۲۴ ساعت

15 می
۱ دیدگاه

بیوگرافی آقازاده

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۶  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۵ می ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

بیوگرافی آقا زاده

در صفحات شما و شمال غربی کشور بعضا مرسوم است وقتی بهم می رسند بعد از جویای احول می پرسند ، فامیل چطور است ، آقا زاده یا آقا زاده ها در چه حالند ؟ حال بگذریم از دیگران ، این آقا زاده کیست ، کجاست ، چه می کند ؟ شرح مفصلی دارد ، درین جا برای روشن شدن مطلب هویت آقا زاده را ذیلا تقدیم می کنم :

آقا زاده در خانه متشخصی بدنیا آمد ، در ابتدا به القاب اعزازی جان آقا ، شیرین آقا، آقا شیرین و غیره او را صدا می زدند. صبحانه با ناز و افادهء زیاد موتر دولتی را افتخار بخشیده رهسپار مکتب می شد و ظهر بهمعیت مستخدم بعزم کاشانه قبول زحمت می فرمود.

حاضری در شأن او نبود ، در صورت هفته ها غیر حاضری و پای گریزی باز هم از بیم خشم اولیایش حاضر قلمداد می شد ، چوکی او در سر صنف مشخص و آمیزش او با شاگردان معلوم الحال و چند آقازادهء دیگر نظیر خودش در طول سال تعلمی ، آقا زاده مؤفق به اخذ چند تحسین نامه بخودش و چندین آفرین و امتنان بر والدین که چنین والاگهر را تقدیم مدرسه نموده اند، می شد.

معلومات او بمطالعه چند ناول ، پویسی و عشقی ختم می گردید،  با فرا رسیدن امتحان در حالیکه آه به جگر نداشت بدون آمادگی ، باطمینان خاطر به صحنهء امتحان قدم می گذاشت . آمیزش او با دیگران درین روز استثنائی و با شاگردانی بود که در طول سال تعلیمی حتی نام آنها را هم بلد نبود. آقا زاده درین جا تا می توانست از پارچه و اندوخته سایر شاگردان نقل و از همین جا سؤ استفاده ، غبن و خیانت را تمرین می نمودد . بفرض محال اگر معلمی خدای ناخواسته جلو این عمل او را گرفت ، به او آن رسید که به دادو خان رسید ( دادو خان در هرات قدیم به طاقت و مقاومت شهرت داشته بدون گفتن آخ لت و کوب زیادی را تحمل می نمود) . کم کم آقا زاده به سن جوانی می رسید ، ساعت های اخیر درس نشانی ازو در مکتب نبود ، با دکوراسیون مخصوص بیتلی شقیقه های دراز ساعت ها بدورازهء مکتب نسوان خرامان خرامان پٌز می داد. آقا زاده تحصیلات ابتدایی و ثانوی را به نحو خودش به پایان رسانید. او شیفته تمدن و امریکاست. ادامهء تحصیل در داخل مملکت به مذاق  او برابر نیست ، لذا با تشریفات خاص و مجلل عازم مغرب زمین  می گردد ، اما درین جا با صحنهء تازه بر خورد می کند ، هیچ کس دست لطفی بر سر او نمی کشد و بی اعتنائی مردم و اطرافیان به او که سالها جان و بادار خطاب می شد روحیهء مبارکش را پژمرده می سازد ، چون پایهء تحصیلی و معلومات درستی ندارد هیچ یونیورستی او را نمی پذیرد ، آقا زاده کم کم عصبانی شده مشاعر خود را از دست می دهد ، گاهی بفکر خودکشی می افتد اما با داشتن زندگی آنهمه پر تجمل از تصمیم خود باز می گردد . زمانی راهی دیار خود می شد مگر طعنهء احتمالی اقوام و دوستان و اغیار مانع این عمل می گردید. بالاخره ۴ سال دور از خانه و وطن در اماکن عیش و نوش مانند لیدو و مولن روژ پاریس یا لاس وگاس  و مونت کارلو و غیره به خوش گذرانی و قمار مصروف و روزی با دستی خالی و مغزی تهی عازم وطن گردید . والدین بی خبر از جریاناتی که صورت گرفته به شادی ورود او را جشن می گیرند ، خبر تشریف آوری او در کوچه و بازار شایع می شود ، از رفت و آمد اقوام ، دوستان و همسایگان کم کم کاسته می شود. درین جا پدر و مادری که ۴ سال تمام در انتظار این جگر گوشهء شان بوده اند ، از نهالی که پرورده اند میخواهند دیگر مستفید شوند، با تعامل همیشگی بدامان این و آن می آویزند.

سلسله مراتب وسیله واسطه به بالاها و بالاتر ها می رسد والله ، بخدا به مقدسات قسم غلام زادهء شما ( درین جا روی مصلحت القاب تغییر میخوردت) دپلومهء عالی فلان یونیورستی خارج است ، باور ندارید این شما و این گز و میدان ازو امتحان بگیرید، بالاخره در یکی از ادرات دولتی شغل مهمی برایش آماده می شود . آقا زاده که جز سؤ استفاده و ارتشاء کوچکترین کفایت و اهلیت در مسائل فنی و اداری ندارد بزودی تحت تأثیر زیر دستان و اطرافیان واقع گردیده از کار دست می کشد ، وظایف  و تصدی های پایانتر هم دون شان و مقام اوست ، چند بعد از زیان این و آن می شنویم :

آقا زاده که در فلان اداره کار می کرد چون فراخنای فکر او از آنچه تصور میرفت وسیع تر بود ناچار عازم اروپا گردکید تا از آنچه آموخته به نفع مردم آن سامان از آن استفاده نماید. آخرالامر هم معلوم نشد آقا زاده کجا رفت و در دیار بیگانه به چه وظیفه گماشته شد، اگر از خوانندگان عزیز کسی سراغ او را داشته باشد به ما تحریر و منت گذارد.

دکتور حفیظ الله بصیر

اقتباس از:

شماره ۴۳ سال چهارم جریدهء ملی بیطرف ترجمان مؤرخ ۱۲ حوت ۱۳۵۰ خورشیدی مصادف ۲ مارچ ۱۹۷۲ میلادی.

 

یک پاسخ به “بیوگرافی آقازاده”

  1. admin گفت:

    جناب داکتر صاحب بصیر عزیز دیشب مروری داشتم به کلکسیون ترجمان که چشمم به نوشتهء زیبای تان خورد ، با مطالعه آن مرا به فکر حاکمان بی کفایت کشور انداخت که تعدادی زیادی از آنها از همین آقازاده ها بودند که به نام تحصیل یافته خارج از کشور کرسی های مهمی را در اکثر وزارت خانه ها اشغال نموده بودند و سرانجام افغانستان را به ورطهء نابودی سوق دادند.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما