدی بیکرانم میتپد
تا که روزی کودکانم در بهار آشتی
در کنار هم بخوانند ، داستانم میتپد
این سرود صلح را فائز سرود از جان پاک
کز دلش بر عشق این خاک، فغانم میتپد
خلیل الله فائز تیموری

زیبا قلم زدید جناب آقای فائز تیموری عزیز ، قلم تان همیشه رنگین و طبع تان رسا باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا