قیام امام حسین (ع)
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه 10 سرطان ( تیر ) 1404 خورشیدی – 1 جولای 2025 میلادی – ملبورن – استرالیا
فرستنده : دکتور علیشاه جوانشیر . شاعر : زنده یاد باقی قایل زاده
قیام امام حسین (ع)
اى مسلمانان حسين نامدار
شد به ميدان با سر افتخار
از تآًثر چشم سوى دجله دوخت
ماهى شط فُرات از دردسوخت
جانب خورشيد روى كًرم كرد
سردشد صحرا و آتش شرم كرد
با لب پُر خنده آن رشك قمر
زد به زخم كشتكًان برق نظر
نو جوانان از ادب خُفته خموش
خون به استقبالش در ركًهابجوش
دل به شوق آرزو سودا كًرفت
اندكى بالاى مطلب جاءكًرفت
عقل سالم پيش عزمش بست صف
داد نفس مطمئن قول شرف
پس به آواز بلند آن كاردان
كًفت هان اى كوفيان اى شاميان
هيچ ميدانید از منظور من
آكًه ايد از خاطر مسرور من
فاش سازم قصهٌ آهنكً خود
پرده برادرم ز روى جنكً خود
من ندارم خواهش تاج و كلاه
من ندارم احتياجى با سپاه
اى كًروه نامراد بى خبر
اى به درياى جهالت غطه ور
هست اميد من ازين كًير و كًرفت
افتتاح سازم دبستان شكًفت
ميكًذارم سنكً تهدابش به خون
پايه اش انا اليه راجعون
من ازين كًفتار ها راضيستم
فاعل عالم نه از ماضيستم
خنده بر قانون عيسىٰ ميزنم
پای بر دار مسيحا ميزنم
سر دبير دفتر پيغمبرم
منشى فرمايشات حيدرم
خوانده ام درس فداكارى بجان
مكتب من دامن احمد عيان
در كتاب ما غلامی نا رواست
فاعل مختار بر حرفم كًواهست
دست بر زنجير غيرت افكًنم
خاك بر فرق مُزلت افكًنم
كى بودپستی سزاى رادمرد
كًر سياه است و سفيد و سرخ و زرد
پس چنين فرمود پايان سخن
كًوش داريداى كسان برحرف من
………………………
مردمان داريد يزيد كينه جو
بر اساس مجلس روم آرزو
مطرب ،چنكً و نى و نُقل و شراب
ساقى و رقاصه هاى بى حجاب
انجمن آراى آن بى نام و ننكً
امرود و موسايى و دخت فرنكً
رسميت داده است شطرنج ،قمار
ميكند از مى كًُسارى افتخار
پرده شرم و حياء بالا زده
طبل رسوايى به مافيها زده
روى قانونى كه شب ها تا سحر
خون دل خورده ابوبكر و عمر
خط بطلان ميكشد اين نا خدا
زان سبب سازم جان خود فدا
من كجا و بيعت اين مسخره
نيست استقلال در مستعمره
گِردِ هم جمع اند در هر انجمن
مُفت كًير و لاش خوار و زهزن
پول بيت المال صرف خوردنوش
کس ندارد عرض و داد خلق كًوش
رفته قانون مساواتى به باد
نه به دربا و نه در شاه اعتماد
خوردن خون غريب و بينوا
نزد خويشان و عزيزانش روا
غارت و يغما و تاراج و خراج
بر يتيم و بيوه زن دارد رواج
عالمان پابوسى جاهل كنند
زورمندان دعواى باطل كنند
كًشته فاسد مكتب اهل يزيد
دست حق بايد سر فاسد بريد
كًر نسازم جان به قربان جهان
تن به خِفت ميدهند آزادكًان
ميشوم آينده مسوٌل بشر
كى روا دارم تحمل بيشتر
باقى اينجا ميكند ختم كلام
راست ميكًويم تو دانى والسلام
شعر از : مرحوم باقی قایل زاده
فرستنده : دکتور علیشاه جوانشیر
سيدنى— آستراليا
جناب داکتر صاحب جوانشیر گرامی از ارسال این سروده ی زیبای زنده یاد باقی جان قایل زاده ممنونم ، روح شان شاد و یادشان گرامی باد.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی