۲۴ ساعت

29 اکتبر
۱ دیدگاه

شوخ شهرآشوب

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه  مؤرخ ۷ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۹ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

شوخ شهرآشوب

دیگران  را  آرزو  ، تنها  بهشتی  بودن است

آروزی من به آغوشت فقط جان دادن است

هر کسی  یک آرزو  دارد درین دنیایی  دون

آرزوی من به دوری نرگست چرخیدن است

نازنینا  خنده  کن  تا  جان  به  تن  باشد مرا

چون نفسها بسته در آن لحظهٔ خندیدن است

من شدم هم کیش  با  فرهاد  لیکن عاقبت

او فقط یک کو کند و کار من جان کندن است

کی توانم بی تو  حتی یک نفس بیرون کنم

شرمست از زیر تیغت جان سلامت بردن است

صبح محشر گر سرم بر دارم از خشتِ لحد

در تکاپوی  تو  باشم  ، آرزویم  دیدن  است

شرط عاشق بودنم، آن است امیدم همان

قبل مردن دست زیبای تو را بوسیدن است

هرچه گفتم  یکطرف  این بیت آخر یکطرف

آرزوی من فقط یک لحظه با تو بودن است

نازنینا ، دلبرا ، شیرین  سخن ،  ابرو کمان

شوخ شهرآشوب من کارم تو را جان دادن است

شاعرِ دل داده اش خود  جان فدایی کرده است

کار آن ابرو کمان با چشم ، طاهر کشتن است

سیدآصف طاهری

 نیدرزاکسن-آلمان 

۲۷ اکتوبر ۲۰۲۵

 

 

 

یک پاسخ به “شوخ شهرآشوب”

  1. admin گفت:

    زیبا و دلپذیر سرودید جناب طاهری گرامی ، سعادتمند و کامگار باشید.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی
    ملبورن – آسترالیا

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما