قصهء عشق
( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه مؤرخ ۱۹ عقرب (آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۰ نوامبر ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
قصهء عشق
========
من نشستم به صفِ باز آی خونین جگران
چشم من کور شد و نامه رود بر دیگران
قصهٔ عشق مرا فاش نکن در همه جا
و نگویی به کسی حال دلِ بی هنران
دلِ من لاله شد از داغ تو ای لاله رخم
مژه گانِ تو بَود بر دلِ من تیر و کمان
هر دم از یاد تو فریاد کنم در همه جا
که من آنم که قربانِ تو کردم سرو جان
بی تو این خانه پر از وسوسه باشد چکنم
بخدا نیست نماند است بمن تاب و توان
آمدی خنده کنان بر لبِ بامی دلِ من
رفتی و مانده به جان و دلِ من داغ نشان
همه دانند که دیوانه و سر گشته شدم
از غمی عشق تو باشد، وچه حاجت به بیان
ای که نقشی تو بَوُد بر دلِ غمدیدهٔ من
ناز کمتر بنما بر منِ بی نام و نشان
ساقیا باده بده زخم دلم تازه شود
تا بمیرم به درِ دلبرِ خود خنده کنان
آنچنان مست شوم تا بَرِ جانان برسم
که دهم جام حقیقت بدلی بی خبران
نکته دانان همه جمع اند درین بزم سخن
تو هم ای دلبرِ من این غزلم نغز بخوان
گر ز کویت بروم خاک دو عالم بسرم
تو هم این طاهرِ شیدا ز درِ خود مَرهان
سیدآصف طاهری
نیدرزاکسن-آلمان
۱۴ آکست ۲۰۲۵

جناب طاهری عزیز زیبا سرودید ، قلم تان همیشه رنگین و طبع تان رسا باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا