شکوه گمشده انسانیت؛ نگاهی به بحران معنوی عصر مدرن
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۷ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۷ می ۲۰۲۵ میلادی – ملبورن – استرالیا
شکوه گمشده انسانیت؛
نگاهی به بحران معنوی عصر مدرن
چشم انداز امروز بشری، آئینهای تلخ و اندوهبار از گمگشتگی انسان در طوفان مدرنیتی بیروح و ماشینوار است؛
مدرنیتی ای که با تمام زرق و برقش، روح را فراموش کرده
و انسان را به ابزاری در خدمت منافع سرد و بیاحساس
قدرتهای سلطهجو تقلیل داده است.
در دنیایی که ارزش های انسانی به حاشیه رانده شدهاند
و سنجش شرافت انسان، نه با فضیلت و معرفت،
بلکه با میزان ثروت، توان نظامی و نفوذ سیاسی سنجیده میشود، علم – که باید فانوس راه تعالی و بیداری بشر باشد –
به ابزاری در خدمت سلطه، خشونت و سرکوب بدل گشته است.
انسان معاصر، به جای عروج در مدارج آگاهی و سلوک روحانی، در باتلاق رقابتهای حیوانی و شهوت قدرت، فرومیرود.
او گوهر وجود خویش را، که آمیختهای از نور، مهر و معناست،
در ازای توهم سلطه و برتری، به فراموشی سپرده است.
در این رهگذر تاریک، انسانیت خود را گم کرده، همنوعان، طبیعت زنده و حتی جوهر هستی را نیز به مسلخ نابودی کشانده است.
در عصری که ابر قدرت ها نبض حیات سیاسی، اقتصادی
و رسانهای جهان را در دست گرفتهاند،
دیگر مجالی برای ابر انسانیت، ابر فضیلت و ابر اخلاق باقی نمانده است.
این تکامل ناقص، که تنها در ابعاد جسمانی و تکنیکی جولان دارد،
از گوهر ارزش های انسانی تهی گشته و جهانی بی روح و بیمعنا پدید آورده است.
جهانی که در آن، سعادت، آرامش، آگاهی و تعالی معنوی به رؤیایی دوردست و فراموششده تبدیل شده
و بشریت را در آستانۀ فروپاشی درونی و انقراض اخلاقی قرار داده است.
این وضعیت یک بحران نیست، بلکه ندایی است برآمده از ژرفای وجدان بشری؛ هشدار تلخی که همگان را به بیداری فرا میخواند.
در روزگاری که جهانی سازی شتاب گرفته و فناوری با سرعتی سرسامآور در حال پیشروی است،
بیش از هر زمان نیاز است تا انسان، درنگی کند و به خویشتن خویش بازگردد.
عظمت حقیقی نه در زرق و برق ماشینها، نه در صدای مهیب جنگافزارها، بلکه در صداقت دل، لطافت احساس، کرامت فطری و اخلاق بلند انسانی نهفته است.
جهان امروز
تشنۀ مهر است، نه قدرت؛
نیازمند همدلی است، نه رقابت؛
و مشتاق آرامش است، نه آشوب.
نجات بشر در بازگشت به اصول اصیل انسانیت نهفته است:
در احیای همدلی، در پاسداری از حرمت هر جان زنده،
و در پروراندن روحی که هنوز میتپد برای روشنایی، برای صلح، برای معنا.
اگر آدمی آموخته بود که
نه برای چیرگی، بلکه برای یگانگی بیندیشد؛
نه در برابر، که در کنار یکدیگر بایستد؛
و نه بر ضد، که برای هم زندگی کند،
آنگاه جهانی نو متولد میشد:
جهانی با شبنمی از مهر،
با افقی از آشتی،
با نسیمی از شفقت.
جهانی که در آن، انسان و دیگر موجودات، دشمن نبودند، بلکه همراهان سفر آفرینش باشند.
به امید روزی که نور حقیقت دلها را روشن کند،
و جهانی پر از عشق و آرامش پدید آید.
با مهر
احمد محمود امپراطور
بهار ۱۴۰۴ خورشیدی
می ۲۰۲۵ میلادی
جناب امپراطور عزیز قلم زیبا و احساس پاک تانرا می ستایم ف بسیالر عالی قلم زدید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی