طالبان و روزهاي دشوارهرات
تاریخ نشر یکشنبه ۳۱ حمل ۱۳۹۹ – ۱۹ اپریل ۲۰۲۰ هالند
طالبان
وروزهاي دشوارهرات
بخش سوم
رسول پويان
حجاب اسلامي در ورزش
پديدة حجاب اسلامي در ورزش در دورة مجاهدين مطرح شد و در دورة طالبان به زور شلاق تطبيق گرديد.
ساعت 8 بجة روز دوشنبه 22 عقرب 1374 اعلامية رياست امر به معروف و نهي از منکر از امواج راديو هرات پخش شد و از عموم ورزش کاران ذکور تقاضا به عمل آمد که با حفظ حجاب اسلامي در ميدانهاي ورزشي حضور يابند و از پوشيدن لباسهاي تنگ و نازک اکيدا” خودداري کنند.
پوشيدن يونيفورم بين المللي نيکر و پيراهن آستين کوتاه براي ذکور چنانکه در دورة مجاهدين ممنوع بود، در عهد طالبان به کلی غيرشرعي و غيراسلامي اعلان شد؛ اما هيچ لباس طالبیای در ورزش نيز معرفي نگرديد.
افزايش قيودات طالبي
درميان حوادث نادره و وقايع عجيبة روزانه چشمم به روزنامة اتفاق اسلام روز سه شنبه 30 عقرب 1374 افتاد که در آن آمده بود: «طوريکه به مشاهـده میرسد برخي مردان ملبس به لباس غيرملي و غيرسنتي ميباشند که پوشيدن اينگونه لباسها به وقار و حيثيت شان لطمه وارد ميکند. به اين وسيله به اطلاع ميرساند که مردان از پوشيدن اينگونه لباسها خودداري ورزيده و خياطان نيز از پذيرش و دوخت اين لباسها و لباس زنانه معذرت به خواهند»
از اين اطلاعيه بر ميآيد که زنان از هرنوع دوخت و دوز لباس در خياطي هاي بازار منع شدند و مردان مقيد به پوشيدن لباس طالبي گرديدند؛ لباسي که به قول طالبان بايد ملي و سنتي باشد؛ اما هدف طالبان از مقولة لباس ملي و سنتي روشن نيست؛ زيرا در افغانستان اقوام و مليتها در ولايات مختلف اين کشور لباس سنتي خود را دارند و لباس ملي در حقيقت شامل مجموعة آنها میشود که لباس تن طالبان میتواند يکي از آن باشد. تحميل لباس طالبي در تمام کشور و ازجمله در هرات به جز تبعيض و ستم ظالمانه چيز ديگري بوده نمیتواند.
لباس ملي که به جايش، بيائيد کلاه خود را به پيش خود قاضي کنيم که از صنايع ملي ما چه باقي مانده است. چه فرق میکندکه تترون چيني، جاپاني، هندي، پاکستاني و ديگر تکه باب خارجي را چطور برش ميزنيم و منديل فاج جاپاني و لنگي اسپشل پاکستاني را چطور برکله بي مغز ميپيچانيم و کفشهاي چيني،جرمني، فرانسوي، ايراني و پاکستاني و پاپوشهاي متنوع ليلامي و نيمرو خارجي را چگونه به پا ميکنيم.
مثل اين که ما ميخواهيم با استعمال اجناس و تکه باب خارجي و پوشاک کهنه و ليلامي ديگران سنتهاي ملي را رعايت کنيم و ظاهر خود را با شريعت سياسي طالبي آراسته نمائيم. به قول معروف؛ به گير که نگيرد. طالبان با اين نمايشهاي قلابي تلاش ميورزند تا خود را ملي و حامي سنن معرفي کرده و سر مردم را شيره بمالند.
مردم ما پاک گيج و سرسام شده اند و نمیدانند به ساز کدام حاکم محلي و نيروي قومي برقصند و اين سنن اسلامي و فرهنگ ملي را در پرتو شمع نيم مردة کي و در کجا پيدا کنند. طالبان عوض رسيدگي به امور اساسي و زيربنايی روز به روز بر شدت استبداد، اختناق و قيودات جانکاه در جامعه ميافزايند و سياست خشونت، تعصب، تبعيض و مداخلات بيجاي خود را در تمام زواياي زندگي اجتماعي، خصوصي و شخصي مردم گسترش میدهند. در اطلاعيه منتشره در روزنامة اتفاق اسلام 6 قوس 1374 آمده است:
- وجود مساجد، ملا امامها و وضوخانه درمؤسسات، ادارات، مارکتها و اقامة نمازهاي پنجگانه در تمام اماکن متذکره.
- رعايت حجاب اسلامي از طرف خواهران و عدم استفاده از چادرهاي نازک، مفشن و گلدار.
- از بين بردن عکسهاي مبتذل از ديوارهاي فروشگاهها، روي پارچه ها و بالاي وسايل آرايشي و منع فروش هر نوع فته و کست هاي ويدئويي.
- گذاشتن ريش، عمامه و استفاده از لباسهاي ملي و سنتي.
- عدم استفادة خواهران از لباس هاي مفشن تنگ و چسپيده و آستين کوتاه، يخن برهنه و جورابهاي نازک و جدا نمودن جاي زنان و مردان در بسهاي شهري.
- منع بودن سگ جنگي، کرک جنگي، کبوتربازي و کاغذ باد پراني.
تمام همشهريان مکلف به اجراي مواد فوق بوده و با متخلف رفتار جدي و شرعي میشود و مورد بازپرس قرار میگيرد.
موتردواني طالبان
سرعت موترهاي طالبان مسلح در بازارهاي تنگ و پر ازدحام هرات هماره ترس و وحشت ميآفريد. براي طالبان پياده روان اهميتي نداشتند و قوانين ترافيکي مهم نبود. آنان با شتاب و زور راه خود را باز میکردند.
روز شنبه ساعت 5 عصر 29 جدي 1374 بر سر تندة دروازه خوش موتر طالبان يکي از رهروان را زخمي کرد. افراد مسلح علاوه بر اينکه از کردار خود معذرت نخواستند، به لت و کوب هراتي مظلوم پرداختند. اين ظلم و بيرحمي احساسات مردم را به جوش آورد. بالاي افراد مسلح حمله کردند؛ سلاح شان را گرفتند و موتر را آتش زدند.
بعد از اين حادثه تعداد زيادي از مردم به فرمان قوماندان امنيه دستگير و مجازات شدند؛ اما موترتازي طالبان همچنان به قوت خود باقي ماند و در سرکهاي هرات وحشت ميآفريد.
انهدام اسبان حوض سينما
زمستان سال 1374 بود. به دم حوض سينما ديگر سيل و صفايي ديده نمیشد. ياد دوران جواني به خير که در پاي اين حوض کنسرتهای بهاری و تابستانی برگزار ميگرديد و خوانندگان هراتي مستانه آواز ميخواندند. در تياتر هري درامه هاي دلچسپ و آموزندهاي اجرا میشد. حالا نه تنها فاتحة همه هنرها را خوانده اند، بلکه به اسبان سمنتي بيجان نيز رحم نکردند.
اسبان حوض لبگردان درعهد پادشاهي ظاهرخان به کوشش استاد مشعل ساخته شده بود. طالبان آن را غيرشرعي دانسته و منهدم کردند. طوريکه از اعمال طلبه ها بر ميآيد چيزي نمانده که براي نفس کشيدن هم قيودات وضع کنند و آن را برای هراتيان مظلوم غيرشرعی اعلان نمايند.
سيزدة نوروز
ميله هاي نوروز در هرات پيشينة بس دراز دارد و مردم آن را با خوشرويي و نشاط برگزار کنند. در فرهنگ باستان سيزدة نوروز نس شناخته میشود و هرسال آن را از خانه بيرون کنند.
مردم در اين روز در سبزهزاران، چمنستانها و ميله گاهها به گلگشت و گردش رفته و روان را شاد و خرم ميسازند. زنان و مردان به طور جداگانه و يا فاميلي نان چاشت را بيرون از منزل صرف میکنند.
در عهد مجاهدين نوروز بدعتي در اسلام معرفي شد و از رفتن زنان به ميلة نوروزي جلوگيري میشد؛ ليکن طالبان به زور شلاق و تفنگ از رفتن فاميلها به گلگشت و ميله جلوگيري کردند و بساط نشاط، عيش و سرور هرويان را به کلی برچيدند.
مجمع علماي افغانستان
به تاريخ 11 حمل سال 1375 مجمع علماي افغانستان در قندهار دايرشد. از هرات تعدادي از مولوي صاحبان هراتي به رياست مولوي خداداد در اين جلسه شرکت کردند. هدف از برگزاري آن بيشتر گزينش ملامحمد عمر به صفت اميرالمومنين امارت اسلامي طلبه ها بود. بعد از آن فشارهاي طالبان بر مردم افزايش يافت و جنگها دامنه دار تر شد.
تشهير زناکار
ديگرگاه روز سه شنبه 22 جوزاي 1375 بود که روي مردی را به جرم زنا سياه و در حالي که قوطي هاي خالي را برگردنش آويزان کرده بودند، بر پشت موتر در بازارهاي شهر چرخ میدادند و خلايق زيادي آن را تماشا میکردند. بعد از اين رسوايی نوبت به سنگسار میرسيد.
تمايل جنسي به عنوان يکي از نيازهاي زندگي انساني وجود دارد و در جوامع مختلف به آن راه حلهاي گوناگون به وجود آمده است. ازنگاه اسلامي ازدواج بهترين راه رفع اين نيازها تشخيص شده که به سبب رسم و رواجهاي جاري و مصارف کمرشکن براي جوانان فقير بسي مشکل میباشد.
شيوه هاي مشروع و نامشروع رفع تمايلات جنسي براي ثروتمندان و زورمندان از جمله سران خود طالبان فراهم است؛ ليکن اين فقيرجوانان اند که به دام طالبان افتاده و در جامعه رسوا و عذابکش ميشوند. همان طور که فساد اخلاقي و بيبند و باري جامعه را خراب میکند، سرکوب غرايض جنسي نيز پيامدهاي روحي و رواني بسيار منفي به بار ميآورد.
جوانی دربند
روز پنجشنبه 15 برج جاري سال 1375 بود. ساعت بند دستم 11 بجة پيش از چاشت را نشان میداد و شمور سـوزناک قـوس بر سر و روي آدم شـلاق ميکوبيد. در مقابل قلعة اختيارالدين غرق تفکر شده بودم و گاه گاهي آواز بلند کوت فروشان پايحصار رويايم را مختل ميکرد.
به روزگاران بس قديم ميانديشيدم که محکومان را به حکم قاضي شهر از برجهاي بلند اين دژ کهنسال بر زمين ميانداختند و زناکاران را در پاي ارگ سنگسار میکردند. مثل اينکه زمان به عقب برگشته است و همان اعمال خشن و متعصبانه باز تکرار ميگردد. اين بار نه به خاطر باورهاي اعتقادی مردم، بلکه به منظور حفظ قدرت سياسي و سرکوب آزادگی و روحية مردم.
در زمان قديم شنيدن موسيقي، رقص و اجراي سرگرمي ها حرام نبود؛ اما حالا آنهم جرم به حساب آيد. آدم اختيار هيچ چيز خود را ندارد. همه چيز در اختيار ادارة امر به معروف و نهي از منکر قرار گرفته است.
در اين مواج درياي روياها غرق بودم که آواز بلند جارچي طالبان مرا تکان داد و متوجه شدم که دو موتر تويوتا پشت سرهم در حرکت اند. در موتر عقبي جواني دربند ديده میشد که رويش را سياه کرده و چند تا فته (نوار) ويديويي و موسيقي برگردنش آويزان کرده بودند. ماموران امر به معروف و نهي از منکر با بلندگو جار ميزدند:
اي مردم باخبرباشيد! حال هر کسي که ويديو و تلويزيون تماشا کند و به موسيقي گوش دهد و يا نوار ويديويي و موسيقي پخش کند از اين جوان محکوم بد تر است. بدانيد که درشريعت اسلام ديدن تلويزيون، ويديو، شنيدن و نواختن موسيقي حرام میباشد و متخلفان به سخت ترين مجازات شرعي رو به رو میشوند. مردم با حيرت به جوانک دربند مينگريستند و هرکس نجواکنان چيزي میگفت.
با تمام اين سختگيريها و خشونتها ديدن فيلمهاي ويديويي و ماهواره يی يک امربسيار عـادي شده است و بيشتر مردم خـود را به آن سرگرم ميسازند. گفته میشود که برخي از طلبه ها نيز به تماشاي فيلمهاي رقص و آواز زنان پيشاوري علاقه دارند و در خفا تا گل صبح تماشا میکنند.
بستن حمامهاي زنانه
درفرهنگ هرات حمامهاي عمومي تاريخ بسيار طولاني دارند و اين رسم بازندگي آنان پيوند خورده است. بادهاي 120 روزه، گرد و خاک، کارهاي روزمره و هواي بري هري چرک را به روي پوست جاگير میسازد و زدودن آن نياز به حمامهاي گرم هراتي را در طول تاريخ به وجود آورده است.
بيشتر اهـالي هـرات کارگر، پيشه ور و دوکانـدار میباشنـد؛ هفتة يکمرتبه میتوانند درحمامهاي گرم و پر ازدحام عمومي به زور کيسه و روشويه هاي هراتي چرک را از بدن دور کنند.
زنان هراتي هم با پخت و پز، جاروکشي، گرد و خاک و دود و خاکستر سر و کار دارند و به سان مردان هفتة يکبار به حمام ميروند و مدت طولاني در حمام ميمانند تا بدن شان آماده شستشو و کيسه کشي شود. اهالي فقير هرات به سبب گراني مواد سوخت نمیتوانند حمامهاي خانگي را گرم کنند.
طالبان بيشتر در مناطق گرم پاکستان و جنوب افغانستان زندگي دارند. از پديدة حمامهاي سبک هراتي بيگانه اند. آنان ضرورت آن را در هرات درک نمیکنند و اگر کسي به آنان توضيح دهد به آن اهميت نمیدهند. طالبان با اين ديدگاه بسيار محدود و ابتدايی نه تنها پديده هاي عصر جديد را درک کرده نمیتوانند؛ بلکه با ارزشهاي تاريخي، عنعنات و رسم و رواجات پسنديدة مردم افغانستان نيز مبارزه ميکنند.
آنان حمامهاي عمومي زنانه را غيرشرعي و غيراسلامی اعلان نموده و زنان را از رفتن به حمام منع کردند. طبق اعلامية قومانداني امنيه که به تاريخ 30 قوس1375 از طريق راديو هرات پخش شد، تمام حمامهاي زنانه هرات مسدود گرديد.
اين نظافت گاههاي پارينه براي زنان نه تنها به حيث محل جانشويي قابل استفاده بود؛ بلکه کلوب اجتماعي، محل ديـد و بازديـد و اختلاط هاي زنانه محسوب میشد. طالبان شايد به اشارة باداران خود از گردهمآيی و اجتماع زنان در حمامها جلوگيری کرده اند تا از گسترش اخبار ضد طالبی جلوگيری کنند. اين در واقع يک دستور سياسی و امنيتی بوده است.
تظاهرات زنان شهر هرات
بعد از تصرف هرات توسط طالبان فشار بر زنان روز به روز شدت گرفت. طالب با تفسير ويژه از شريعت اسلام زن را در کنج خانه زنداني کرد و به او دستور داد که به حمام عمومي نرود، چنان آرام گپ بزند که صداي او را مرد بيگانه و نامحرم نشنود، سر تا قدم خود را با چادر بپوشد، لباسهاي قشنگ و رنگارنگ به تن نکند، به گلگشت و تفريح نرود، در مکتب و فاکولته درس نخواند، دربيرون منزل کار نکند و خلاصه درچهارديواري منزل بچه بزايد تا لشکر طالبان زياد شود.
سختگيري و خشونت طلبه ها انگيزة حرکت و خيزش را در بين معلمه ها و زنان تحصيلکرده به وجود آورد. در بعضي محافل خصوصي زنانه مانند فاتحه، عـروسي، تکاياي روضـه خـواني و حمامها از اعمال ظالمانة طالبان انتقاد و شکايت ميشد. زنان بيچاره و مظلوم باهمديگر درد دل و اختلاط میکردند. اين اخبار در سطح شهر پخش میشد. طالبان براي جلوگيري از گسترش تبليغات و اخبار ضد حکومتي دست به مسدود کردن هرنوع کانون و محل تجمع مرد ميزده و به آن جنبة مذهبي دادند.
به تاريخ 9 حمل 1375 تعدادي از دختران پوهنتون هرات در جلو در ولايت تجمع کردند تا جهت گشايش فاکولته هاي زنانه به نزد والي شهر عرض نمايند؛ اما هيچ گوش شنوايي در حکومت طالبان وجود نداشت و تجمع مزبور نتيجه نداد.
صبح شنبه اول جدي 1375 به تعداد چند صد زن تحصيل کرده از پارک شهرنو درمسير بلوار ولايت به طرف دفتر والي هرات به راه پيمائي آغازيدند. هدف از اين راه پيمايي توضيح ضرورت باز شدن حمامهاي زنانه به والي شهر بود. هنوز زنان در مقابل ليسه سلطان بودند که چند موتر طالب مسلح که علاوه بر تفنگ، به دست شان چوب، شلاق و ميله هاي آهنين ديده میشد به سوي تظاهرات شتافتند و زنان بيدفاع و مظلوم را به طور وحشتناکي لت و کوب کردند. در اين حملة بيرحمانه دهها تن زخمي و نزديک به 20 نفر دستگير و زنداني شدند و متباقي متواري گشتند. صحنة بسيار جانگداز و جگرسوزي بود. صداي ناله و فرياد زنان دل سنگ را آب میکرد.
در اين روز پوليسهای مذهبي طالبان با چوب و شلاق در سطح شهر به جان زنان مظلوم و بيگناه افتاده بودند. در هر گوشه و کنار شهر صداي گريه و فرياد زنان به آسمان نيلگون ميرفت. زنان از بيم طالبان ميلرزيدند و از مردان کمک ميخواستند. به کوچه هاي شهر فرار میکرند و به منازل شخصي مردم پناه ميبردند.
بعد از ظهر اين روز در اعتراض به اين اعمال وحشيانه بعضي از دوکانداران شهر مغازه های خود را مسدود کردند. مردم شهر با ترحم و دلسوزي به زنان مينگريستند. روز بعد خبر تظاهرات به خارج از مرزها منتشر شد و با آب و تاب بيشتري از طرف خبرگزاريها پخش گرديد. اخبار بعد از ظهر راديو ايران مورخة 3 جدي 1375 اوضاع هرات را بسيار بحراني دانسته و از استقرار تانکهاي جنگي طالبان و نظامي شدن شهر خبر میداد.
همچنان ملا يارمحمد والي هرات از وجود تظاهرات انکار کرد و گفت که زنان جهت اخذ ويزا به درب کنسولگري ايران رفته بودند که توسط طالبان پراکنده شدند؛ ليکن به تاريخ 3 جدي 1375 اطلاعية قومانداني امنيه به اين مضمون پخش گرديد:
« به تمام همشهريان هرات اهم از مردان و زنان ابلاغ ميگردد که اگر بعد از اين در بازارها دست به مظاهره به زنند مورد بازپرسي شرعي و قانوني قرار ميگيرند و اگر دوکانداران سر از امروز دوکانهاي خود را بسته نموده و باز نکنند به مدت 6 ماه درب دوکان شان توسط قومانداني امنيه مسدود ميگردد».
اين اطلاعيه تظاهرات و مسدود شدن دوکانهاي شهر را تأئيد کرده است و با حرف والي شهر تناقض دارد. حملة بيرحمانة طالبان بر زنان مظلوم هرچند خشم مردم را بر انگيخت؛ اما اوضاع شهر ثبات خود را از دست نداد. وضع عمومي شهر در روز بعد از قول يک شاهد عيني چنين گزارش شده است:
هنگاميکه با بايسکل چينائي ام در بازارهاي شهر رکاب ميزدم اوضاع شهر آرام به نظر میرسيد. بسياري از دوکانداران سرگرم سودا و معامله بودند. پول پردة ضخيمي جلو چشمان شان کشيده بود. در بازار صرافان نوسانات اسعار خارجي و معاملات پولي شور و غوغايي برپاکرده بود و جز شمارش اسکناس چيز ديگري در خاطره ها نميگذشت.
مارکت سازان شهر در فکر ساختن دوکانهاي تنگ و تاريک بيشتري بودند تا پول بيشتري به جيب زنند. مزدوران و حمالان که در بين شان نوجوانان و اطفال زيادي ديده میشد به سختي کراچي هاي دستي و گاري هاي باردار را ميکشيدند و گادي وانان با شلاق هاي سوزناک به جان اسبان زبان بسته افتاده بودند.
کت فروشان و دستفروشان پايحصار، دروازة قندهار و دروازة خوش براي فروش اجناس خود سر و صداي زيادي میکردند. گدايان و بينوايان در پي سيرکردن شکم نالان و سرگردان برگرد شهر ميگشتند و دست نياز به اين و آن دراز ميکردند.
موترهاي طالبان مثل هميشه با سرعت درسرکها ميگشتند. پوليس مذهبي طالبان سرگرم دستگيري جوانان و نوجوانان و اهالي شهرديده میشد تا سرشان را ماشين کند و ريش کوتاهان و شيک پوشان را شلاق زند. شايد تنها من بودم که بر چهرة غبار گرفتة شهر خيره شده و مرده هاي متحرک را نظاره میکردم؛ آنانيکه حوادث و وقايع را اينگونه زود فراموش ميکنند و فقط شولة خود را ميخورند و پردة خود را میکنند. آه! که در زير استبداد و ظلم و ستم طالبان شوق و انگيزة طپيدن را هم شـايد فراموش کرده و بـه مجسمه هاي بيجان تبديل شده اند.
پس از تظاهرات زنان هرات بر شدت قيودات و سختگيريهاي طالبان افزوده شد و فشار بر زنان هراتي ابعاد تازه تري پيدا کرد. طلبه ها به بهانه هاي گوناگون از بيرون شدن زنان ازمنازل جلوگيري میکردند تا از تظاهرات احتمالي آينده جلوگيري کنند. آنان به اين منظور به صدور اطلاعيه هاي پياپي آغاز کردند.
به تاريخ 10 جدي 1375 در اطلاعيه اي که از طريق راديو هرات پخش گرديد از عموم زنان خواسته شد که بدون محرم شرعي از منازل خود خارج نشوند. به تاريخ 28 جدي 1375 به عموم زنان ابلاغ شد که بر سر گورهای مردگان خود نروند و رفتن به زيارتهای اوليا را فراموش کنند.
ماموران امر به معروف و نهي از منکر در سطح شهر به طور علني به شلاق زدن زنان ادامه دادند و اين عمل ظالمانه از طريق راديو هم پخش میشد. چنانکه به تاريخ 11 جدي چنين اعلان گرديد: ديروز هيئت امر به معروف و نهي از منکر از سطح شهر ديدن نموده و 15 زن بد حجاب را تأديب و توصيه کرد.
خشونت عليه زنان به شکل بسيار بيرحمانه و ظالمانه يی صورت ميگرفت. طالبان شلاق به دست در بازارها ميگشتند و زنان بيچاره و بيدفاع را در حالي که بيخبر در بازار قدم ميزدند از پشت سر مورد حمله گرفته و شلاق هاي سوزناک را بر سر و صورت آنان فرود ميآوردند. مردم شهر هر روز ناظر اين صحنه هاي دلخراش بودند و از ترس دم زده هم نميتوانستند.
طالبان با تمام اين اعمال وحشيانه و خشونت بار نتوانستند زنان هراتي را خانه نشين کنند؛ زيرا بيشتر زنان شوهران شان را در جريان جنگ طولاني از دست داده بودند و دستيارهاي نداشتند تا سوداي بازار را انجام دهد. آنان مجبور بودند تنها به داکتر به روند. از اقوام و خويشان خود ديدند کنند و امور روزمرة خود را پيش به برند. نيازهاي جاري آنان را مجبور ميساخت تا با تمام فشارهاي طالبان به طور مخفي و يا علني از منزل بيرون شوند و سوز و درد شلاق طالب را تحمل کنند.
اوضاع امنيتي هرات
طالبان با تصرف ولايت هرات به مهمترين بندر تجارتي فعال افغانستان دست يافتند و براي آنان تأمين امنيت شاهراه تورغنديچمن (که پاکستان را از طريق حوزة غرب افغانستان به آسيای ميانه پيوند میداد)، داراي اهميت زيادي بود. نخست، اوضاع امنيتي شهر بهتر شد و دزديهاي شبانه و راهگيريهاي مسلحانه کاهش يافت. طالبان مسلح به مال و دارايي مردم دستدرازي نمیکردند.
اين وضع دوام چنداني پيدا نکرد. در برج دلو و ماه رمضان 1374 بر تعداد دزديهاي مسلحانة شبانه افزايش به عمل آمد که به طور مثال ميتوان از گاراج قوماندان، اميدمارکت و منازل شخصي مردم يادآوري نمود. طالبان بسيار کوشيدند تا اين اعمال را به گردن مخالفان خود اندازند؛ اما معلوم بود که افراد مسلح پستههاي امنيتي شان در آن دخالت دارند.
به تاريخ 14 جدي 1375 طالبان مجبور به اعتراف شده و از طريق راديو هرات چنين اعلان کردند: يک گروپ طالب نما که در رأس آن ملابسمالله قرار داشت و از منازل مردم دزدي میکرد تا کنون 20 نفر شان دستگير شده و قضيه زير تحقيق میباشد.
به اين صورت دزديهاي مسلحانة شبانه از مارکتها، دوکانها و منازل مردم بيدفاع هرات گاهي در پيمانههاي زياد و زماني به ميزان کمتر ادامه پيدا کرد و مردم مظلوم در پهلوي خشونت، شکنجه و آزار طالبان به اين پديده نيز عادت کردند. شکايت به قوماندني امنيه، ولايت و پستههاي نظامی طلبهها هيچ فايدهاي نداشت و گاهي به قيمت سر افراد شاکي تمام میشد.
مردم براي مخفي کردن پول، زيورات و اشياي گرانبهاي شان در منازل و دوکانهاي خود مخفيگاهها و جاسازيهاي مناسب ايجاد کردند؛ ليکن دزدان مسلح که مربوط به خود طالبان بودند بدون ترس و دلهره داخل منازل شده و افراد بيدفاع را چنان شکنجه و تهديد به مرگ میکردند تا جاسازي پول و زيورات را پيدا کنند.
طلبهها جهت منافع اقتصادي خود در روز، امنيت بازار صرافان را حفظ کرده و دالرها، کلدارها و تمنها در گاوصندقهاي بزرگ نگهداري ميشد. خريد و فروش در بازارهاي شهر به طور عادي جريان داشت. بازار صرافان به مثابة شاهرگ اقتصادي حوزة غرب و جنوب در دست چند سرمايهدار کلان که باسران طالبان داراي روابط تنگاتنگي بودند، قرار داشت.
براي چشم ترساني به طور نمايشي گاهي پوسه دزد بچارهاي را که از فقر و تنگدستي دست به اين عمل ميزد، میگرفتند و دستش را در حضور مردم قطع میکردند و او را در بازارهاي شهر تشهير مينمودند. در دورة طالبان هراتيان مظلوم و دربند از هيچ نوع امنيت و مصئونيت جاني، مالي، شخصي و اجتماعي برخوردار نبودند و اختيار هيچ چيز خود را نداشتند.
جنگ بادغيس
نبرد ميان حکومت محلي قوماندانان هرات و ازبکان شمال به دستور حزب جمعيت اسلامي و فرماندهي اسمعيل خان والي هرات در برج جدي 1372 آغاز شد و حاکمنشين(ولسوالی) قورماچ به ميدان نبرد تبديل گرديد. قواي جمعيت اسلامي موفق به پيشروي نشده و جنگ فرسايشي کسالتآور به درازا کشيد.
در حوت 1375 جنگ بين قواي طالبان و نيروهاي شمال شدت زيادي پيداکرد و طلبه ها نيروهاي تازه نفس وارد ميدان نبرد کردند. در جريان اين نبردهاي خونين که با حملة طالبان به مناطق ازبک نشين آغاز گرديد، بيش از 30 هزار نفر پشتونهاي ساکن فارياب و حاکمنشينهای هم سرحد باغيس و فارياب هست و بود شان را از دست داده و به شهر هرات آواره شدند.
دراثر حملات طالبان بالاي مناطق جنبش ملي اسلامي شمال چونان آتش انتقامجويي، کينه توزي و خصومتهاي قومي در ميان اقوام پشتون و ازبک (که ساليان درازي درپهلوي هم زندگي میکردند) شعله ور گرديد که صدها انسان بيگناه غيرنظامي به دست افراد مسلح طرفين جنگ قتل عام شدند؛ تعداد زيادي از زنان و کودکان مظلوم در درياي مرغاب غرق گرديدند؛ خانه هاي مردم بيدفاع درآتش سوخت و اموال شان غارت شد؛ به عفت و عصمت زنان تجاوز صورت گرفت؛ سيل عظيمي از آوارگان پشتوزبان با دست خالي و شکم گرسنه به شهر هرات سرازير شدند و در کمپهاي مهاجران اسکان يافتند که حکايت فقر، گرسنگي، مريضي و مرگ و مير اين قربانيان جنگ مثنوي هفتاد من کاغذ خواهد شد.
به همين شکل خانه و کاشانة مردم بيدفاع ازبک نيز در اثر حملات خونين و کينه توزيهاي قومي طالبان در آتش انتقام سوزيد و اهالي بيدفاع قتل عام شدند. طالبان با اين حملات وحشيانه قصد تصرف مناطق ازبکان را داشتند و خيال سلطه بر مناطق شمال افغانستان را به سر ميپرورانيدند. آنان فراموش کرده بودند که با زور نميتوان يک قوم را از سرزمين اجدادي اش بيرون و هويت آن را محو کرد.
طالبان با پلان سران پاکستان، خشونت افراطيون عرب و عصبيت تاريک قومي جنگي را به راه انداختند که نه تنها منافع واقعي مردم پشتون را تهديد میکرد، بلکه ريشه و بنياد تمام اقوام افغانستان را از بيخ و بن ميخشکانيد و زمينة نابودي وطن را به دستور بيگانگان آماده میساخت؛ آنگاه افسوس و ندامت بر سر نعش بيجان کشور سودي نداشت.
نسل آينده بر سرگور فقيرانة مادر ميهن به ارواح تمام جنگ افروزان و قاتلان وطن لعنت و نفرين خواهد فرستاد. آنانيکه با نقشة خارجي کشور را به کورة آدم سوزي و دوزخ زميني تبديل کردند؛ به جاي هيزم و نفت، روغن جان مردم مظلوم و اسير افغانستان درآن سوزانيدند.
دور جديد مهاجرتها
پس از کودتاي ثور 1357 و توسعة جنگ فراگير در ميهن جريان مهاجرتها و فرار مغزها به کشورهاي خارجي خاصه ايران و پاکستان آغاز شد و روز به روز دامنه دار تر گرديد.
پس از پيروزي مجاهدان و شروع جنگ قدرت جاذبه هاي ناسيوناليستي و وطن دوستي نيز دم به دم کشش و گيرايي خود را از دست داد. ظهور استبداد و اختناق طاقت فرساي طالبان آخرين اميدهاي مردم ستم کشيدة هرات را به يأس تبديل کرد و دور جديد مهاجرتها و فرار مغزها را شدت بخشيد. علل آن را بايد در دوام جنگ هستي سوز؛ بحران عميق سياسي، اقتصادي و اجتماعي کشور؛ فقر، بدبختي، مريضي و تباهي عمومي؛ نابودي تمام آزاديهاي مدني و اجتماعي؛ عدم امنيت و مصئونيت هاي جاني، مالي، شخصي و اجتماعي؛ تشديد روز افزون خشونت، اختناق، تبعيض و تعصب و بنبست تمام عيار و کشنده در عهد طالبان جستجو کرد.
انگيزههاي فرار از اين دوزخ واقعي و کورة دلگداز چونان عموميت يافت که اگر کشورهاي جهان پذيراي اين درماندگان میشدند کسي در هرات و شايد هم در بيشتر ولايات وطن باقي نمیماند. اين براستي اوج بحران و فاجعة انساني را در يک جامعة فقير و جنگزده نشان ميدهد که ما تبارز آن را در صف هاي طويل دم قنسولگري ايران مشاهده کرده ميتوانستيم.
روز چهار شنبه 22 حوت 1375 در حدود 5 هزار نفر بر در قونسولگري ايران جهت اخذ ويزا صف کشيده بودند. آنان براي دريافت شمارة نوبت، شب را با وجود خطرات قيود شبگردي در ساحت مکتب ليسة سلطان، سر درختان ناژو و در منازل اقوام شان که با قونسولگري نزديک بود، سپري میکردند و روز در زير شلاقهاي طالبان ساعتها در صف انتظار ميکشيدند تا شمارة نوبت ويزا را به دست آورند. بسياري از مردم بعد از ساعتها انتظار اين پرزه را هم حاصل کرده نمیتوانستند و با دست خالي به خانه بر ميگشتند. قيمت ويزا در بازار سياه بسيار گران بود و مردم فقير از خريداري آن عاجز بودند.
زمينه هاي فرار براي فرهنگيان، تحصيل کردگان و روشنفکران فقير خيلي دشوار بود. آنها دل و حوصلة ايستادن در صف قونسولگري ايران را هم نداشتند و پولي نيز در جيب شان نبود تا از بازار سياه ويزا دريافت کنند. به اين ترتيب بسيار مظلومانه و فقيرانه در آتش ظلم و بيداد جنگ افروزان بيرحم و عاطفه ميسوزيدند و خاک و خاکستر ميشدند.
گسترش مواد مخدر
نقل کنند که درحدود 60 سال پيش در زمان صدارت هاشم خان کاکاي ظاهرشاه در هرات کشت ترياک رواج داشت و محصول ترياک هرات توسط شرکت ترياک که دفتر آن در دم دروازة عراق بود و عبدالکريم خان شمس رياست آن را به عهده داشت خريداري میشد و به شکل انحصاري به خارج صادر ميگرديد.
کشت ترياک در عهد صدارت شاه محمود خان برادر هاشم خان در ولايت هرات ممنوع شد؛ اما در ولايات شرقي افغانستان به طور آزاد کشت میگرديد. از آنجا مقدار زيادي توسط ترياک فروشان آن ولايات به قاچاقبران مرزنشين هرات به شکل غير قانوني به فروش میرسيد و از آنجا به ايران میرفت.
در دورة جنگ طولاني اخير کشت ترياک به پيمانة زيادی در هلمند و قندهار رواج پيداکرد و قوماندانهاي مجاهدين در کشت و قاچاق آن نقش اساسي داشتند. در عهد طالبان کشت و قاچاق ترياک در حوزة جنوب و شرق افغانستان به کلی آزاد شد.
در بين تاجران بزرگ مواد مخدر پاکستاني در همکاري با بعضي تاجران عمدة هلمندي و قندهاري و قاچاقبران(مافيای) بين المللي و منطقوي روابط فعالي بر قرار گرديد و افغانستان به بزرگترين مرکز کشت ترياک و توليد هيروئين و ديگر مشتقات آن تبديل شد. عبور کاروانهاي بزرگ و حمل پرچون اين مواد به سوي اروپا، حوزة شوروي سابق و ايران شدت افزون گرفت و هرات به يکي از بنادر عبور مواد مخدر تبديل گشت.
مردم هرات از دود مواد مخدر جنوب کور شدند؛ اما از سود آن بهرهيی بس اندک بردند؛ زيرا پول اصلي به جيب مافياي بينالمللي و منطقوي و سپس به کيسة تاجران پاکستاني و دو تابعتي سرازير شده و مقداري هم به قاچاقبران قندهاري و هلمندي میرسيد.
از هراتيان به حيث حمال و کارگر استفاده ميشد و آنان در حقيقت پول خون خود را ميگرفتند. تعداد زيادي از جوانان سرحدي حين انتقال مواد مخدر به ايران توسط مرزبانان مسلح ايراني کشته شدند. اگرچه در هرات کشت ترياک رواج ندارد؛ اما جوانان زيادي به دام مرگ آور اعتياد گرفتارآمدند. پديدة اعتياد به هيروئين بيشتر توسط جوانان معتاد مهاجر از ايران و پاکستان به افغانستان آورده شد و در عهد طالبان به سبب وفور مواد مخدر گسترش افزون پيدا کرد.
به ياد دارم که پيش از جنگ مردم از ترياکي نفرت داشتند و تعداد انگشت شمار معتادان به ترياک به کارهاي شاقه مثل تخليه بدرفتها (توالت) اشتغال داشتند. هيروئين را کسي نميشناخت. فقط استعمال چرس در بين موتروانان، گاديوانان، بعضي کاکه ها و خراباتيها و برخي صوفيان مروج بود. چرس هرچند به مغز آسيب ميرساند و زندگي نورمال را از معتادان میگيرد؛ ليکن به مانند هيروئين و مشتقات آن آدمها را از کار و زندگي محروم نمیسازد.
هرات پس از حادثة خونين مزار
چنانکه از امواج راديو در عهد طالبان شنيده شد، در ظرف چند روز در شمال کشور وقايع و حوادث باورنکردني رخداد. نخست رقيبان سرسختي که در جنگهاي مرغاب و فارياب از کشتن همديگر جوي خون به راه انداخته بودند، در برابر رقيب مشترک خود جنرال دوستم يکبارگي طرح اتحاد ريختند و به روز شنبه 3 جوزاي 1376 شهر شبرغان و مزار شريف را تصرف کردند. جنرال دوستم با نزديکانش مجبور به ترک افغانستان شد.
عجيب تر از آن به تاريخ 6 جوزاي 1376 پيمان ميان قواي ازبکان به رهبري جنرال عبدالملک و برادرش گل محمد پهلوان و طالبان درهم شکست و انبوهي از جنگاوران طلبه ها در محاصرة اقوام ازبک و هزاره افتاده و قتل عام شدند. اين شکست خونين و نا به هنگام، طالبان را در سراسر افغانستان سراسيمه و غافلگير ساخت که تأثير آن در هرات به شرح زير میباشد:
روز جمعه 9 جدي 1376 ساية سنگين ابهام و سردرگمي بر شهر هري چيره شده بـود. مردم هــردم و هـر لحظه انتظار تغيير اوضاع و واقـعة جـديدی را ميکشيدند. در شهر شايع شده بود که قلعه نو و تورغندي به دست ازبکان افتاده است. هرات از قواي نظامي طالبان خالي به نظر میرسيد. را ديو ايران مردم مظلوم و ستمزدة هرات را به شورش و قيام دعوت میکرد و موزيک جنگ مينواخت. از سيماي خاکزدة هراتيان بر میآمد که ديگر دل و دماغ حرکت و جنبش را ندارند. از ورود ازبکان به شهر و تبديل شدن هرات به ميدان جنگ خونين ازبکان و طالبان مي هراسيدند.
جوانان از غيبت ماموران امر به معروف و نهي از منکر استفاده کرده و کلاههاي خود را از سر برداشته بودند؛ زنان به باز شدن حمامها و دختران به گشايش مکاتب نسوان و رفتن به فاکولته ميانديشيدند؛ پولداران از نوسانات سرسام آور نرخ اسعار خارجي مات و مبهوت به نظر میآمدند؛ فقيران و مردم عادي از بلند رفتن قيمتها نگران بودند؛ عده يی ماجراجو و فرصت طلب شايد به فکر چور و چپال شهر بودند و اما اشخاص تجربه مند و فهميده از ايجاد شورش و هرج و مرج وحشت داشتند.
روز جمعه با ابهام و دلهره به شب رسيد و روز شنبه 10 برج جاري مردم هرات به کار و فعاليت روزمرة خود سرگرم شدند و حادثة خونين و برجستة شمال که اوج بياعت مادي اقوام را نشان میداد به تاريخ پيوست. در عوض از شدت اندوه، اشک در چشمة چشمان طالبان، پاکستانيها و برخي اهالي قندهار و هلمند که اقوام شان کشته و اسير شده بودند، ميسوزيد و چون گرگان زخمي به گرفتن انتقام و حمله يی ديگر به شمال فکر میکردند. اين بود واقعيت وجودي افغانستان و نتيجة جنگهاي خونين ويرانگر که جز بربادي وطن هيچ دستاويز ديگري نداشت.
ادامه دارد
درود به دوست محترم آقای رسول پویان. لعنت به طالبان و حشی و حامیان فاسد آنها ، این وطنفروش ها هزاران جنایات نابخشودنی را در افغانستان و بخصوص در شهر باستانی هرات انجام داده اند. موفق باشید. مهدی بشیر