۲۴ ساعت

06 سپتامبر
۴دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر سه شنبه ۱۵ سنبله ۱۴۰۱– ششم  سپتامبر  ۲۰۲۲ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

————–

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش ششم:

و در روز اول که بصحبت حضرت مخدوم قدس الله تعالی سره 272 رسیده بوده اند میفرموده اند که شاهبازی بچنگ ما افتاده .

نسبت حضرت ایشان علیه الرحممه والرضوان 273 در طریق بسه و اسطه بحضرت خواجهء بزرگوار274 خواجه بهاءالحق والدین 275 المعروف بنقشبند قدس الله تعالی 276 سره درست میگردد،چه حضرت مخدوم قدس «الله تعالی ) 277 سره که حضرت ایشان علیه الرحمة والرضوان 278 نسبت از آنحضرت داشته 279 ، نسبت از مولانا نظام الدین خاموش * (داشته اند ، قدس سره ) و خدمت مولانا(نظام الدین) نسبت از خواجه علاءالحق والدین المشتهر 280 بعطار *(قدس الله تعالی سره )281 گرفته بودند 282 و خدمت 283 خواجه علاءالدین (قدس سره) 284 مرید خواجهء بزرگ (روح الله روحه وافاض علی العالمین ) فتوحه بوده اند. قدس الله تعالی ارواحهم .

حضرت ایشان علیه الرحمة والرضوان 285 در ابتدأ شغل باین طریق ریاضت و مجاهدت که بلیغ اختیار کرد، بوده اند واز خلق بغایت متوحش می بوده (اند) .

مدت شش ماه خود ر ا از مردم بر کران گرفته بوده اند و به تنهائی بسر میبرده بعد از آنکه بمیان خلق در آمده اند، طریق محاوره 286 و اسلوب مکالمه ، حضرت ایشان از خاطر رفته بوده است والفاظ مأنوسه وحشی گشته .

میفرموده اند 287 که بتاریخ آن الفاظ بخاطر می آمد.

« در آخرین اوقات » 288 ایشانرا جزبه ای روی نموده است و کیفیت عظیم دست داده عنان توجه بصوب کعبه و جانب قبله نهاده اند تا بکوسو رسیده اند ، آنجا ایشانرا افاقتی شده و دغدغه صحبت حضرت مخخدوم و شوق دیدار مبارک حضرت 289 ایشان غالب گشته ، عنان عزیمت تافته اند و بصحبت آن حضرت شتافته .

گنجشک ضعیف توأم ای مایهء ناز

افتاده بدام  تو  بصد  عجز  و  نیاز

هر چند  بپا  گذاریم   رشته   دراز

چون رشته بدست  تست  میآیم  باز

پیری که بود  باده  فروشی  کارش

ره  جو  بحریم   بزم  خلد   آثارش

ور در  حرمش   بار  نیابی  باری

خود را  برسان   بسایهء   دیوارش

میفرمودند که در ابتدأ شغل باین طریق ، انوار ظاهر میشد، بنفی آن متوجه گشته بطریقی که حضرت مخدوم بآن اشارت فرموده بودند « شغل می نمودیم ».

291 میفرمودند 292 بر کشف و کرامات 293 اعتمادی نیست، هیچ کرامت به ازان نیست که فقیری را در صحبت دولتمندی تأثر و جذبی دست دهد واز خود زمانی 294 وارهد.

رباعی 295

یاری  که  بدیدار وی  از  دست  شوی

آن  به  که  بزیر  پای  او  پست  شوی

گرمی نخوری زجام وصلش 296 باری

از  شیوه  چشم  مست  او مست  شوی

روزی از حضرت ایشان پرسیده میشد که بعضی ازین طائفه را هوالم منکشف میشود 297 و بر بعضی دیگر مخفی میماند ، سر درین چه باشد؟

فرمودند که طریق سلوک دو نوع است : یکی طریق سلسلهء ترتیب که سالک بهمان راهی که نزول کرده عود نماید و درین 298 طریق عبور بر عوالم ضروریست 299 ، دیگری 300 طریق وجه 301 خاص است که طریق خوجگان ماست .                                          

قدست الله تعالی اسرار هم و سالک این طریق را قبلهء توجه جز نفس ذات نیست و در طوار سیر دید غیر 302 نزد این طائفه شرکست درین (طریق) کشف عوالم ضرور نیست.

میفرمودند که در مبادی حال ، شبی نسبتی قوی غالب شد و کیفیتی عظیم مستولی گشت . درین حال 303 قصه ابوسعید خراز * قدس (الله) 304 سره بخاطر میگذشت که دوسبع (عظیم) 305 بدوش وی رفته 306 بودند و وی از نسبت خود بیروننیامده – در خود همان کیفیت مشاهده میکردیم 307 و گمان میبردیم که اگر مثل این واقعه دست دهد ، مغیر 308 نسبت نگردد – ناگاه غیبتی واقع شد ، چنان نمود که سبعی 309 عظیم حمله آورد و در نسبت تغیری 310 واقع نشد ، ازین معنی بغایت شادمان 311 گشتیم.

میفرمودند که مثل این واقعیات بد نیست ، واقعه ای که مقارن 312 چنین امری نباشد بکاری نیاید.

حضرت ایشان علیه الرحمة والرضوان 313 هرگز در هیچ نفس از شغل 314 باطنی خالی نبوده اند 315 رجال لاتلهیهم تجارة ولابیع عن ذکرالله (الف) موافق حال ایشان بود بظاهر باخلق و بباطن باحق سبحانه.

هیچ چیز از حوادث ایام و وقایع شهور و اعوام 316 در ایشان تصرف نتوانستی کرد. ارباب تفرقه سخنان شور انگیز بمجلس شریف ایشان میآوردند در تحت اعتبار و ملاحظه در نمی آمد ، واگر درآمدی کالبرق الخاطف میگذشت.

روزی جماعتی گفت و گوی اسباب میکردند ، حضرت ایشان فی الجمله بآن پرداختند ، بعده فرمودند 317 که در اثنای مثل این سخنان حاضر می باید بود زیرا که از اینجا انتقال بمقصد 318 حقیقی می توان کرد.

میفرمودند که طریق خواجگان ما « قدس الله تعالی اسراسر هم » 319 یک زیبائی دارد که در همه جا با همه کس و در همه حال ورزش نسبت می توان کرد.

سر رشتهء دولت ای برادر بکف آر

وین عمر گرامی  بخسارت  مگذار

دایم همه جا با همه کس در همه کار

میدار  نهفته  چشم  دل   جانب   یار

میفرمودند که روزش « این نسبت را اصل می باید ساخت و بغیر بقدر ضرورت پرداخت» 320 – این نسبت شریفه بغاغیت لطیف است و ویرا حدی 321 مضبوط و وقتی معین نیست ، بجز وی امری زایل میشود 322 و گاه در وقتی که شخص مترفب نیست 323 ظاهر میگردد 324 و هرگاه در نسبت فتوری شود ، رجوع بسبب وی باید کرد ملاحظه نمود که چه چیز 325 مفضی (ب) باین (معنی) 326 شده و بدفع آن مشغول گشت .

غایت مطلوب و نهایت مقصود این طایفه دو چیز است : یکی دوام آگاهی بجناب حق سبحانه و تعالی 327 که در هیچ وقت از اوقات غفلت روی ننماید .

دوم مشاهدهء وحدت در کثرت که معرفت تفصیلی است و حضرت ایشانرا خاطر بدین معنی مایل تر بود از طریق اجمال .

میفرمودند : هرگاه خود را در مرتبهء اجمال میگیریم ، مغلوب میشویم و کیفیت غریبی دست میدهد چنانچه گمان میبریم که از زمین جدا شده ایم و پای بر زمین 328 نمیرسد.

میفرمودند که سر وحدت و معنی توحید ، چنان غالب شده است که دفع ویرا 329 از خود ممکن نمیدانیم ودرین هیچ اختیاری 330 نیست – هیچ چیز قبل ازین معنی 331 در خاطر نیاید ، این معنی پیش همه گرفته است – مارأیت شیئآ الا ورأیت لله قبله .

میفرمودند که مسئلهء توحید 232 سخنی قدیم و در ادیان سابق نیز می بوده است و بسیاری از آیات قرآنی را که تأویل کنند 334 ، برین معنی دال است و از بعضی ائمه و اصحاب رضوالله علیهم (اجمعین) درین باب حکایات ، منقول است و احوال مشایخ طریقت « قدس الله » تعالی اسرار هم» 325 درین معنی متفاوتست . بعضی افشای این معنی کرده اند « وبعضی در ستر واخفا (ی وی) کوشیده و بعضی ساکت و متردد بوده اند» 336 واندکی ازین طایفه نفی این معنی کرده اند 337 .

میفرمودند که در مبادی حال درین مسئله متردد واز اندیشهء وی مستوحش می بودیم 338 تا آنکه این مسئله را 339 در کلام حضرت 340 خواجه محمد پارسا * قدس الله سره العزیز یافتیم . خاطر از قید وحشت نجات یافت و باندیشهء این معنی شتافت .

میفرمودند که در صودر کثرت از وحدت بغیر طریق توحید طریق دیگر در تحت اندیشه نمی آید 343، این مسئله بهیچ وضعی از اوضاع و هیچ حکمی 344 از احکام شریعت 345 مخالف نیست .

فرقه ای که نفی این 346 معنی کرده اند ، نفی را مسند بامری داشته اند که بآن منتفی نمیگردد و دلیل بر نفی دلیل ، در بعضی تصانیف حضرت ایشان مذکور است میفرمودند که بایکی از دانشمندان که (یکی) ازین طایفه بود، بحثی درین معنی واقع شد ، تمسک بمقدماتی 347 مینمود که بقانون علوم رسمی مندفع بود.

و میفرمودند (که) این مسئله را ببرهان عقلی اثابت می توان کرد – اگر انصاف در میان آید – جماعتی دیگر که در مقام 348 نفی این معنی می باشند ، اکثر ازان قبیلند که موضوع و محمول را تصور ناکرده نفی حکم میکنند و اگر امام غزالی * قدس اسره 349 که از جملهء قائلین بوحدت وجود است متأخر می بود از شیخ محیی الدین * قدس الله تعالی روحه العزیز 350 و بر سخنان وی میگذشت .

درین معنی خوض تمام میکرد و توضیح و تنقیح بلیغ می نمود . وفقناالله 351 لما هوالحق و علمنا ما هوالصدق .

و میفرمودند که باعث بر تسوید 352 اوراق در باب تصوف آن بود که در مبادی حال که 353 در سخنان این طایفه شروع کردیم ، فهم 354 مقاصد قوم از تحت عبارات ایشان بغاغیت مشکل بود ، نذر کردیم که اگر این باب مفتوح گردد ، مقاصد قوم بروجهی بیان کرده  شود که مردم 355 بسهولت فهم کنند .

جمیع تصانیف حضرت ایشان درین فن بموجب این نیت و مقتضای این امنیة مصحوب و مقرون است و مشتمل است بر سلاست 356 تراکیب 357 و تنقیح الفاظ و عبارت و تلخیص معانی و مقاصد ، و تسهیل دقایق و نکات و توضیح اسرار و خفیات ، بوجهی که هیچکس با ایشان درین معنی مساهم 358 نیست .و این حق عظیم است از حضرت ایشان « علیه الرحمة والرضوان» 359 برین قوم بزرگوار قدس الله اسرار هم 360 . بلکه هرچه بقلم گهربار حضرت ایشان صورت تحریر پذیرفته همین حال دارد.

مفرمودند که بعضی از سخنان « مشایخ ، چون بعضی دیگر از سخنان» 361 انبیأ است که عقل بامداد قوت مفکره 362 بدریافت وی متحقق نمیتواند شد، بلکه طریق دریافت « وی (در) طهارت ظاهریست» 363 که عبارت از استقامت برای وی مخلوقند و اعراض از خلاف 364 آن . و طهارت باطینی که عبارت از قطع تعلق و توجه از ماسوی است و تخلیص دل از غیر حق سبحانه و مترصد 365 بودن برحدود شرعیه است و اعمال آلات 366 و قوای 367 ظاهری و باطنی در آنچه از تا 368 از مبدأ (فیض) 369 فایض شود آنچه 370 بعقل میسر نگردد.

در رعایت سنن و احکام شریعتو رسوم و آداب طریقت مستقیم الحال بودند با لطف وجهی چنانچه کسی 371 برآن اطلاع 372 نمی یافت 273 .

بزیارت حرمین شریفین زادهماالله تشریفا و تکریما رسیده اند.*

« وکرامت معتبره عندالخاصه 374 استقامت در احوال و اعمال است پریدن در هوا و رفتن 375 بر روی آب و امثال اینها کرامت عامه است ونزد این 376 طایفه ویرا اعتباری نیست واین طایفه لسان مذمت بر طالب این نوع کرامت گشاده اند». *

از احوال و اخلاق این طایفه بخلاصه و لب آن متحقق بوده اند 377.

از شبهه محترز می بودند ، اگر در مجلس سلاطین و حکام و حکام از شبهه چیزی حاضر شدی 378 بقدر ضشرورت دستی 379 میرسانیدند و میفرمودند که 380 هرگاه بضرورت مثل این امری واقع میشود 381 ، کدورت آن چند روز باقی میماند .

اگر در مجلس حضرت ایشان ازان جنس چیزی حاضر میشد در اکثر اوقات از برای ایشان طعامی دیگر میآوردند بر وجهی که اهل مجلس بران آگاه نمیگشتند 382 و گمان نمیبردند.

وشخصی در مجلس حضرت ایشان میگفت که 383 فلان درویش از اهل الله بوده است و روزه میخورده ، فرمودند که کسی (که) از اهل الله باشد ، چون توان گفت که وی روزه میخورده ؟ آن عزیز اعدام طعام میکرده 384 است .

سلوک شباروزی حضرت 385 ایشان آن بود که چون خفتن میگزاردند ساعتی با جماعت مجالست میکردند و چون از مجلس بر میخاستند ، ساعتی بطریق 386 معهود این طایفه شغل می نمودند.

میفرمودند که پیش از خواب کردن ، شغل باین طریق 387 مهم است تا برکت آن بتمام شب برسد و بعد از فراغ آن شغل 388 باستراحت 389 می پرداختند.                                  

و در اوایل حال ، زمان استراحت اندک 390 بوده است و چون بیدار میگشته اند 391 ، بنماز و مراقبه مشغول می بوده (اند) تا صباح ، اما در آخر اوقات ، بیداری در ثلث اخیر شب لازم داشته بوده اند . 392

میفرمودند که برکت شغل سحر بتمام روز میرسد ، واز برای نماز بامداد تجدید وضو میکرده اند.

چون از نماز فارغ میشدند ، مراقب می بودند تا هنگامی که آفتاب نیزه واری بلند میشد و در اوقات دیگر بمراقبه و تصنیف و مطالعه شغل می نمودند.

و گاه از برای تشحیذ خاطر و آمد شد مردم بمردم میپرداختند .

طریق نشستن ایشان برهأت 393 تشهد می بود تعظیما للحق سبحانه (وتعالی) و لخلقه . وسعی میکردند که متوجه بقبله نشینند.

اکثر اوقات بر روی خاک می نشستند وغالبآ قبای آستین گشاده می پوشیدند « گاهی که قبا بدوش مبارک ایشان می بود برداشته بزیر پای می انداختند. میفرمودند که هم پلاس است و هم لباس 394» .

در زیب لباس متفرد بودند ، بهر صورت که بر میآمدند دلکش بود 395 ، گاه قبا پوشیدندی وگاه حبه گاه علاقه عمامه گذاشتندی و گاه نی (وگاهی یک گوشه گذاشتی و گاه گرد و گاهی  بربناگوش و گاهی برقفا  گذاشتندی ). 396 جمیع حرکات و  سکنات حضرت ایشان خوش آینده و پسندیده بود.

ملاحت تکلم بریاشن بغایت غالب بود. لطایف و سخنان شوق انگیز بسیار میفرمودند و مطایبه 397 (بسیار) میکردند. 

نظمی که بر زبان (مبارک) 398 حضرت خواجه بزرگ ، خواجه بهاءالحق والدین قدس الله (تعالی) 399 سر العزیز 400 میگذشته بیان حال حضرت ایشان است :

ادامه دارد …

پاورقی :

(الف) قرآن کریم 24/37 .

(ب) – مفضی : رساننده و کشاننده ، اسم فاعل از مصدر افضا است که در حال لازم بودن بمعنی و صول است و چون بیاء متعدی شود بمعنی ایصال میشود (رک) : فوائد الضیائیه ص 346 ).

نسخه بدلها و اختلاف قرائت

272ف : ندارد.

273ف : ندارد .

274ب ، ف : بزرگ .

275ب : بهاء الدین .

276 ف : تعالی ، ندارد.

277 – اصل ، ف : ندارد.

278ب ، ف : ندارد.

279ب ، ف : گرفته اند.

280ب : المشهود.

281ف : قدس سره .

282ف : داشته اند.

283ف : ندارد ، ب : حضرت .

284 – اصل ، ف : ندارد.

285ف : ندارد.

286 – اصل : مجاورت .

287ب : در آخر این اوقات میفرموده اند.

288ب : بین دولعالمت «    » را ندارد.

289ب ، ف : ندارد.

290ب : ندارد ، ف : رباعیه .

291ب : ندارد.

292ب : ندارد.

293ف : کرامت .

294 ف : ندارد.

295ب : ندارد .

296 – اصل : لعلش .

297ب : میشد.

298 ف : در .

299 ف : ضرورتست .

300ب ، ف : و دیگر.

301ب : ندارد.

302ب : ندارد.

303ب : حالت .

304 – اصل ، ب : ندارد.

305 – اصل ، ف : ندارد.

306ف : او فرو رفته .

307 ف : کردیم.

308 ف : متغیر .

309ب ، ف : سبع .

310ب ، ف : تغیر .

311ف : شادان .

312ف : مفارق .

313 ف : والرضوان ندارد.

314 – در نسخهء اصل : قبل از کلمه شغل چیزی شبیه به «قوه» یا «خود» نوشته شده است .

315 – اصل : نمی بوده اند، ب : نمیبودند .

316ب : عوام .

317ف : میفرمودند.

318 – اصل : بمقصود.

319ب ف ف : بین دوعلامت «    » را ندارد.

320ف : بین «   » را ندارد.

321ب ، ف : حد .

322ف : میگردد .

323ف : ندارد.

324 ف : میشود.

325 – اصل : چه چیزی .

326 – اصل ، ب : ندارد.

327ف : ندارد.

328 – اصل ف ف : بزمین .

329 ف : آنرا .

330ف : اختیار .

331ف : ندارد.

332ب : ندارد.

333ب : ندارد.

334 ب : نکنند.

335ب ، ف : ندارد.

336ب : بین «   » را ندارد.

337ف : کرده .

338 ف : می بودم .

339ب : ندارد.

340ب : ندارد.

341ب ، ف : قدس سره .

342 ف : رفتم.

343ف : نمی آمد.

344 – اصل : حکم .

345 ب : ندارد.

346ف : آن .

347 – اصل : بمقدمات .

348ب : ندارد.

349 – اصل : قدس الله تعالی روحه ، ب : رحمه الله .

350ب ، ف : قدس سره .

351 ف : بر قضا .

352ب : ندارد.

353 – اصل : بر .

354 ب : ندارد .

355ب : ندارد.

356 ف : سلامت .

357ب ، ف : ترکیب .

358ف : متساهم .

359ب ، ف : بین  «   » را ندارد.

360 ب : ارواحهم .

361ب ، ف : بین «   » را ندارد.

362 ف : منکره .

363 ب : بجای عبارت بین «    » طاهر ظاهرست .

364ف : و الات .

365ف : و قوی .

366ب : ار خلاف از خلاف .

367ف : مرصد .

368ب : ندارد.

369 – اصل ، ب : ندارد.

370 – اصل ، ف : و آنچه .

371ب : کسی را .

372 – اصل : اطلاعی .

373ب : نمی بودا.

374ف : عندالجاجه .

375ب : در روی .

376ف : آن .

377 ف : بودند .

378 اصل  ، ف : میشد.

379ب ، ف : دست .

380ف : ندارد.

381 – اصل : شود.

382ب : حاضر نمیشدند.

383ب ، ف : ندارد.

384ب : کرده است .

385ف : ندارد.

386 – اصل : بطریقه .

387ب : ندارد.

388ب : فراغت بشغل .

389 ب : با بستر راحت .

390 – اصل : اندکی .

391ب : میگشتند.

392ب : بعد از بوده « و بنماز و روزه و مراقبت مشغول می بوده اند » .

393 ف : بیت .

394ب ، ف : بین «   » را ندارد.

385ب : بودند.

396 – اصل ، ف : ندارد.

397 – اصل : مطایبات .

398 – اصل ، ف : ندارد.

399 – اصل ، ف : ندارد.

400ب ، ف : ندارد.

 

۴ پاسخ به “تکملهء حواشی نفحات الانس”

  1. admin گفت:

     بخش ششم  تصحیح و مقابله و تحشیه شاد روان استاد بشیر هروی بر کتاب تکمله حواشی نفحات الانس شرح حال مولانا جامی را که تألیف رضی الدین عبدالغفور لاری بوده تقدیم شما عزیزان خواننده مینمایم و از برادر گرامی ام قیوم جان تشکر که بازهم زحمت کشده و آنرا از شهر ملبورن کشور آسترالیا به سایت ۲۴ ساعت فرستاده است. مهدی بشیر

  2. عبدالله هروی گفت:

    روح استاد بشیر بزرگوار شاد تشکر از شما که آثار شانرا با ما شریک ساختید.

  3. عبدالغنی نیکسیر گفت:

    روح استاد شاد باد

  4. قیوم بشیر هروی گفت:

    خوشحالم از اینکه بازهم برادر عزیزم مهدی جان زحمت نشر قسمتی دیگری از این اثر باارزش را بدست نشر سپردند ، ضمن آرزوی شادی روح پدر گرامی مان از حضور همه عزیزان اظهار سپاس و امتنان مینمایم.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی
    ملبورن – استرالیا

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما