فریادِ خراسان بزرگ و ایران قدیم
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۸ سرطان ( تیر ) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۹ جولای ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
در خانـه قـوی باش که چوراچور است
دزدان به کمین فانوس شب بی نوراست
بشنو ز فرخی که خوب گفـت و درسـت
رو زور به دست آر که حق با زور است
*******
از مام وطـن دفـاع جـانـانـه کنید
درسنگرمرزوبوم خود خانه کنید
گرزلف وطن خصم پریشان سازد
زلفـین پـریـشـان ورا شـانـه کنید
*******
هشدار! که دشمن وطن غـدّار است
کودک کشست و از خدا بیزار است
از عاطفه و رحم و مروت خالیست
دیــوانـۀ مزدور فـقـط بـیـمار است
*******
صد بار به قربان وطن باید شد
درشهروده ودشت ودمن باید شد
نام و سر و سرمایه فدا باید کرد
گمـنام شـهـیـد بی کـــفـن باید شد
*******
هر مرغک زنـده آشیانی دارد
در باغ وطن نام و نشانی دارد
نفرین برآن که بهر قتل مرغان
بمب مادر و تیر و کمانی دارد
*******
از حـلـقـۀ ظلم ظالـمان بیرون شو
ازوحشت ظلم ظالمان مصئون شو
از خـون دل و گلـوی اطفال غـزه
افسرده مشو چولاله ها گلگون شو
*******
دردا که جهان در آتش وخون غرق است
شهر و ده و بوستان وهامون غرق است
یـک بـار دیگــر کاوه بــه مـیـــدان آمـد
ضحـاک بـه خطـۀ فـریـدون غـرق است
*******
در خاک وطن خانۀ اجدادی ماست
آبرو و شرف عزّت و آزادی ماست
صد قبله ومحراب دعا درخاک است
این عشق دل و مهر خدادادی ماست
*******
از کاخ ستم جور و جفا می خیزد
جرثومۀ جنگ و ماجرا می خیزد
با طـیـف سـلاح کـشـتـار جـمـعی
گاهی کرونا و گاهی وبا می خیزد
*******
دیـوانـه یی آهـنگ تجاوز دارد
در دسـت ستم سنگ تجاوز دار
ازقصۀ ویتنام مگربی خبر است
یا این که فـرهنگ تجاوز دارد
*******
تاریخ و تمدن و وطن یکجایند
مـیــراث بـزرگ پــدر و آبایند
دلها همه زنده اند ازحب وطن
سرها همه در مرز وطن بالایند
*******
اندیشه مکن که زندگی دو روز است
پاییز و تموز و خُنُک و نوروز است
در چـنگ تجـاوزگـران حـق حـیــات
تحقیر و شکنجه وعذاب و سوز است
*******
شمشیر دفاع مرز و بوم عریان باد
لعنت بـه تجاوزگـر بی وجـدان باد
در راه غرور و شرف و عزّ وطن
جان و دل و سرمایه همه قربان باد
*******
جـام جـم ایـران ز سـر باید ساخت
جمشید و کیومرث دیگر باید ساخت
قانـون و حـقوق بشـری رفته به باد
با منشور کوروش، بشر باید ساخت
*******
این سقف بزرگ بهر وحدت باشد
رویـا و بـزرگـی و نجــابـت باشد
با همت و همدلی بجـوش آمده اید
این پختگی و حرکت و برکت باشد
*******
از سلطۀ غرب بوی خون می خیزد
هر گل و گـیاه سـرنگـون می خیزد
ظلـم و سـتم و وحـشـتِ افـراط آرد
هرکس که بدامست زبون می خیزد
*******
بر یاد خراسـان بزرگ افتادم
در فکر حماسۀ سترگ افتادم
در بحـر تمـدن قــدیــم ایـران
باپنجۀ شیرچنگ گرگ افتادم
*******
گویی به نبرد شیر،موش آمده است
درمیدان رخش درازگوش آمده است
از نعــرۀ رسـتم دل تاریـخ پـر است
دیـو ســفید وجهـل بـوش آمده است
*******
ایران کهن مر ز و بوم گُردان است
بی شک که خطۀ دلیرمردان است
این نسل مِهِین خاک به دشمن ندهد
دشمن ازین حماسه سرگردان است
*******
این مهد تمدنست ویران نشود
جولانگهی گـرگان بیان نشود
تاریخ و تمدن هـزاران ساله
هرگز اسیر زر پرستان نشود
*******
دشمن ز تاریخ کهن بی خبر است
انکارگـر فلـسـفۀ خیر و شـر است
حماسـۀ فـرهنگ و هنر نشنیدسـت
دیوانۀ مغروز مگر کور و کراست
*******
ایران که درجوش و خروش آمده است
سـیمرغ پـرانـیــد که قـوش آمده است
گویی که از رسـتم و زال بی خبر اند
گر دیـو به جنگ داریوش آمده است
*******
سـورنای دیگـر ز سیستان برخیزد
بـومسـلمی از خُـورسَــتان برخیزد
بیشک که مرزِباستان محفوظ است
آرش ز دل تـیـــر و کمـان برخیزد
*******
گـر بلـخ گُـزین نـوبهاری دارد
در قلب خراسـان شـراری دارد
سیستان که با رستم وعیارانست
تیسـفـون کهن شـهـریاری دارد
*******
زودست به ریشه های خود برگردید
ســرو کهـنـی بـرای کـشــور گردید
با علـم و فـنــاوری و افکار نـویــن
دوباره بزرگ و تاج بـر سر گردید
*******
دریاب شکـوه ماد و ایلامی را
دوران هخـامنش و اشکانـی را
میترایی و زرتشتی و ویدایی را
کوشانی و ساسانی وسامانی را
*******
از ارث کـهــــــن دانـش نــــو آگاه باش
با حکمت و با عـقل و خـرد همراه باش
بـا پــنـــدار و گـفـتـــار و کـردار نـیکـو
روزها چوخورشید وشبان چون ماه باش
*******
هـشدار! که غـرب مهـدِ اسـتعـمار است
هم خودزن وهم خودکش وهم بیماراست
بـا کـس نکــنــد رحـم و مـدارا هـرگــز
تاریـخ بیان کند که بس خونخـوار است
*******
بنیاد مـذاکـره دروغــیـن بودست
از ریشه به راه حل بدبین بودست
داروی خواب آور به سیمرغ داده
دامی بـرای صید شـاهین بودست
*******
ازرحم وکرم دشمن انسان دوراست
ویـرانگـر ایران کهـن مزدور است
با پـول و سـلاح امریکا می جنگـد
در دیـده و افکار بشـر منفور است
*******
ایران و خراسان دوپیکر یک جان اند
فـرهـنــگ و تمـدن کهــن دوران اند
از جـام جـم عـقــل و خـرد نوشیدند
امروز چو اجداد خـود هم پیمان اند
*******
امروز که آشتی بزرگ آمده است
از وحدت اقـوام سترگ آمده است
ایـران و خـراسـان کهـن در میدان
باهیبت شیر جنگ گرگ آمده است
*******
تسـلیم شـدن بـه اجنبی ها ننگ است
دور از شرف و نجابت و فرهنگ است
در هــر قــدم دفــاع و مـیـدان نـبـرد
حماسۀ فردوسی چه خوش آهنگست
*******
از جنگ سـوم جلوگیری باید کرد
لعنت به جنگ و درگیری باید کرد
صد تف به روی جنگ افروزپلید
هم بر رخ زشت قلدری باید کرد
*******
مردم جهان علیه جنگ و خون اند
از دبـدبـۀ سـلطه گـران بیرون اند
در زیـر فـشار مالیات خرد شدنـد
بـر دولت و نابرابری مظنون اند
*******
صد نه به جنگ امریکا باید گفت
بـر سـلطۀ تک روی بلا باید گفت
اکنون که جهان نظام چندقطبی شده
از صلح و تعادل همه جا باید گفت
*******
رویای نظام تکروی در گور است
دشمن به قبول همگان مجبور است
با وحـدت انسـانی ز دیـوان قـدرت
مانند گـرفـتن عـصا از کـور است
*******
هـشـدار! که امریکا بـلا می آرد
کـشتار و جنگ و ماجرا می آرد
غارت بکند روی زمین زیر زمین
ظالم همه جا جور و جفا می آرد
*******
خوش بادکه اژدهای خفته بیدارشود
واقـف بـه پـیــچ و خم اسـرار شود
با مـردم ایـران و خراسـان بـزرگ
در سـاختن و پایـداری همکار شود
*******
ازظلم و ستم به هرزبان بنویسند
غـمـنامـۀ غـزه را عـیان بنویسند
در صفحۀ تاریخ جهان نام ترامپ
با خـون زنان و کـودکان بنویسند
*******
بر سـوریـه و لیبی و لـبنان بنگر
برخواری وویرانی اوکراین بنگر
در غـزه ببین جـنـایـت جنگی را
بر مـردم عــراق پـریـشـان بنگر
*******
با زدن راکتور کُشند مـردم را
صد بمب هروشیما کنند اتم را
برآدم وجاندارنکنند رحم هرگز
آلـوده کـنـند مـزارع گـنـدم را
********
حقوق بشر شعار بی مایه شدست
قربانی غاصبان سـرمایه شدست
گـرگان بـه جـان آهـوگان افتادنـد
سازمان ملل جنگل بیپایه شدست
*******
آزادی زن بهــانـه و تـرفـنـد است
گفتاردموکراسی یک نی رنگ است
هرسوکه نگه کنی فقط افراط است
طالب بـه دادن حـقـوق پابند است؟
*******
افغانسَتان که شد زندان زنان
گرگان فتاده اند بر جان زنان
طالب ز امـریکا بگـیرد دالـر
اینست مگر بهای ارمان زنان
*******
بر چال و فریب غرب باور نکنید
صد بار اگر کردید، دیگر نکنید
از لـیـزر بنـگاه خبـر بگـریـزیـد
گفتار سراطون زا در سر نکیند
*******
ترسـم دل آسـیایی خـونـبار شود
هندوروسیه به خود گرفتار شود
آهسته بطرف شرق دور میتازند
تا اژدهـای خـفـتـه بـیـــدار شود
*******
دجله و فرات غرق خون خواهد شد
حکام عــرب سـرنگـون خواهد شد
چـون سـوریـه و فلسـطین اشـغالی
بازیـچـۀ نسـل شـمعون خواهد شد
*******
عیب است که مثل گاو شیری باشید
شـرمـنـــدۀ تســلـیـم پـذیـری باشید
افتید به خاک پای فـرعـون زمان
بـازنـدۀ شــاهی و امـیــری باشید
*******
از ناصر و سادات و اسد آموزید
صدام که شـد مثل جسـد آموزید
از خـواری و درمانـدگی قـذافی
ازدرد شکست و روز بد آموزید
*******
اولاد تو را خوار و زبون می سازند
مانند غـزه غـرقـۀ خـون می سازند
ای شیخ عرب حلقه بکش ازگوشت
صد برج خلیفه سرنگون می سازند
*******
ازنیل و فرات و سند و کارون گویم
از گنگ و رود زرد و جیحون گویم
از راه قـدیــم ابـریـشـم شـرق کهن
از وحــدت ولـگا و امـازون گویم
*******
در انجمن شـرق چـراغ افروزید
در شهر دل وملک دماغ افروزید
در دامن کاخ وکوخ هرشهرودیار
در دهکـده و درّه و بـاغ افروزید
*******
از عمق دل ملک خراسانم من
فرزند نیک هرات باستانم من
تاریخ و زبان مشترک داریم ما
همسایـه و هم تبار ایـرانم من
*******
در آتش امریکا وطـن سوخته است
یکباره حقوق مردوزن سوخته است
پیمان قـطر که بمب مـادر بـودسـت
آزادی مـرغـان چـمن سوخته است
*******
بیگانه کجا قـدر وطن می داند
تـاریـخ و تمـدن کهن می داند
ازجهل نمی رسد بجایی طالب
ظالم حقوق مردوزن می داند؟
*******
دیو و دد و افراطی برادر گردید
ویـرانـگـر افکار منـوّر گردید
ظالـم اگـر رفیق افراطی گشت
مظلوم هلاک خشم خنجر گردید
*******
بـر امـنـیـت کاذب بـاور نکنید
وارونه گـذشته را مکرر نکنید
فرقست میان حق وباطل هشدار
تلـوار کُـشـنده را تیز تـر نکیند
*******
در خیر عموم پیشقدم باید شد
درمانگر انـدوه و الـم باید شد
از ظالم و سفاک حمایت نکیند
انسان صفت یار کـرم باید شد
*******
تاریـخ اسـیر جهل طالب نشود
غاصب به فرهنگ غالب نشود
با زور اگـرچـه بکـنـد استبداد
اما؛ کهـن میهن صاحب نشود
*******
ارکان خ راسـان کلان جاوید است
با همت شیران و یلان جاوید است
دربلخ و ورارود و نیشابور و هرات
میراث بزرگ خانـدان جاوید است
*******
تا نام خراسان کهن در یاد است
جمعـیت افغانـسَـتان دلشاد است
با حیلت انگلیـس فـغـانستان شـد
حقا که خراسان ریشه وبنیاداست
*******
مرد و زن میهن به جان آمده اند
از وحشت ظالم به فـغان آمده اند
فاشیزم ونژادپرستی وتبعیضست
درمانـده ز طرف آشیان آمده اند
*******
مـردم ز بـیــــم جــان آوراه شدند
بی خانه و آزرده و بی چاره شدند
در زیــر تـبــرزیـن جـفـایِ طالـب
چون شیشۀ بشکسته هزارپاره شدند
*******
در ماهیت ظالـم و مظلوم فرق است
درمعرفت مخفی و معلوم فرق است
دربین وطن فروش و شیطان پرست
و خیل مهـاجـران مغـموم فرق است
*******
اولاد غـریب مـواد قـربـانی نیست
خود کرده را هرگز پشیمانی نیست
با شـیـوۀ تهـدیـد و فـشـار و توهین
اخـراج مهـاجــریـن انـسانی نیست
*******
نادان و کثیف خاین به کشور باشد
بیگانه پـرسـت و سفله پرور باشد
هرگـونه تجاوز و خیانت به وطن
بی شـرم تر از زنـای مـادر باشد
*******
از سفله و مزدور عروسک سازند
بلی گو و از برای قرصک سازند
از بهر فریب یا که ترسـاندن مان
یا ملّه و یا این که مترسک سازند
*******
آنان که عقل ودرک و وجدان دارند
بـنــمایـۀ فـرهنگ درخـشـان دارند
گر رند و خراباتی و عیار اند؛ لیک
با مادر میهن عهـد و پیمان دارند
*******
میهـن دل و پاشیدن دل هست محال
از مردم این کهنه وطن گشته سوال
یا خانه چولیلی هست ومردم مجنون
عاشق چه خواهد به جز مهد وصال
*******
آغـوش وطن بهشت جاوید بُوَد
میراث یما و کی و جمـشید بود
در دامن ایران و خراسان بزرگ
انـوار هزار ماه و خورشید بود
*******
صد بار به دشـمنان فرصت دادید
در خواب گران طرح رفاقت دادید
چـون صید فـتــادیـد بـه دام صیاد
ازغفلت خود جان به هلاکت دادید
*******
دوران اساطیری و گُردان خوش باد
تـاریـخ و تمـدن درخـشـان خوش باد
در قـلـۀ عصـر نـو چـراغ افـروزیـد
خورشید کهن بتازه دوران خوش باد
*******
درعمق زمین ریشۀ این بوم وبراست
انـدیـشـۀ دهگان کهــن پـرثـمـر است
هـر گـوشـۀ ایـن خـاک اگـر بگـشایید
بینی که هـزار منبع سـیم و زر است
*******
دریوزه گری برای سلطان ننگ است
در دامن گنج ملک ویران ننگ است
با حکمـت و تـدبـیــر بـزرگان خــرد
کـرنش به نـزد ظلم نادان ننگ است
*******
یک بار اگـر فتد آفت در باغ
در سینۀ دهقان بماند صد داغ
بسیار خطا کنیم و تنها یک بار
در منفذ پل فرو رود پای الاغ
*******
هرکِه با موقع سخن خوشترزند
بـاده را در پهــلـوی دلـبــر زند
گرکسی غفلت کند هنگام جنگ
مشت بعد از جنگ را برسر زند
*******
هرکـس همان کند همان می بیند
گرسنگ زند تیر و کمان می بیند
گرصلح و مدارا بکند از تهی دل
دوستی و گذشت دیگران می بیند
*******
سوزن مزن که صد جوالـدوز خوری
گرمشت زنی لگد شب و روز خوری
تـوفـان خــزان شــوی بـرای غـارت
صد طعنه ز بـوستان نـوروز خوری
*******
نه قلدری و جنگ و جدل می ماند
نه حیله گر و مکر و دغل می ماند
نه هـمه هـمه و شــهـرت تبلـیغـاتی
نیک و بد هر گفت و عمل می ماند
*******
ازهیتلر و اسکندر و چنگیز چه ماند
از آن همه کشتار و گلاویز چه ماند
در دفـتــر تاریـخ نـویـس نـام نیکـو
از فتنه گر و فتنه بـرانگیز چه ماند
*******
از ترس و زبونی بکُشند انسان را
ویـران بکـنـنـد تمـدن و بـنـیـان را
اندر دل ویرانه هزاران گنج است
ویران نتوان کرد دیگر ویران را
*******
هـر گـفـتـه و کـردار بهـایی دارد
در پیش خرد جور و سزایی دارد
گر بـد بکنی یقین که بـد می بینی
هرکشته به حق که خونبهایی دارد
*******
تـاریـخ بـرای همگان اسـتاد است
هرنیک وبد من وتو را دریاد است
از دیــدۀ تاریــخ کــجـا بگـریـزیـد
سرمایه وشمشیر که بی بنیاد است
*******
فریاد خراسان بزرگ بالا شد
با نـالـۀ ایـران قـدیـم یکـجا شد
این ناله وفریاد به دلها بنشست
تاریـخ و تـمـدن کهن گـویا شد
رسول پویان
جون ۲۰۲۵ میلادی
مطابق به
جوزای ۱۴۰۴ خورشیدی
جناب پویان گرامی قلم زیبا ، طبع روان و احساس پاک تانرا می ستایم ، درود بر شما.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی