عشق را نشناختم
( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه مؤرخ ۵ عقرب ( آبان ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۷ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
عشق را نشناختم
در خیالاتم وصالش را به دل می بافتم
من پذیرفتم و تسلیمم که دل را باختم
گرچه عمری را برایش، بگذریم سودی نکرد
خود بدستِ خویشتن آتش به دل افراختم
عاشقی از یک طرف لعلِ لبش از یکطرف
من بسویش تا نفس بودم به تن بشتافتم
مرغ دل هرشب بکویش چون پرِ پروانه شد
در هوایش تا سحر هر شب جگر بگداختم
چون پرستو آشیان کردم بکویش عاقبت
آنچنان حسرت کشیدم تا که دل انداختم
تا که دیدم دل خرابی میکند در کوی او
دور تر از چشم دلبر آشیان را ساختم
گفتمش بی تو نشاید زنده گی امکان پذیر
خنده کرد و گفت جانا من تو را نشناختم
از زبانِ ناکسان صد طعنه ها بر من زدند
پیر گشتم عمر خود را در جوانی باختم
درد من درمان ندارد جز لبِ شیرین یار
ای طبیبا مرهمی دل را برایت ساختم
حسرتا طاهر که عمرش برایت خاک کرد
عمر خود را خاک کردم عشق را نشناختم
سیدآصف طاهری
نیدرزاکسن-آلمان
۲۲ سپتامبر ۲۰۲۵

جناب طاهری عزیز بسیار زیبا سرودید ، قلم تان همیشه پررنگ باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا