عازمِ بزمِ شهادتیم
تاریخ نشر: دوشنبه ۱۸ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۸ جنوری ۲۰۲۴ – ملبورن – آسترالیا
عازم بزمِ شهادتیم
این دم که یار ، قاتل جان فگار ما ست
مژگان خدنگ کرده در فکر کار ما ست
سعی کند، به کشتن ما، هر که یار ما ست
ما عاشقیم ، کشته شدن ، افتخار ما ست
شمشیر تیز عشق ،ز سنگ مزار ما ست
زاهد به مسجدم ٫ پی آزار می برد
مطرب مرا به خانۀ خمار می برد
عشق آخرم ، به حلقۀ ابرار می برد
ما را کشیده یار ، سوی دار می برد
ساقی بیار باده ! دم گیر و دار ما ست
امروز اگر به دیدۀ مردم ملامتیم
فردای حشر ، ما شفعای قیامتیم
مردانه وار عازم بزم شهادتیم
ما با وجود سنگ ملامت ، سلامتیم
گویا که سنگ های ملامت حصار ماست
بهر طمع ، به خلد چو آدم ، نمی رویم
بر چرخ ، همچو عیسی مریم ،نمی رویم
بر صید جام حادثه ، ز عالم نمی رویم
بی زخم تیغ عشق ، ز عالم نمی رویم
بیرون شدن ز معرکه ، بی زخم عار ماست
ای دل بیا و عزم سفر ، سوی یار کن
جان در رهش نثار کن و افتخار کن
بلخی زر وجود تو کامل عیار کن
حافظ حجاب این تن خاکی ، کنار کن
جانان بغل گشوده و در انتظار ماست
۱۳۲۹ خورشیدی
ارسالی : داکتر علیشاه جوانشیر
سدنی
داکتر صاحب جوانشیر عزیز از ارسال این سروده ی زیبا ممنون ، روح شهید علامه سید اسماعیل بلخی را شاد وخشنود طلبیده وبرای شما صحتمندی وسرفرازی تمنا دارم.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی