هویت گمشده ما،ادامه فصل هشتم
تاریخ نشر دوشنبه ۲۰ اسد ۱۳۹۹ – دهم آگست ۲۰۲۰ هالند
هویت گمشده ما
شهر ها، قلعه ها و حصار های افغانستان (۴۹)
ادامه فصل هشتم
نوشتۀ : محترم استاد شاه محمود محمود
جغرافیایی تاریخی نیمروز یا سیستان
همانگونه هرودت یونانی مصر را هدیه نیل میدانند ، نیمروز یا سیستان هدیه هیرمند است. موجودیت این دریای بزرگ زمینه باروری و تشکل قومی و فراهم آوری کار و حرفه و تجارت و زیست مردمان مختلف را بار آورده است .قبل از همه نیمروز یا سیستان تداعی نامهای را میکند که تاریخ باستان و قرون وسطی این سرزمین در خویش نهفته نموده است .
در حدود العالم سیستان چنین آمده است: سیستان، ناحیتی است قصبه آن او را زرنگ خوانند.شهر با حصار است و پیرامون او خندقی است که ابش هم از وی براید و اندروی رود هاست و اندر خانهای وی اب روان است و شهر را پنج در است از اهن و ربض او باره دارد و او را سیزده در است و گرمسیر است و آنجا برف نبود.و ایشان زا آسیا هاست برباد ساخته. و از آنجا جامه های فرش افتد برکردار طبری، و زیلوی برکردار جهرمی. و خرمای خشک و انگرد[ صمغ].(۸)
ياقوت مى گويد كه طول سیستان شصت و چهار درجه و ربع و عرض آن سی و دو درجه و یک ششم و از اقلیم سوم است . هزار ريزابه به اين رود مى ريختند و هزار نهر از آن جدا مى گردند. اين انهار باعث آبادانى دشت سيستان, افزايش جمعيت و بناى ديه هاى فراوان مى گرديد. در اطراف زرنگ روستاهاى آباد و پرجمعيتى مانند كوين و زنبوك و فره و درهند و قرنين و كواربواز و كزه و سنج و باب الطعام و كروادكن و نه الطاق نقش موثرى در حيات و اقتصاد شهر داشتند. در اين روستاها باغ هاى پهناورى وجود داشت كه عمده محصولات آنها خرما و انار و انگور بود.علاوه بر باغدارى، صيفى كارى ( خربوزه، هندوانه ، گرمک و بادنجان ، و همچنان در كنار آن محصولات غذایی مانند جو و گندم و ارزن رواج داشت. از آثار مهم و قابل توجهى كه مى توان در كنار اين روستاها و حاشيه زرنگ نام برد آسياب بادى و چرخ باد بود.(۹)
حمدالله مستوفی سیستانی را ولایتی مینویسد که طویل و عریض از اقلیم سوم است و اضافه میکند که جهان پهلوان گرشاسف ساخت و زرنگ نام کرد عرب آنرا زرنج خواندند و به راه ریگ روان نزدیک بحیره زره بندی عظیم بست تا شهر از اسیب ریگ روان ایمن شد. بعد از ان بهمن تجدید عمارتش کرد و سگان خواند عوام سگستان خواند و عرب او را معرب کرد سجستان خواندند به مرور زمان سیستان شد هوایش به گرمی مایل است ابش از سیاه رود شق، هیرمند است و در آن باغستان بسیار و میوه های خوب فراوان باشد. (۱۰) سیستان را شهر و روستا ها بی شمار است . به خصوص بخشی این ولایت در حیطه تصرف ایران موقعیت دارد. شاید نتوانیم همه شهر ها را به معرفی بگیریم اما برخی شهر ها را در سطور آینده به خوانش میگیریم .
زرنج مرکز نیمروز یا سیستان
ضبط نامهای مختلف در کتیبه داریوش: زرنگ، هر دوت: سنگن ساگارتی ، سترابن: درنگیانا، ایزیدر:درنگیانا ساکاستین، آمی بان : درنگیانا ، اوستا: های ترمنت.
از میان این همه نام به زرنگ یا زرنج می پردازیم که چگونه با سرنوشت و مردم نیمروز گره خورده است . از جغرافیه نویسان قدیم یونان، سترابون که در اوایل قرن اول میلادی زندگی میکرد و همچنان پلینی از اقوام باستان اریایی که در گهواره آرین ها یعنی وطن ما حیات داشتند. درانجی و زرانجی را نام برده اند . بطلیموس و آریان دو نفر مؤرخ و چغرافیه نویس دیگر هم از این اقوام ذکری دارند و مسکن انها را خاک سیستان تعین کرده اند. در پهلوی اسم زرنگ ( معرب زرنج) کلمه ای که امروز یادآور اسم قدیم است همانا زره نام دریاچه هامون است که هنوز جز دوم نام ابگیر معروف گود زره را تشکیل داده است . (۱۱)
در مورد ریشه کلمه زرنج علما عقیده دارند که اسم این شهر که نام ایالت سیستان نیز بوده اصل آن در اوستا زریا و زریه به معنی دریا و هامون میباشد. در پهلوی دریاب آمده که جز اول آن دریه پارسی باستان گرفتشه ده است.
در زند دریاچه را زرایو و زرانگه گویند و کلمه زرنکا که به قوم زرنگی ها اطلاق می شد نیز مآ خوذ از این کلمه زرانگه است . پس زریا و زرایو و زرانگه که در اوستا به معنی دریا است و دریه به همین معنی در فرس قدیم و دریاب در پهلوی و دریا به زبان دری همه یکی است و مراد از ان دریای زره میباشد. که نام شهر زرنگ همچنان از آن گرفته شده، و آهسته در مورد باشندگان حوالی دریاچه زره نیز به به کار رفته است (۱۲)
تاریخ سیستان در مورد این شهر افسانه تاریخی را عنوان نموده است: اما زرنگ بدان گفتند که بیشتر ابادانی و رود ها و کشت زار ها زال زر ساخت چنانکه زالق العتیق گویند اندر پیش زره و زالق الحدیث که معرب کردند آن زال کهن است و زال نو و او را مردمان سیستان ( زرورنگ) خواندندی زیرا که او راست به زر کشیده مانستی بسکو( بسکر، لشکر، عسکر، لشکرگاه هم می خواند) را که او ساخته بودند، زرنگ گفتند. این جا دو حرف کم کردند اندر گفتار و چون مروان مردکاری و بزرگان همه از بسکو خاستند همه سیستان را بدان نام کردند و زرنگ خواندند.(۱۳)
منهاج سراج در طبقات ناصری می نویسد که در عهد خلف بن احمد، دارالحكومه تغيير يافت. اما وى نامى از شهر جديد و محل آن نبرده است. منهاج سراج در قرن هفتم هـ ق پس از ديدار از شهر سيستان نگاشته است : در شهور سنه ثلاث عشر و ستمائه (۶۱۳ هـ ق) از شهر بست عزیمت سیستان کرد، چون بدان حضرت رسید ، موضعی است ، آن را گنبد بلوچ گویند ( راورتی : گنبد بلوت) از طرف شرق، رسول داران استقبال نمودند، و این داعی را به شهر آوردند و به موضعی که آنرا مدرسه سرحوض گویند بطرف جنوب شهر كه آن را در طعام و بازار فرود گويند، منزل فرمودند. دیده می شود که نشانى هاى فوق در واقع همان نشانى هايى است كه زرنگ قرن سوم هـ ق دارا بود.(۱۴)
قابل یاوری است که ، شهرتاریخی زرنگ یا زرنج در اوایل دور اسلام شهرت بسزائی داشت. از مضمون شعر پهلوان امیر کرور سوری پدید میاید که زرنج در قرن اول اسلام به همین نام معروف بود و از نگارش نیز آشکار میگردد که بعد سال ۳۰ هجری عبدالرحمن بن سمره به زرنج سجستان آمد و با مرزبان آنجا مصالحه کرد و بعد از شهادت حضرت عثمان (رض) که ( در آنوقت) امیر بن احمر در زرنج بود اهل آنجا شوریده و وی را به دار کردند، و بعد از آن در عصر حضرت علی (رض) دوباره مرزبان زرنج صلح نمود. و از اشارات بلاذری چنین برمیآید که در آن عصر ها نفوذ حکمرانی “رتبیل” های کابل و زابل تا زرنج و سیستان میرسید.محترم عالمی در مورد رتبیل اشاره میکند که : پادشاه کابل (رتبیل مهاراجا) بود و ” رتبیل” در زبان هندی به معنی ( گاو کراچی) ویا ( گادی که توسط گاو ها انتقال داده میشوند) چون شاه کابل ( گادی مفشن و مزیّن داشت مشهور به (رتبیل مهاراجا) بود (۱۵)
ابوالفدا در كتاب تقويم البلدان درباره زرنگ نوشته هند مند وهيرمند در موضعى در طول هشتاد و نه درجه و عرض سى و دو درجه به سيستان مى رسد و در آن جا به درياچه زره مى ريزد. وقتى هندمند از بست خارج شد تا به سجستان برسد چند رود از آن منشعب شود. از آن جمله است رود طعام و باسيرود و سنارود. سنارود در يك فرسخى زرنج به قصبه سجستان مى گذرد.
ابوالفدا همچنان هنگامى كه به توصيف زرنگ مى پردازد از كتاب ابن حوقل نقل قول مى كند و اين زمانى است كه زرنگ هنوز به دست تيمور از بين نرفته بود. امير بورى نيز زمانى كه در سال ۴۴۸ هـ ق به سيستان آمد به لب آب ديوانه رسيد و سپس با سواران خود به باغ ميمون رفت. سپاه مغول نيز در سال ۶۶۶ هـ ق پس از محاصره شهر پيمان صلحى با ملك نصير الدين محمد بستند و سپس در دروازه طبق گران و خندق شهر جشنى آراستند. احيإ الملوك گزارش مى دهد كه يك سال بعد (۶۶۷ هـ ق) ملك نصير الدين محمد، طرح دارالملك انداخت و عمارات رفيع القدر بنا كرد و از مدارس و مساجد و بازار و حمام و ديگر بقاع خير و ارگ را نيز بساخت. اما روشن نيست كه آيا دارالملك شهر جديدى است يا اين كه درخود پايتخت چنين تاسيساتى را بنا كردند.
مقدسى نيز در كتاب احسن التقاسيم فى معرفه الاقاليم نگاشته است: هيرميد (هيرمند) در يك مرحلگى زرنج شاخ شاخ شده (هر دو خوره را سيراب مى كند). نهر طعام به روستاها سرازير شده، به نيشك مى رسد. سپس نهر باشترود از آن جدا شده (چند روستا را سيراب كرده، نهر ديگرى به نام سنارود از آن جدا مى شود، كه بست و چند ديه ديگر را سيراب مى كند.
از خلال سطور پیداست که زرنگ را به معنی مملکت آبی و دریایی آورده اند زیرا این اسم به مناسبت دریاچه زره به این سرزمین داده شده است . (۱۶)
ادامه دارد
دوستان عزیز و خواننده گان محترم !
برادر دانشمند ما جناب استاد شاه محمود محمود باز هم مانند همیشه زحمت کشیده و ادامه فصل هشتم هویت گمشده ما را در مورد نیمروز یا سیستان که حاوی معلومات جالب تاریخی ، خواندنی و دلچسپ است برشته تحریر در آورده و اینک بنده آنرا تقدیم شما عزیزان خواننده مینمایم . امیدوارم که از مطا لعه آن مستفید گردیده و آنرا بدوستان تان ایمیل نمایید. موفقیت استاد گرامی را خواهانم . مهدی بشیر
برادر گرانقدر و دانشمند جناب محمد مهدی جان بشیر عزیز را یک دنیا سپاس و تهنیت و ارادت می فرستم . همیشه زحمات شما در انتشار مطالب بنده و دهها شاعر و نویسنده و پژوهشگر در سایت وزین ۲۴ ساعت قابل قدر و تحسین است دست پر مهر تان درد نکند. زنده باشید. من هم از دوستان و هموطنان خویش ارزومندم تا مطالب سایت ۲۴ ساعت را به دوستان شان توصیه کنند باورمندم که از آنهمه مطالب نکات بسیار زیاد معلوماتی و معنوی نصیب تان میشود .
در پایان یکبار دیگر از جناب شما تشکر نموده و ارزومندم با لحظات خوش همراه باشید و دور از کرونا بمانید