۲۴ ساعت

15 جولای
۴دیدگاه

گفتگویی با شاعر و نویسندهء گرامی محترم احمد محمود امپراطور

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  ۲۴ سرطان  ( تیر ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۵ جولای  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو ها با همکاران قلمی سایت ۲۴ ساعت اینک

صحبتی داریم با شاعر و نویسندهء ژرف نگر جناب محترم

احمد محمود امپراطور که حضور خواننده گان محترم

پیشکش میگردد.

سوال :

جناب محمود جان امپراطور گرامی با سپاس و امتنان از همکاری های قلمی شما میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت معرفی کنید و بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟

 

جواب: 

با درود و احترامات صمیمانه حضور گرامی جناب استاد قیوم بشیر هروی، دست اندرکاران پرتلاش و ارجمند سایت وزین «۲۴ ساعت» و همه خوانندگان فرهیخته و فهیم آن.

اینجانب احمد محمود امپراطور هستم؛ در واپسین روزهای زمستان سال ۱۳۶۳ خورشیدی، آنگاه که نوید گام‌های بهار ۱۳۶۴ در هوای کابل طنین می‌افکند، در ناحیهٔ کارته سوم این شهر کهن، در دامان خانواده‌ای از تبار اشراف‌زادگان خردمند و دانش‌ پرور بدخشان، چشم به جهان گشودم و با نفس نخست، به کاروان پر رمز و راز هستی پیوستم.

و در پیوند به فرزند باید عرض کنم که در سال ۱۳۹۵ خورشیدی پیمان ازدواج بستم، اما تا به امروز که با شما همسخن هستم، از نعمت فرزندی برخوردار نگشته‌ام.

 

سوال :

لطف نموده در مورد کار و فعالیت های تان در افغانستان قدری روشنی انداخته ، بفرمایید در حال حاضر چه مصروفیت دارید؟

 

جواب: 

بیشتر ایام زندگی‌ام به کارهای هنری و طراحی‌ های گرافیکی، پرورش گلها و گیاهان زینتی، و پژوهش در باب خواص و کاربرد های گیاهان دارویی سپری میشود.

علاقه‌ای که از دوران نوجوانی در دل داشتم و از سال ۱۳۸۱ خورشیدی بدینسو، با الهام از همین دلبستگی، توانسته‌ام انسانهای بسیاری را بی‌ هیچ چشم‌ داشت مالی و تنها با انگیزه‌ی خدمت و نوع‌ دوستی، با ترکیبات درمانی گیاهان یاری رسانم.

البته با دگرگونی نظام و فروپاشی وضعیت اقتصادی، این خدمات اکنون به سطح راهنمایی محدود شده است؛ اما نیت پاک و رسالت انسانی‌ام همچنان پا برجاست.

از همه ارزشمندتر و والاتر، این موهبت الهی است که بخش بزرگی از لحظاتم در خدمت مادر مهربان و عزیزم سپری می‌شود.

 نعمتی سترگ که جز از فضل پروردگار حاصل نمی‌گردد. 

در همین راستا، دست به آسمان بلند می‌کنم و از عمق دل، برای مادرانی که در قید حیات اند، عمرِ دراز، سلامت پایدار و زندگی سراسر عزت و خوشبختی مسئلت می‌نمایم؛

 و برای آنانی که رخ در نقاب خاک کشیده‌اند، آرامشی جاودانه در سایه‌ سبز رحمت بی‌پایان خداوند متعال خواهانم.

باشد که منِ بندۀ ناتوان، همچنان لایق چنین سعادتی باقی بمانم و در پرتو مهر مادری، راه خدمت و محبت را ادامه دهم.

 

سوال :

در حال حاضر در کدام کشور زندگی می کنید و آیا به جمع مهاجرین پیوستید یا خیر؟

 

جواب: 

با آن‌که تحولات سیاسی و اجتماعی سرزمین ما همواره در تلاطم و نوسان بوده است، اما من در مسیر زندگی‌ام، آموزه‌ های گران‌ بهایی را از پدر مرحوم و مغفورم، شیر احمد یاور کنگورچی، به یادگار دارم؛ آموزه‌ هایی که چون مشعلی فروزان، راه زندگی‌ام را روشن ساخته و سرلوحه کردارم شده است.

پدرم، مردی نستوه و وفادار به خاک و مردم خویش بود که در عرصه‌ های گوناگون خدمت به وطن، نقشی پررنگ و تأثیرگذار ایفا کرد. 

از یاوری در صفوف نیرو های یاوران نظامی در عهد اعلی‌حضرت المتوکل علی‌الله محمد ظاهر شاه گرفته تا معاونت اجرایی جمعیت سره میاشت افغانی؛ از فرماندهی میدان هوایی بین‌المللی کابل تا مسئولیت غند ۲۱ محافظ و قوماندان اطفائیه کابل و دیگر مأموریت‌ های دشوار و پرچالش، که هر یک را با عزت، صداقت، تعهد و سرافرازی پشت سر گذاشت.

او نه وابسته به هیچ حزب سیاسی بود و نه دل‌ بسته به قدرت‌ طلبی؛ بلکه همواره، راستی، بی‌طرفی، وطن‌دوستی و خدمت به خلق خدا را سرلوحه راه خود قرار داد.

در سال ۱۳۷۱ خورشیدی، به ولایت اجدادی‌مان کوچ کردیم و ده سال از عمر مان را در آن دیار سپری نمودیم.

 برای من، آن روزگار، بزرگ‌ترین مکتب ایثار، پایداری، خویشتن‌ داری و شناخت عمیق از آداب، فرهنگ و رسوم خطه‌ی شمال کشور بود— تجربه‌ای که تا امروز بر جانم نقش بسته است و پیوند مرا با این خاک، ژرف تر و ماندگار تر ساخته.

آری، سرنوشت انسان در دستان بلاکیف خداوند متعال است؛ هیچ‌ کس نمی‌داند که روزی، مرگ یا تقدیر، او را به کجا خواهد کشاند.

 اما آنچه می‌ماند، یاد نیک، راه روشن، و سعی در خدمت به مردم و میهن است—آن‌گونه که پدرم زیست و آموخت، 

و تا اکنون با فشار های گوناگونی که وجود دارد تا این دم به وطن مانده ام

 

سوال :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری میسرایید؟

 

جواب: 

طبیعی‌ست که در خانواده‌ای چشم به جهان بگشایی که ریشه‌ های آن در خاک معرفت و دانش تنیده باشد؛ جاییکه نیاکان فرهیخته‌ام در روزگار خویش به بلندای قله‌ های علمی صعود کرده بودند و لقب داملا را از دیار پرفیض بخارا شریف کسب کرده بودند.

 پیش از آنکه نوبت به پدرکلانم برسد، این دودمان در علوم دینی تبحر داشتند، و سینه‌ هایی آکنده از غزلیات بیدل، مثنوی معنوی و اشعار حافظ، چون حافظان عاشقانه‌ سرای ادب، در دل جامعه می‌درخشیدند.

پدرکلانم از تیز قلم‌ ترین میرزا های روزگار سلطنتی در ولسوالی کشم و شهر فیض‌آباد – مرکز ولایت بدخشان – به شمار می‌رفت و پس از سال‌ها خدمت صادقانه، از سوی مردم بدخشان به مقام وکالت مشوره برگزیده شد؛ افتخاری که نشان از اعتماد و جایگاه رفیع وی در میان مردم داشت.

پدرکلان مادری‌ام ملا، اهل اندیشه و بی‌ نهایت کتاب‌ خوان بود.

بدیهی‌ست که چنین زمینه‌ی خانوادگی و تربیتی، بی‌تأثیر در سرنوشت من نبود. 

ذوق نگارش و شور درونی برای نوشتن مقاله، از دوران مکتب در من جوانه زد.

 با رسیدن به سنین بلوغ، نگارش اشعار کوتاه و تجربیات نوجوانی – از جمله عاشق شدن‌ های آن روزهای بی‌قرار، هه‌هه‌هه –

 رنگ و بوی جدی‌ تری به خود گرفت.

هرچند شاعر تا واپسین دم حیات، عاشق است و دلباخته، اما آغاز اساسی‌ تر این راه پُر رمز و راز، در سال‌ های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ خورشیدی رقم خورد؛ سال‌ هایی که شعر، زبان دل و راهی برای تبلور درونی‌ترین احساسات و اندیشه‌هایم شد. 

و اما در گذر این مسیر، طبع خویش را در بیشتر قالب‌ های شعری آزمودم؛ از مثنوی و قطعه گرفته تا رباعی و مسدس. با این‌ همه، غزل و مُخَمَّس، بیشترین جلوه‌ی الهامات درونی‌ام را در بر گرفته‌اند و سنگین‌ ترین بخش سروده‌هایم را تشکیل می‌دهند؛ گویا جانِ سخنم در این قالب‌ ها مجال رهایی و شکوفایی می‌یابد.

 

سوال :

آیا مجموعه هایی از اشعار شما تابحال بصورت مستقل به زینت چاپ آراسته شده یا خیر؟ اگر شده بفرمایید که چند مجموعه و چطور خوانندگان محترم میتوانند آنها را بدست بیاورند؟

 

جواب: 

تا به امروز، اشعار و آثارم هنوز به زیور طبع و چاپ آراسته نشده‌اند؛ 

چرا که آنگاه‌ که خالق اثر تنها بماند و دست یاری‌گری از سوی دیگران دراز نگردد، راه به دشواری و سنگلاخ بدل می‌شود.

 اجازه دهید اندکی شوخی هم چاشنی سخن کنم:

یعنی هم خودم بسرایم، هم بنویسم، هم ویرایش کنم، هم طراحی جلد و صفحه‌ بندی انجام دهم، و تازه خودم چاپ هم کنم؟!

پس دوستان فرهیخته، یاران هم‌ قلم، و جامعه‌ی ادبی و فرهنگی‌ مان کجای این ماجرا ایستاده‌اند؟

گویا رسالت حمایت و همراهی، پشت درِ انتظار جامانده است…

 

سوال :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

 

جواب: 

 شعر را ابزاری نیرومند برای بیان احساسات، اندیشه‌ ها و تجربیات انسانی می‌دانم؛

 هنری که توان نفوذ به عمق دل و جان انسان‌ ها را دارد و می‌تواند مخاطب را به تفکر، احساس و حتی عمل وا دارد.

از نگاه من، شعر افزون بر بیان عواطف فردی، نقش پررنگی در عرصه‌ های فرهنگی و اجتماعی ایفا می‌کند

 و آیینه‌ای از وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه است. 

از این‌ رو، شاعر را حامل مسئولیتی بزرگ و بیدارگر می‌دانم.

من به زیبایی و دقت زبان در شعر ارج فراوان می‌نهم و باور دارم که با واژگانی فاخر و تصویر ساز، می‌توان پیام‌ هایی ژرف را با تأثیری ماندگار در ذهن و جان مخاطب نشاند.

برای من، شعر سفری است در گستره معنا و احساس؛ راهی برای روشنگری، آگاهی‌ بخشی و پیوند جان‌ ها با حقیقت و زیبایی.

 

سوال :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

 

جواب: 

البته که گزینش و ترجیح سروده‌ های یک شاعر بر دیگری کاری‌ست دشوار و بغرنج، چرا که هر بیت شعر، برآمده از جانِ احساس‌مند و روانِ پُرآتش انسانی‌ست که آن را با خونِ دل نگاشته و از اعماق خانه‌ی روح خود سیراب کرده تا بر صفحۀ کاغذ تجلی یابد. بنابراین، هر شعر در زمان و فضای خاص خود، معنایی یگانه و کاربردی ویژه دارد.

با این همه، اگر ناگزیر باشم نامی ببرم، باید بگویم که دل و جانم با شاعران بزرگ و کلاسیک همسوتر است و با آنان بیشتر احساس آرامش و نزدیکی می‌کنم. این حس، احساسی‌ست شخصی و درونی. 

از میان این بزرگان، حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل و صائب تبریزی برایم جایگاهی ویژه دارند و بیش از دیگران مرا شیفته‌ی ژرفای اندیشه و شورِ بیانشان می‌سازند.

 

سوال :

نظرتان در مورد سایت ۲۴ ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید؟

 

جواب: 

در حقیقت، رهبری فرهیخته و مدیریت مدبّرانه‌ی سایت وزین ۲۴ ساعت که زیر نظر و هدایت استاد گران‌مایه جناب استاد محمدمهدی بشیر هروی و همراهی ارزنده‌ی جناب استاد قیوم بشیر هروی اداره می‌شود، زمینه‌ ساز آشنایی من با جمعی از فرهیختگان عرصه‌ی ادب و فرهنگ در نخستین روزهای تأسیس این رسانه گردید.

به‌واسطه‌ی تلاش‌های دلسوزانه‌ی این بزرگواران، افتخار آن را یافتم تا با شماری از شاعران بلند پایه و اندیشمندان عرصه‌ی سخن آشنا شوم؛ از آن‌جمله می‌توان نام برد از:

شاعر نغزگوی خوش‌بیان، قیوم بشیر هروی

شاعر شورانگیزِ عشق و گداز، محمدنعیم جوهر

شاعر میهن‌دوست، حسن‌شاه فروغ

شاعر شیرین‌کلام، رسول پویان

شاعر وارسته و فهیم، اسدالله حیدری

شاعر فصیح‌گویِ عاشق‌پیشه، نذیر ظفر

شاعر وطن‌پرست، حنیفه بهنام

شاعر واژه‌پردازِ اندیشه‌ور، امان قناویزی

شاعر خوش‌خلق و آرام‌سخن، محمداسحاق ثنا

شاعر نکته‌سنج و نیک‌بیان، همایون‌شاه عالمی

شاعر خوش‌بیان، محمدعزیز عزیزی

شاعر متفکر و ژرف‌اندیش، محمدنعیم کریمی

شاعر زیبا‌سخن و نیکو، بانو صالحه‌جان وهاب

شاعر دل‌آگاهِ عشق و معنا، بانو زهره‌جان صابر هروی

شاعر گران‌قدر و پُرمایه، حشمت امید

شاعر خلاق و رنگ‌آمیزِ اندیشه، عزیزه عنایت

و دیگر سرایندگان فرهیخته‌ای که هر یک، به‌سان ستارگانی تابناک، آسمان ادبیات معاصر ما را روشنایی بخشیده‌اند.

این نهال نوپای فرهنگی، امروز به همت این بزرگان، هر روز ریشه‌دارتر، پربارتر و اثرگذارتر می‌گردد و به سوی بالندگی و شکوفایی روزافزون ره می‌پوید.

 

سوال :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه های دارید؟

 

جواب: 

پیام من به جوانان سرزمینم:

در سراسر اشعار و آثارم، همواره پژواک عشق به میهن، روح مقاومت، و امید به طلوع فردایی روشن برای افغانستان طنین‌افکن است. 

من، با الهام از رنج‌های مردم و تجربیات شخصی‌ام از روزگار کودکی تا به امروز، با صداقت و جان‌سوزی، از قلب درد ها سخن گفته‌ام و به نسل جوان این پیام را دارم:

بر نیروی درونی خویش تکیه زنید، امید را در جان و دل خویش زنده نگه دارید، به آموختن علم، هنر و مهارت روی آورید و در مسیر آبادی و اعتلای وطن بکوشید.

میهن‌ دوست و جان‌فشان باشید،

امیدوار و استوار بمانید،

با جان و دل برای سازندگی کشور تلاش کنید،

از شور و نیروی جوانی‌تان خردمندانه بهره گیرید،

و از هرگونه تبعیض، برتری‌جویی، و تفرقه دوری گزینید.

فراموش نکنید:

کودک امروز، جوان آینده است؛

و جوان امروز، کهنسال فرداست.

اگر از همین امروز، تغییری در اندیشه و کردار خویش نیاوریم،

و راه را برای فردا هموار نسازیم،

در پیری جز اندوه و حسرت نصیبی نخواهیم داشت.

آنانکه اهل اندیشه‌ اند و نگاهی روشن به فردا دارند، نیازی به اصلاح جامعه نخواهند داشت؛ چرا که خود، بنیاد آن جامعه‌اند.

جامعه چیزی جز من و تو و ما نیستیم.

پس بیاییم از خود آغاز کنیم.

 

سوال :

محمود جان عزیز و گرانقدر از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از لطف شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

 

جواب: 

منم از ژرفنای دل، مراتب سپاس و امتنان خویش را خدمت شما بزرگوار عالی‌قدر، شخصیت فرهیخته و گران‌مایه، تقدیم می‌دارم که با بزرگواری تمام، فرصت گرانبهای خود را در اختیار من نهادید و زمینه‌ گفت‌وگویی را فراهم ساختید تا آنچه در دل داشتم، چه گفته و چه ناگفته، با شما در میان نهم.

برای شما و تیم اندیشمند و پرتلاش رسانه‌ وزین «۲۴ ساعت» از درگاه ایزد منان، توفیقات روز افزون و کامیابی‌های بی‌پایان را خواهانم؛ باشد که همواره در مسیر ترویج ادب، فرهنگ، و هنرِ روشنگرانه، گام‌ های استوار و خستگی‌ناپذیر بردارید و چراغ دانش و آگاهی را فروزان‌ تر سازید.

 

با مهر و ارادت

احمد محمود امپراطور 

۱۴۰۴/۴/۲۴ خورشیدی 

کابل/افغانستان 

 

 

 

 

۴ پاسخ به “گفتگویی با شاعر و نویسندهء گرامی محترم احمد محمود امپراطور”

  1. admin گفت:

    جناب محمود جان امپراطور عزیز از اینکه با وجود مصروفیت های زندگی حاضر شدید تا به سؤالاتم پاسخ دهید ممنون و سپاسگزارم.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

  2. احمد محمود امپراطور گفت:

    فاضل دانشمند، شاعر فرهیخته و نویسنده گرامی،💐 جناب استاد قیوم بشیر هروی بزرگوار
    با درود و ارج‌مندی🙏

    از حسن نظر و لطف بی‌دریغ شما در انجام گفت‌وگو با این‌جانب، 💐و همچنین از زحمات ارزشمند تیم توانمند سایت وزین «۲۴ ساعت» 💐در بخش تنظیم، ثبت و انتشار آن، صمیمانه سپاسگزارم.💐
    🤲تداوم سلامت، عزت و توفیق روزافزون شما را از درگاه پروردگار آرزومندم.💐
    با مهر
    احمد محمود امپراطور

    • admin گفت:

      خواهش میکنم محمود جان امپراطور عزیز ، خوشحالم که همکاران عزیزی چون شما را با خود داریم ، مؤفق باشید.

  3. هماپژوهش گفت:

    مصاحجه‌خیلی جالب‌وارزشمند
    ازباگاه‌ایزدمنان صحتمندی وسر
    فرازی‌برایتان‌‌آرزومیکنم‌ودعامیکنم
    که‌‌بخیربزودی پدرشوید.

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما