۲۴ ساعت

21 می
۲دیدگاه

هویت گمشده ما ،ادامه فصل هفتم

تاریخ نشر پنجشنبه اول جوزا  ۱۳۹۹ –  ۲۱ می ۲۰۲۰ هالند

هویت گمشده ما

قلعه ها و حصار های افغانستان (۴۵)

ادامه فصل هفتم

نوشتۀ : محترم استاد شاه محمود محمود

سر به فلک برکشید بی‌خردی

مردمی و سروری در آهون* شد

تیوره ( تیواره ) امروز یا فیروزکوه دیروز

تیوره یا تیواره که مرکز سابق ولایت غور بوده بنام غور نیز یاد می شود. مرکز ولسوالی را مردم آن بنام قلهٌ [ قلعه ] غور یاد میکنند – به کوه های مرتفع محاط است ، بنام کوه های پنج شاخ و کریه ئی.

تیوره به جنوب غرب چغچران بین ولسوالی های ساغر، دولینه، پسابند، شهرک و تولک موقعیت داشته و به ولسوالی پرچمن فراه و نوزاد هلمند مرز دارد.

تیوره یا تیواره نامِ نیست که در جغرافیایی تاریخی به آن برخواهیم خورد به نظر میرسد که این نام در گذشته قریه یا روستای کوچک بوده که شهرت تاریخی نداشت. اما چند هزار کیلومتر دورتر در ولایت آلله اباد مربوط ایالت اوتراپردیش در شمال هند که دولت متعصب هندویی فعلی به مثابه خشونت علیه مسلمانان نام « پریا گراج » را به آن گذاشت، روستای کوچکی به نام تیواره درمنطقه تولوک، الله آباد وجود دارد .

با وجودیکه معلوماتی در مورد مردم این روستا که فقط ۳۷۱ فامیل را شامل میگردد بدست نیست اما نام تولوک و تیواره تداعی نام تیواره و تولک غور را به ما میدهد. اگر دقیق شویم موقعیت تولک و تیوره نشاندهنده آنست که تولوک الله اباد هند را احتمالاً مردمان تولک غور تشکیل میداده است .

همچنان در ولایت سیالکوت پنجاب روستای دیگری به نام تیواره یا تیوره خورد موجود است که یکبار دیگر ما را به تیواره غور رهنمایی مینماید. بنابران به یقین میتوان گفت که تیواره ولایت غور نام جدید نبوده و سابقه تاریخی دارد. از اینکه انعکاس این نام را در منابع تاریخی نمی بینیم ، شاید روستای از تولک و یا ساغر بوده باشد. متاسفانه این نام نه در شاهنامه و تاریخ بیهقی و طبقات ناصری و بابرنامه دیده نمی شود حتی جغرافیه نگاران عرب از آن یاد نکرده اند. دانشمندان خارجی از قبیل بارتولد و مینورسکی و باسورث که با جغرافیایی تاریخی افغانستان سروکار دارند از تیوره نام نبرده اند .

این مسافران توجه بیشتر به ولایت غور داشتند تا به محلات و روستا ها . نویسنده ها و محققین داخلی معاصر چون عتیق الله پژواک در ( غوریان) و پوهاند عزیز احمد پنجشیری در ( جغرافیایی تاریخی غور) تنها از تیوره نامبرده اند و در حواشی این شهر قدم گذاشته اند بدون اینکه معلومات جامع و کافی از تیوره برای ما بدهند.

اما تیوره ولایت غور:

تیوره بعد از آنکه لیشنک انرا به فیروزکوه توجیه نمود ارزش تاریخی خود را به دست آورد. موقعیت این ولسوالی در حقیقت کلید استراتیژیک ولایت غور میباشد . تیوره ولایت غور در جنوب این ولایت در خطوط جغرافیایی ۳۳ درجه ۳۱ دقیقه عرض البلد شمالی، ۶۴ درجه و ۲۷ دقیقه طول البلد شرقی موقعیت دارد.

تیوره در قسمت وسطی دره یی افتاده که آنرا دره یخن گویند و از شمال شرق به جنوب غرب ممتد است . دره یخن روی همرفته گشاده و فراخ است و در محل که تیوره قرار دارد فراخ تر می باشد و به طرف جنوب شرق تیوره دره دیگری است موسوم به خواجه غار که آب آن با آب دره یخن یک کیلومتر پایان تر از قلعه تاریخی تیوره یکجا می شود .

تیوره در میان تپه ها افتاده که خاک آن سرخ رنگ است و عقب تپه ها تیغه های کوه های بلند وجود دارد که جلب توجه میکند . رودخانه ابی رنگ یخن و خواجه غار و تپه های گلابی و سرخ رنگ کوه های کبود و آبی رنگ مایل به سیاه چشم انداز زیبایی به تیوره داده است .

ولسوالی تیواره ، شامل ۷۰ روستا و جمعیت کشاورزی مطابق احصاییه سال ۱۳۴۸ هـ ش حدود ۳۵۰۰۰ نفر ، در ولایت غور واقع شده اند.[ جمعیت آن در سال ۱۳۹۱ هـ ش به ۸۸٬۹۰۰ نفر اعلام شده‌است ] . در سال ۱۹۱۴ م مطابق ۱۲۹۳ هـ ش منطقه به شرح زیر توصیف شد: ارتفاع ۷۰۰۰ فُت (؟) شامل یک قلعه معمولی از گل ، اطراف آن است که حدود ۳۰۰ خانواده تایمنی ، در محل اتصال رودخانه های چهاردر و غور واقع شده است.

در سال ۱۹۰۲ م مطابق ۱۲۸۱ هـ ش در آغاز حکمروایی امیر حبیب الله سراج المله والدین در قلعه متذکره تغییراتی به وجود آمد. و بازسازی گردید . این ولسوالی در محیط باز، در فاصله ۱۶۴ میل با گرشگ و۱۸۷ میل با هرات و ۱۸۵ کیلومتر از کاسی مرکز چغچران واقع شده است. بنابر یادداشت انگلیس ها تیوره را با زمین خوب؛ چمن فراوان تعریف میکند؛ فقط کمبود و یا حد اقل بوته خار برای سوخت آب فراوان با وسایل موجود به مدت یک هفته برای دو کندک پیاده نظام و یک غند سواره نظام قابل توجه است. (۱۹۴)

ظاهراً تیوره مانند تمام مناطق غور دارای قلعه ها و ابادی های تاریخی است . و اثار باستانی و دیدنی زیادی دارد؛ مثلاً قلّه چهل ابدال به ارتفاع چهار هزار متر و یا چشمۀ خواجۀ غار نیز یکی از جاهای تاریخی تیوره غور می باشد. همچنان حصۀ شمالی درۀ یخن بالا ، (تیغه کوهی میان درۀ یخن بالا و وادی « رته » افتاده ) کوهساری موسوم به « کوه مزار» واقع است و یکی از قله های آن به نام « چهل ملنگ» یاد می شود ویکی از زیارت های تاریخی تیوره در آنجا موقعیت دارد.

قلعۀ سنگی « ورکُش» که در ورکُش چاردر واقع شده ، یکی از قلاع مستحکم وتاریخی می باشد که از سنگ کار شده و از زمانه های بسیارقدیم باقی مانده است. بنابر بیان مرحوم کهزاد مقر حکومت سابق غور در تیوره قلعۀ بسیار بزرگ ومستطیل شکلی است که دو صد سال عمر داشته یعنی احتمالاً در زمان احمدشاه درانی حوالی ۱۷۵۵ تا ۱۷۵۷ م اعمار شده است .

حیاط قلعه در حدود ۲۰ جریب زمین را در برمیگیرد و دورادور آن دیوار بلندی دیده می شود. این قلعه در اصل اساس برج های متعددی داشت و بنابر بیان مردم محل این قلعه مربوط به سردار محمد خان یکی از سرداران غور تعلق داشت . [ لقب یا عنوان سردار در تاریخ افغانستان سابقه دوردرازی ندارد . تا جاییکه دیده می شود این لقب بعد از تجاوز اول انگلیس بالای افغانستان معمول گردید ] ولی در طی قرون دست خورده و تغییراتی در آن وارد شده و ملحقات جدیدی به خصوص در جناج حنوبی شرقی ان پدید آورده اند. ( ۱۹۵ ) ، و بنابر بیان لودویگ آدمک چنانکه در فوق گفته شد؛ این قلعه در زمان امیر حبیب الله سراج والمله والدین دوباره باز سازی گردید تپه های که این قلعه روی آن اعمار شده از نقطه نظر وسعت وموقعیت ، از بهترین مناطق تیوره می باشد.

نظر به گفتۀ اهالی ، پیش از تعمیر قلعۀ بزرگ ، بقایای آبادی های بسیاری در آنجا وجود داشته وهنوز هم در قسمت جنوبی قلعۀ بزرگ به طرف کوۀ « پنج شاخ» آثار بعضی عمارات قدیمی به شکل پُخته معلوم می شود. همچنان در جناح شرقی این تپه ها، بقایای دیوارهای نیمه پختۀ برج های قدیمی به چشم می خورد که درنگاه نخست ، بیننده فکر می کند از خشت پخته ساخته شده اند؛ اما وقتی از نزدیک دیده شود معلوم می شود که از سنگ های دامان کوه «یامان» و یک نوع گِل محکمی آباد شده اند که در برابر باد وبرف وباران از مقاومت بسیاری برخوردار بوده است.

همچنان به طرف شمال تیوره کوه های سیاه گون و بریدگی عظیمی وجود دارد که در ته آن دره یی وجود دارد و انرا « تنگی چهک » گویند از بس عمیق و چقر است که آنرا به چاه تشبیه نموده اند(۱۹۶). زیارت جِلنگِ شاه مردان منسوب به حضرت علی کرم الله وجهه نیز یکی از زیارت های قدیمی تیوره می باشد تیوره دارای قریه های بسیاری می باشد، مثلاً: باغ نو، خم زرد، ملنگ ها ، زی نوروز، مسگرا، ورَس ، زرد بید، زرنی ، اِسپَور ، نیلی ، کلدُم، یامان ، سرخ دیوار، پُشوَره، ورکُش، چاردر، خواجۀ غار، یخن بالا وپایین، لرِسرخ ، سرپَنَک ، غُچی ، سرسبد، ده تای، چشمۀ میران، لارغه ، لور، سنگ میان آب ، سرجنگل، عاشقان .(۱۹۷)

بنابر بیان گروتس باخ ولایت غور تا اوایل دهه ۶۰ م به ولایت هرات مربوط بود و حیثیت حکومت اعلی را داشت و راه ارتباط آن جادهء مرکزی نه خیلی مناسب هرات – شیندند – کابل بود . در آن زمان حکومتی در تیواره قرار داشت. این محل بازار کوچکی بود که اکنون، دور از جاده اصلی و در نزدیکی سرخد جنوبی ولایت غور قرار دارد. (۱۹۸)

آیا تیوره فیروزکوه است ؟

نظریه ماریک که جام را فیروزکوه میدانست، عمر طولانی نداشت به زودی توسط دانشمندان دیگری رد شد و جای انرا نظریه لارنس لیشنیک گرفت. اخیرالذکر بنابر مطالعات که در جام و دیگر نقاط ولایت غور انجام داد ؛ تیوره را منحیث پایتخت امپراطوری غوری به جهانیان معرفی نمود . دلایل که او ارایه داشته است با ساخت و ساز شهر های قرون وسطی اسلامی مطابقت دارد . در این جا من در مورد موقعیت و بُعد مسافه تیوره تا باغ ارم پایتخت « تفریحی » سلطان غیاث الدین غوری صحبت نمیکنم . این مطلب را دانشمندان دیگری هم برشمرده اند . اما موقعیت و توپوگرافی تیوره مورد بحث من میباشد . این شهر بالای تپه های قرار دارد که دریای هریرود و فراه رود از دو کنار آن میگزارد . با درنظرداشت ارگ و مقر امپراطوری غوری در چنین محل مطابقت با ساختمانهای قرون وسطی دارد که تمام شهر ها بالای تپه ها که ساحه دید وسیع داشته و برای دفاع از هرطرف مناسب باشد اعمار گردیده است . مثال های برجسته انرا در داخل افغانستان به خوبی مشاهده کرد :

ارگ هرات ( فلعه اختیار الدین ، بالاحصارکابل و دیوار های بالای کوه شیردروازه و آسمایی و دروازه های آن ، ارگ قندوز( کهن دژ) ، ارگ قندهار و شهر قدیمه قندهار که توسط نادر افشار ویران شد تا دیگر افغانها از آن برای دفاع استفاده نه نمایند ، بالاحصار غزنی و شهر عزنی دوره غزنویان ، ارگ و بالاحصار گردیز و قلعه فریدون در فراه و شهر بلخ و دههای دیگر . بنابران فیروزکوه نیز خالی از این مزایا بوده نمیتواند . با درنظرداشت موقعیت فعلی تیوره ؛ بخوبی میتوان دید که تیوره – فیروز کوه منحیث مرکز و شهر امپراطوری بزرگ غوری جای مناسب و بهتر از این جای دیگر بوده نمی تواند .
دلیل دیگر که تیوره را منیحث فیروزکوه معرفی میتوان کرد همان مرکزیت قلعه فیروزکوه با دیگر قلاع غور که هرکدام آن در مقطع زمانی حیثیت مرکز و قلعه نظامی را داشت ؛ دارد . دانشمندان این نظریه هم کم نیست فریه فرانسوی که در سال ۱۸۴۵ م از غور دیدن نموده است قلعه سنگی که در نزدیکی قلعه خیسار و قلعه فخرآباد شهر غلغله بامیان ( از ساخته های ملک فخرالدین شنسبانی ) موقعیت داشته و از آن نام میبرد . قابل یاداوری است قلعه خیسار هم از ساخته های سلطان غیاث الدین غوری است .(۱۹۹)
بعد از انکه فیروزکوه توسط چنگیز ویران شد حکومت غوریان کرت هرات از قلعه خیسار بیشترین استفاده را برده است . از قلعه های دیگریکه مناسبت های نزدیکی و قرابت با فیروزکوه داشت .از قلاع مندیش ، آهنگران ، کاسی ، چهل ابدال ، زرنی و… میتوان نام برد . راههای منتهی به این قلاع با مرکزیت تیوره منحیث پایتخت امپراطوری غوری خالی از دلچسپی نیست . امروز هنوز رسیدن به این قلاع با راه قدیمه هزار سال قبل ؛ نشاندهنده ارتباط تیوره با آنها می باشد .
آنچه امروز ما را به این نظریه بیشتر نزدیک مینماید اصطلاح و گویش مردم است که ویرانه های بالای تپه های تیوره را با برج های متعدد به ( غور ) معروف بوده است که در کنارشاخه از فراه رود واقع است و نزدیک به علیای دریای هریرود میباشد . این نظریه را میجر راورتی در ترجمه و تعلیق طبقات ناصری بیان داشته است .
ضمنا هولدج در سال ۱۸۸۴-۱۸۸۵ م وارد غورشد و خرابه های وسیعی تیوره که نزد اهالی به غور معروف و در کناریکی از شاخه های فراه رود واقع است عبارت از فیروزکوه می دانست . ( ۲۰۰ )
آنچه استاد عزیزاحمد پنجشیری در جغرافیایی تاریخی در صفحه ۷۴ به نقل یاقوت حموی درمعجم البلدان اورده است بیشتر موقعیت تیوره را به مثابه فیروزکوه روشن مینماید:

فیروزکوه قلعه حصینی است آبش از چشمه است.
این نظریه یاقوت را ؛ حمدالله مستوفی در نزهـت القلوب نیز به این شکل اورده است : فیروزکوه قلعه حصین است مابین هرات و غزنین که دارالملک حکام غور و هوایش به سردی مایل است آبش ازچشمه و مصانع است .(۲۰۱)
موقعیت امروز چشمه ها و کاریز ها در تیوره نطریات فیروزکوه – تیوره را تقویت مینماید . در حالیکه جام از این قاعده مستثنآ است .
ضمنا حافظ ابرو دراثر خویش واضح نموده است که فیروزکوه تختگاه سلاطین غور بودو تا کنون اثر عمارات ایشان در آن موضع باقی است ، ده مزرعه دارد که حالا معمور است و در ایام سلاطین غور در غایت معموری بوده است . ( ۲۰۲ )

در طبقات ناصری آمده است که فیروزکوه دارای دو دروازه ترایین و ریگ پست بوده است . این جمله کوتاه نشاندهنده فیروزکوه بزرگی را نمایندگی دارد که دارای دروازه ها میباشد . ( ۲۰۳)
برای اثبات این مطلب ؛ یکی از مآخد که مربوط قرن ۱۵ میلادی است و خود شخصا فیروزکوه را دیده است و برای فتح فیروزکوه یا فیروزآباد و آنهم راه دور ودرازی را طی نمود استفاده نمایم . این فرد همان تیمور گورگان مشهور به تیمورلنگ است .

تیمور در مورد فیروز آباد [ فیروزکوه] مینویسد که : « … وقتی شهر(فیروزآباد) نمایان گردید هوا بشدت سرد بود اما برزمین برف دیده نمی شد.من ازمشاهده آن شهر که بالای تپه ومحصورازیک حصارسنگی بفکر فرورفتم.چون پیش بینی می نمودم که محاصره فیروزآباد خیلی طول خواهد کشید ومن نمیتوانم حصار شهررا ویران کنم فکراینکه خود را ببالای تپه برسانم مرا بخود مشغول میکرد چون میدانستم .صعود ازآن تپه اشکال دارد.اما درپای تپه چشم من بیک قشون افتاد ومعلوم شد که (ابدال کلزایی) درآنجا برای نبرد آماده شده است ….
اگراین قشون بشهر فیروزآباد برود ودرپناه حصارسنگی قرار بگیرد ما برآن غلبه نخواهیم کرد مگربعد ازگذشتن یک یا دوسال ازمحاصره شهر. بافسران فهمانیدم که فیروزآباد شهری است سرد سیری وسکنه شهر مثل تمام سکنه مناطق سرد سیری عادت دارند که آذوقه وسوخت زمستان را یکجا فراهم می کنند واینک تمام خانه های شهرپرازآذوقه وسوخت است واگرما مجبور شویم که شهررا محاصره نمائیم مدافعین که آذوقه دارند ازپا درنمی آیند. ما نباید مجال بدهیم که سربازان(کلزایی) ازمیدان جنگ خارج شوند و بشهربروند وبدون توجه بمیزان تلفات باید امروز جنگ را خاتمه بدهیم .

من میدانستم که هرگاه سربازان من. شب زمستان را دربیابان بسرببرند خود واسپ شان بهلاکت میرسند وعزم داشتم قبل ازاین که هواتاریک گردد خود رابه شهر برسانم
لذادرحالی که جنگ بین سواران من وسواران پیاده(ابدال کلزایی) ادامه داشت با عده ای ازسربازان که کیسه های باروت دردست داشتند راه شهر را پیش گرفتم. ازبیابان.یک جاده سربالا بسوی شهرمیرفت ومن وسواران بتاخت ازآن جاده بالا رفتیم وچنان شتاب داشتیم که وقتی به بالای تپه رسیدیم اسپ ها ازنفس افتاده بودند. هیچکس ازشهردفاع نمی کرد ولی سکنه شهروقتی نزدیک شدن مارا دیدند دروازه فیروزآباد را بستند.
با مطالعه “سرگذشت تیموربه قلم خود او؛ درمی یابیم که موصوف برای بار اول شکست موقتی خود را می پذیرد . اوباراول است که در مقابل جنگجویان غوری خود راعاجزمی بیند وتکتیک نظامی شان را تائید میکند
اما تیمورمیدانست باگذشت شب نمی تواند پیروزی بااوباشد سردی هواومقاومت غوریان یکجا گردیده ؛ شکست اورا حتمی می ساخت اما دست یابی اوبااستفاده جدید ازباروت جرئت حمله مجدد را به وی میسرساخت ….
وقتی به دروازه شهررسیدیم سوارانی را که بامن بودند سه دسته کردم دسته ای را مامورنمودم که ازاسپ ها فرود بیایند وباسرعت زیاد زیردروازه شهرچند حفره بوجود بیاورند دسته دیگررامامورکردم که مواظب حصارباشند وهرکس را خواست برسربازان ما سنگ ببارد با تیر بزنند. دسته سوم مامورشدند که مواظب عقب باشند چون بعید نبود که (ابدال کلزایی) بعد ازاین که فهمید ما بطرف شهررفته ایم عده ای ازسربازانش را عقب مابفرستد تا ما را به هلاکت برساند
چند نفرکه بالای حصارنمایان شدند هدف تیرسربازان من قرارگرفتند. معلوم میشد که رسیدن ما پشت دروازه شهر. برای سکنه فیروزآباد. غیرمنتظره بود وآنها انتظار نداشتند که ما به دروازه شهربرسیم وتصورمینمودند که پادشاه (غور) درپای تپه جلوی مارا خواهد گرفت.زیرا با این که ما را پشت دروازه میدیدند برای نابود کردن ما اقدامی موثربعمل نمی آوردند. معهذا من پیش بینی میکردم که بعد ازورود بشهر جنگی خونین بین ماوسکنه فیروزآباد درخواهد گرفت. زیراسربازان (کلزایی) که سربازان مرا با تلوار نصف کردند سکنه همان شهربودند وهنوزعده ای ازهمان سربازان در شهر وجود داشتند که می توانستند برای ما تولید اشکال کنند ….
به سربازان تفهیم نمودم ؛ بعد ازاین که وارد شهرشدند با صدای بلند اذان بگویند این که نزد (کلزایی) ها اذان نشانه صلح است وچند تن ازسربازانم مامورشدند پس ازورود { به } شهر جارچی شوند وجاربزنند که جان ومال و ناموس سکنه شهر درامان است واگرمقاومت نکنند کسی با آنها کاری نخواهند داشت سربازانم کیسه های باروت راکه باخود آورده بودند در حفره هائی که زیردروازه بوجود آمده قراردادند وآتش زدند ودروازه شهر با صدای هولناک تپه را لرزانید و درهم شکست وفروریخت وسربازان من آذان گویان وارد شهر شدند …
سربازان من که وارد شهرشدند میباید ارگ شهررا به تصرف درآورند وهرجا را که برای سکونت سربازان مفید است اشغال نمایند. خود من وارد شهرنشدم زیرا درپای تپه هنوز جنگ جریان داشت ….
بعد ازاینکه مطمئن شدم جنگ خاتمه یافته وارد شهرگردیدم وقدم به ارگ نهادم زنها وفرزندان (ابدال کلزایی) را ازارگ بیکی ازخانه های شهرمنتقل کردند وکسی مزاحم آنها نشد زیرا من گفته بودم که جان ومال وناموس کسانیکه درشهرهستند مصون است. بعد ازاین که ارگ راازنظر گذرانیدم گفتم که درآنجاچراغ وآتش بیفروزند وازارگ خارج شدم تا محل های سکونت سربازان خود را وارسی نمایم
مسجد شهررا که مسجد بزرگ بود وهمچنین عده ای ازخانه های وسیع را اختصاص بسکونت سربازان که دربین آنها مجروح فراوان بود دادم وامرکردم که ازسوخت موجود درشهربرای گرم کردن آن اماکن استفاده نمایند وبه سربازانم غذای گرم بخورانند پس ازاینکه اطمینان حاصل کردم که سربازانم جای گرم دارند و مجروحین مورد مداوا قرار میگیرند وبرای اسپ ها اصطبل وعلیق فراهم گردیده به ارگ مراجعت نمودم و درطالار{ تالار} آن نشستم
وسط تالاریک منقل بزرگ پرازآتش نهاده بودند وچند مردنگی تالارراروشن میکرد.(مردنگی عبارت بود ازیک چراغ شبیه “لاله بزرگ” که فتیله ای وسط آن درروغن می سوخت وحباب شیشه ای استوانه ای شکل آن فتیله را احاطه میکرد .مترجم) ( ۲۰۴ )
این یادداشت های تیمور به خوبی میرساند که فیروزکوه ( فیروزآباد ) نه در بلندی یک کوه با دو ویرانی سنگی احتمالا همان ارگ دختر که نه مساحت و نه موقعیت آن به ارگ میماند و یک منار در معرض سقوط موقعیت داشت . نه در جام ایکه ماریک و طرفدارانش آنرا عنوان مینمایند . بلکه فیروزکوه پایتخت امپراطوری غوری ها بالای تپه های تیوره که امروز ما شاهد آن هستیم موقعیت داشت . نکات کلیدی که تیمور نام برده است که :
– موقعیت شهر فیروزکوه است بالای یک تپه با وجودیکه برا ی اطفال صعب العبور است اما اسپ ها با سرعت بلند میشود .
– دیوار قلعه و شهر فیروزکوه است که در بالای آن سربازان برای دفاع اماده بودند و موجودیت دروازه شهر است که توسط تیمور با باروت تخریب گردید .
– ارگ فیروزکوه است با تالار بزرگ .
– مسجد بزرگ که گنجایش صد ها نفر را داشت .
– منازل و قلعه های داخل شهر است که مردم زندگی عادی خویش را پیش میبردند .
– تپه که بالای آن شهر فیروزآباد ( فیروزکوه) اعمار شده بود ، مقابل خویش دشت وسیع داشت که کم از کم بیشتر از ۴ یا ۵ هزار نفر با هم در نبرد بودند .
– تیمور ادعا میکند که تپه را دور زده تا افراد ابدال کلزایی هنگام بالا شدن وی به بالای تپه متوجه نشود .
این نکات خود بیانگر آنست که دره باریک جام و هرویرد ؛ فیروزکوه بوده نمیتواند . نه محل به آن وسعت برای نبرد دارد که آن تعداد افراد در یک وقت در زدو خورد مشغول باشد و نه اطراف منار جام و نه ویرانه های قلعه دختر… در بالای کوه محل بودباش یک شهر را احتوا میکند .

بنابران میتوان گفت تیوره همان فیروزکوه تاریخی است .

* ( درآهون شدن یعنی در زیر زمین پنهان شدن )

 

 

۲ پاسخ به “هویت گمشده ما ،ادامه فصل هفتم”

  1. admin گفت:

    درود به برادر محترم و استاد گرامی جناب آقای شاه محمود محمود ، طاعات و عبادات تان قبول در گاه حق ، فرارسیدن عید سعید فطر که در شرف ورود است بشما و تمام هموطنان عزیز تبریک عرض میکنم  .
    تشکر از زحمات تان در باره این مطلب تحقیقی و تاریخی ، بسیار عالی و خواندنیست . خداوند شما را سلامت داشته باشد و هموطنان عزیز ، خواننده گان سایت ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن میتوانند که سلسله این مطالب را در سایت و فیسبوک های آن مطالعه نمایند. مهدی بشیر

  2. برادر عزیز جناب دانشمند محمد مهدی جان بشیر را با حضور زیبا و پیام خیلی ارزنده و گرانبهای شان تشکر و سپاسگزارم . من هم به نوبه خویش حلول عید فطر را به شما و خانواده محترم و از طریق شما و سایت وزین ۲۴ ساعت به هموطنان عزیز و به جان برابرم تبریک و تهنیت میگویم . طاعات و عبادات تان قبول باشد و ارزومندم تا افت های ناخواسته از جهان رخت بربندد تا عید و سایر مراسم دینی و مذهبی و جشن های ملی و باستانی خویش را از سر بگیریم .
    یکبار دیگر مدیون زحمات شما برادر عزیزم هستم . انتشار « هویت گمشده ما » برای ما در سایت ۲۴ ساعت هویت دوباره میدهد. که تماماً با دستان شما آذین می یابد . دست گل تان درد نکند . مانند همیشه مطالب با رنگینی و دایزاین خاص انشتار یافته و ارزومندم تا هموطنان ما از این دامنه مهر، توشه بردارند و برای سایر هموطنان ما همچنان هدیه دهند.
    در پایان یکبار دیگر تشکر ویژه بابت زحمات شما دارم و امیدوارم از صحتمندی کامل برخوردار بود و روز های شاد زندگی را در کنار خانواده محترم تان همسفر باشید

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما