تکملهء حواشی نفحات الانس
تاریخ نشر سه شنبه چهارم دلو ۱۴۰۱– ۲۴ جنوری ۲۰۲۳ هالند
تکملهء حواشی نفحات الانس
شرح حال مولانا جامی قدس سره
تألیف
رضی الدین عبدالغفور لاری
به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی
————–
الهی غنچهء امید بکشای
گلی از روضهء جاوید بنمای
« جامی »
بخش دهم :
رباعیه 664
در عرصهء کون همدمی نتوان یافت
در قصهء عشق محرمی نتوان یافت
زان می که حریفان همه خوردند وگذشت
در خمکدهء فلک نمی نتوان یافت
اما بسیاری از فقیران از صحبت حضرت ایشان علیه الرحمة و الرضوان 665 می شدند و ایشانرا حالات و کیفیات دست میداد.
یکی از سالکان راه و زاهدان آگاه ، از ساکنان زیارتگاه مشهور به شیخ شاه * رحمه الله . ویرا با حضرت ایشان نقاری در دل و شایبهء غباری در خاطر می بوده است ، تا آنکه روزی حضرت ایشان بدیدن وی 666 رفته اند و چون بصحبت بنشسته اند آن عزیز طریق موعظت آغاز نهاده است و از حضرت ایشان درآن اثنا سؤالی کرده حضرت ایشان یکی لفظ در جواب وی فرموده اند در حال 667 بروی غلطیده است . بعده آن صورت نقاری که با ایشان داشته ( است ) محو گشته .
روزی فقیر ، بحجرهء ایشان در آمدم ، همانا که وقت حضرت ایشان مقتظی آن نبود ، چون این معنی دریافتیم ، اندوهی 668 عظیم مستولی شد و ثقلی (669) قوی در جمیع اعظا ظاهر گشت ، چنانچه طاقت نشستن نماند .برخاستم و بیرون آمدم .
این حالت مفضی بمرضی (670) گشت و بصعوبت انجامید ، چنانچه اطبامایوس گشتند ودر روز هفتم (مرض) 671 قلق و اضطرابی عظیم دست داد و حال متبدل 672 گشت چنانچه جز شد برفتن . آرزوی دیدار مبارک حضرت 673 ایشان کردم.
حضرت ایشان (علیه الرحمه) ببالین این فقیر آمدند ، در جالی که در هیچ عضو (مجال) حرکت نبود ، بتشویش تمام عر ض حال 674 کردم و استدعاء تلقین شغلی نمودم ، بآنچه اشارت فرمودند مشغول شدم و احضار صورت مبارک ایشان هم بامر حضرت ایشان کردم ، حضرت ایشان نیز متوجه گشتند. بعد از لحظه ای آن کیفیت روی در تنزل نهاد و بحالتی خوش 675 مبدل گشت و لذت آن 676 حالت بجمیع قوی و اعضا رسید ، چنانچه برخاستم و بدور زانو بنشستم ، چون حضرت ایشان « علیه الرحمة والرضوان 677» سر مبارک بر آوردند و مرا نشسته دیدند ، فرمودند که تشویشی نخواهد بود. فاتحه خواندند و روان شدند ، فقیر تا در حجره بمشایعت حضرت ایشان رفتم و آن مرض 678 بصحت 679 انجامید و بخیر گذشت 680. وچون از این قصه سالی چند بگذشت 681. یکی از اصحاب حضرت خواجه عبیدالله (قدس سره) از تصرفات آنحضرت حکایت میکرد، فقیر این قصه را بوی گفتم.
همانا که وی رفته و بحضرت ایشان گفته و استدعاء تفصیل آن نموده 682، فرموده اند که چون صورت حال و غلبهء مرض ویرا شنیدیم متألم شدیم و مشغول گشتیم 683 که بار ازوی برداریم ، دیدیم که مرض ازوی برخاسته و بما متوجه گشته ، تضرع نمودیم که مارا تحمل این بار نیست ، از ما نیز در گذشت.
باید که در غلط نیفتی وظن نبری که حضرت ایشان در حین این حکایت نظر در خود داشتند. 684
رباعی685
زآمیزش جان و تن تویی مقصودم
و مردن و زیستن توئی مقصودم
تو دیر بزی که من برفتم زمیان
گرمن گویم ز من توئی مقصودم
رباعی 686
گاهی که فتد بجانب خود نظرم
تا ظن نبری که من زخود بهره ورم
در طعلت خود جمال حق می نگرم
وزنسخهء خود کمال حق می شمرم
یکی از خواجه زادگان گیلانرا مرض عظیم واقع شده بوده است و و اورا در آن مرض یأس تمام دست داد.
شبی حضرت ایشانرا « علیه الرحمه و الرضوان 687 » در واقعه دیده که آن مرض را 688 از وی برگرفتند 690 ایشان فرستاده و از ایشان التماس تلقین طریقی کرده . حضرت ایشان در طریق خواجگان قدس الله اسرار هم رساله نوشته بجانب وی فرستاده اند 691 .
واز حضرت ایشان ( علیه الرحمه والرضوان 692 ) درین باب و امثال این واقعات ازمردم ، حکایات منقولست.
خدمت مولانا علاءالدین علی رحمه الله تعالی 693 که یکی از اصحاب حضرت مخدوم قدس سره بوده اند ، اما از حضرت ایشان علیه الرحمه (والرضوان ) 694 مجاز شده اند بتلقین این طریق ، در باب تصرفات و اشراف « الف »حضرت ایشان بر خواطر حکایات نقل میکردند.
رباعیه 695
آنانکه ره عشق بمردی سپرند
هر یک بشفا دهی مسیح دگرند
آنجا که بچشم لطف و رحمت نگرند
بیماری صد ساله بیکدم ببرند
عزیزی از فرزندان مولانا جلال الدین رومی * قدس سره ، مدتی در جوار ایشان ساکن بود و ایشانرا بوی صورت التفاتی میبود 696 .
روزی میگفت که درین چند شب حضرت ایشان ( علیه الرحمه ) 697 بمنزل ما تشریف آوردند. نماز خفتن گزاردیم و با ایشان بصحبت بنشستیم 698 تا وقت صبح بطریق سکوت . آن شب بر من چون یک نفس بگذشت .
میگفت : همانا که طریق خواجگان چنین است که تابحال کسی التفات نکنند ویرا چیز 699 حاصل نشود.
و هم وی میگفت ( که ) شبی براهی افتادم بغایت تاریک و باران نیز بود 700 ، در حین اضطرار (701) توجه بحضرت ایشان کردم راه روشن شد و از تشویش ظلمت رستم . این ( سخن ) پیش ایشان مذکورشد، فرمودند که شیخ ( زاده) صورت عقیدهء خود دیده است .
دربعضی اوقات ، سلطان وقت خلد الله تعالی ملکه یکی از ملازمان خود را مؤاخذه کرده و بند فرمود و وی درین واقعه تضرع بسیار می نمود واز ایشان درخواست شفاعت میکرد امداد همت 702 میخواست و از اینجا الم بخاطر مبارک ایشان راه می یافت .
فقیر گستاخی نمود میگفتم که فلان بزرگ در مثل این وقایع خاطر مبارک میگماشته اند و بند از کار 703 بر میداشته 704 .
فرمودند که بندگی مخدوم 705 ماقدس الله تعالی سره 706 ، در حبس یکی از پادشاه زادگان 707 ما را طریق تعلیم کردند و (به) شغل بانطریق امر 708 فرمودند ، مشغول گشتیم روز سیم « خلاص و » 709 نجات یافت . درین واقعه لحظه ای توجه کردیم چنان معلوم گشت 710 که آن شخص کشته نخواهد شد.
و فرمندند که ( چون )خبر موحش از آن جانب میرسد متألم میشویم . وچون میخواهیم 711 که خاطر باستخلاص وی گماریم ، سر وحدت مستولی شده ومعنی توحید غالب گشته آن الم 712 مرتفع میگردد و بی الم کاری نمیتوان کرد. اما بالاخره آن شخص از بند رهائی یافت 713 .
و فرمودند که آن بزرگان 714 که آن نوع تصرفات میکرده اند ، ترک بوده اند و بر طبیعت ترکان استیلا غالب است و از پیچیدن آن بزرگ در مهمات حکایات فرمودند.
فقیر را & دغده شغل بدین طریق دست داده بوده است 715 و بملازمت حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان 716 آمده استدعاء تعلیم کرده حضرت 717 ایشان او را تلقین ذکر لااله الاالله – محمد رسول (الله) کرده اند و مشغول گشته فی الحال در وی اثر معهودا این طایفه بظهور آمده خود را در فضای 718 روشن دیده و ویرا لذت قوی و شوق عظیم دست داده و نشانهء یوم تبدل الارض غیرالارض « ب » هویدا گشته این حالت را 719 بدیشان عرض کرد ، فرموده اند که این سریست که از یار و دوست نیز اخفا باید کرد بعده بتکرار شغل و کثرت عمل کیفیت بیخودی در وی متزاید میشده .
روزی این شخص از 720 بعضی اشکال ( که ) سبب فتور این نسبت میشد ، نزد ایشان شکایت میکرده ، فرمودند اند که چاره نیست ، این 721 را با شغلی از اشغال ظاهری جمیع جمه می باید ساخت و ضحبت کسی را 722 را که این نسبت از وی در یافته لازم داشت ، این حالت 723 ملک دیگریست که درین کسی منعکس شده چنان باید کرد که ملک این کس شود و این بدوام صحبت میسر گردد .
ادامه دارد …
پاورقی ها :
الف – اشراف : از بالا پائین نگاه کردن ، اشرف علیه : اطلع علیه من فوق ( المنجد ).
ب – قرآن کریم 14/48 .
نسخه بدلها و اختلاف قرائت
664 – ب : ندارد .
665 – ف : ووالرضوان ندارد.
666 – اصل : ایشان .
667 – ب : فی الحال .
668 – اصل ، ب : اندوه .
669 – ف : ثقل .
670 – اصل ، ب : بمرض .
671 – اصل ، ب : ندارد.
672 – ف : مبدل .
673 – ف : ندارد.
674 – ب : ندارد.
675 – ب ، ف : بحالت خویش .
676 – ب : از .
677 – ف : بین « » را ندارد.
678 – ب : ندارد.
679 – اصل : بحبت .
680 – ف : ندارد.
691 – ب ، ف : گذشت .
682 – ف : این .
683 – ب : شدیم .
684 – ب : داشته .
685 – ب ، ف : ندارد.
686 – ب ، ف : ندارد.
687 – ف : بین « » را ندارد.
688 – ف : ندارد.
689 – ب : برگرفته اند.
690 – ف : ندارد.
691 – اصل ، ب : فرستادند.
692 – اصل ، ف : ندارد.
693 – ب : ندارد ، ف : رحمة الله علی .
694 – اصل ، ف : ندارد.
695 – ب : ندارد.
696 – ف : بود .
697 – اصل ، ب : ندارد.
698 – ف : نشستیم .
699 – ف : خیری .
700 – اصل : تیز بود .
701 – ف : چنین .
702 – ف : و همت .
703 – ب : بند بر .
704 – ب : میداشته اند.
705 – اصل : مخدومی .
706 – ف : قدس سره ، ب : قدس الله سره .
707 – ف : پادشاهان .
708 ب : ندارد.
709 – ف : ندارد.
710 – ب : شد .
711 – اصل : خواهیم .
712 – ب : ندارد.
713 – ف : می یافت .
714 – ب ، ف : بزرگ .
715 – ف : دست داده است ، ب : دست داده بود.
716 – ف : والرضوان ندارد.
717 – ف : ندارد .
718 – ب : فزای .
719 – ب : ندارد.
720 – اصل : را .
721 – ب ، ف : آن .
722 – ف : ندارد.
723 – ب : ندارد ، ف : حال .
تشکر از برادر عزیزم قیوم جان که بخش دیگری از تصحیح و مقابله و تحشیه بر کتاب تکمله حواشی نفحات الانس شرح حال مولانا جامی را آماده کرده و از شهر ملبورن کشور آسترالیا به سایت ۲۴ ساعت فرستاده است. مهدی بشیر
برادر گرامی ام مهدی جان عزیز از زحمات قابل قدرتان جهانی سپاس ، آرزومندم همیشه با سلامتی و کامگاری بدرخشید.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا
آقایان مهدی بشیر و قیوم بشیر تشکر ازشما که همیشه آثار ارزنده زنده یاد استاد بشیر هروی را با ما شریک میسازید.
خداوند روح شانرا شاد داشته باشد چقدر خدمات بزرگی کرده اند که قابل ستودن است و شما بسلامت باشید که با خواننده گاه سایت وزین 24 ساعت شریک میسازید.