۲۴ ساعت

18 می
۱ دیدگاه

دعوای لیسه‌های کابل

هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه ۲۸ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۸ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

دعوای لیسه‌های کابل

نوشته ی ولی شاه عالمی
در یکی از روزهای گرم تابستان، لیسه‌ها گرد هم آمدند تا ببینند کدام‌شان بهترین مکتب‌ است.
لیسه استقلال سر بلند کرد و گفت:
ما در دل کابل، کنار ارگ ریاست‌جمهوری ایستاده‌ایم! سواد ما فرانسوی است، از آن زبان‌های نازنین. در صحن مکتب ما کنسرت‌ها برگزار می‌شود و  بهترین و لایقترین شاگرد های شهر از همین‌جا فارغ می‌شوند!
لیسه امانی خندید و گفت:
آفرین به شما، ولی ما آلمانی می‌خوانیم. رییس‌جمهور و وزرا دیپلوم‌شان را از ما گرفتند. تیم باسکتبال ما در کابل همیشه اول است، 
لیسه نادریه نیشخند زد و گفت:
شما هردو زیاد پوف می‌کنید! ما زبان بین‌المللی انگلیسی می‌خوانیم. بهترین استادان را داریم:
استاد الجبر ما  ترابی است ، اگر  درس را نفهمی، اول با چوب می‌زند، بعد تباشیر می‌دهد، می‌گوید زیر هاونک بکوب و با واسلین دستت را چرب کن – جور می‌شی!
استاد فزیک ما، طوفان‌صاحب؛ استاد کیمیای ما، محمود زاغ؛ و بهترین مدیر ما، فیض‌الدین صوفی‌زاده.
تیم والیبال ما را هیچ مکتب نمی‌تواند ببرد! هنرمندان مشهوری چون وحید قاسمی،فرید رستگار،  احمد فانوس، فریدون سرشک، جاوید شریف، محمود کامن ، و ولی‌شاه عالمی در این لیسه درس خوانده‌اند.
از دور، صدای لیسه انقلاب آمد:
قرا باشین! مکتب ما در قلب شهر است. تمام ناکام‌های کانکور از ما بودند – ولی حکومت نو به ما چانس داد که بی‌سواد نمانیم!
لیسه خیرخانه هم بی‌کار ننشست، با صدای شیران گفت:
ما جای دلاوران هستیم! تیم فوتبال ما نه تنها در کابل، بلکه در سراسر افغانستان اول است.
بهترین معلم هندسه ما، وزیرالدین‌خان، اگر کسی در درس سوال کند و اگر کسی می‌ بگوید ، استاد  نفهمیدم، صدا می‌زند: بیا بالا سرِ تخته!
– کجایشه نفهمیدی؟ چرا نفهمیدی؟ هوشت کجا است؟
آن‌قدر سوال می‌کند که آدم از سوال کردن پشیمان می‌شود.
باز می‌گوید: AB مساوی به BC!
تمام بدماش‌های باادب کابل از این مکتب فارغ می شوند.
در این میان، لیسه حبیبیه آرام، با وقار و متانت، یک قدم جلو گذاشت و تنها گفت:
یک احمد ظاهر ما… یک طرف، تمام لیسه‌های‌تان دیگر طرف.
همه گنگ شدند. سکوت میدان را گرفت. هیچ کس حرفی نداشت.
نوت: لطفا” خاطره هایتان را در کامنت بنوسید. از لسیه خود اضافه کنید.
The Kabul High Schools’ Argument
Written by Walishah Alimi
On one of the hot summer days, Kabul’s high schools gathered to see which of them was the best school.
Lycée Esteqlal raised its head proudly and said:
We stand in the heart of Kabul, right beside the Presidential Palace! We study in French—such a refined language. Concerts are held in our schoolyard, and the best and brightest students of the city graduate from here!
Lycée Amani laughed and said:
Bravo to you—but we study in German. Presidents and ministers earned their diplomas from us. Our basketball team has always ranked number one in Kabul!”
Lycée Naderia smirked and said:
You both boast too much! We studied the international language
English. We had the best teachers:
Our algebra teacher, Mr. Torabi—if you didn’t understand the lesson, he’d first hit you with a stick, then give you chalk and say, ‘Pound it under a mortar and rub your hands with Vaseline—you’ll get better!’
Our physics teacher was Mr. Tofan; our chemistry teacher, Mahmood Zagh; and the best principal we ever had—Faizuddin Sufi Zada.
No school could beat our volleyball team!
Famous artists such as Wahid Qasemi, Farid Rastgar, Ahmad Fanoos, Faridun Sarshak, Mahmood Kamen and Walishah Alimi studied at our school.”
From afar, Lycée Enqelab called out:
Hold on! Our school was in the heart of the city. All the high school entrance exam failures came from us—but the new government gave us a chance so we wouldn’t remain uneducated!
Lycée Khairkhana didn’t stay silent either, and roared like lions:
We were the home of the brave! Our football team wasn’t just the best in Kabul—it was number one in all of Afghanistan.
Our geometry teacher, Mr. Waziruddin Khan, if he asked a question in class and someone said they didn’t understand, he’d shout: ‘Come up here!
Which part didn’t you understand? Why didn’t you get it? Where was your mind?’
He’d question you so much, you’d regret ever raising your hand.
Then he’d say: ‘AB is equal to BC!’
All of Kabul’s well-mannered tough guys graduated from this school.”
Amid them all, Lycée Habibia, calm, dignified, and poised, stepped forward and simply said:
One Ahmad Zahir from us… outweighs all your schools combined.
Everyone fell silent. The field was hushed.
No one had anything left to say.
 

یک پاسخ به “دعوای لیسه‌های کابل”

  1. admin گفت:

    جناب ولیشاه جان عالمی عزیز زیبا قلم زدید ، مؤفق و مؤید باشید.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما