مجمر درد
تاریخ نشر سه شنبه ۲۱ میزان ۱۳۹۴- ۱۳ اکتوبر ۲۰۱۵ هالند
شعر ناموزون و ناهمگون از : زهره ( صابر هروي )
( مجمر درد )
آنكه در نرد وفا هستي ِ خود بأخت منم
اينچنين در ره ِ عشق تو به غم ساخت منم
آنكه خنجر به دل پاره ى من كوفت تويى
آنكه دل پيش قدم هاى تو انداخت منم
آنكه با ظلم و جفا كرد مرا خوار تويى
آنكه با مهر و محبت به تو پرداخت منم
آنكه با شعله ي طعن جانم و تنم سوخت تويي
آنكه دل مجمرِ آتش شد و بگداخت منم
آنكه دنيا ِ مرا خواند چو بازيچه ، تويى
آنكه هر لحظه ترا معجزه پنداشت منم !
آنكه جز درد و بلا در دل من كاشت تويي
آنكه در هرنفسش خير ِ ترا خواست منم
آنكه تيزاب به كشتِ دل ِ من داد تويى
آنكه چون آب به باغ ِ تو بياراست منم
آنكه نشناخت وفاي من ِ بشكسته تويي
آنكه دير از ديگران رنگ ِ تو بشناخت منم
٧ أكتوبر ٢٠١٥
درود به خواهر گرامی ام ، خانم زهره جان صابر هروی ، سروده زیبا و عالی و مملو از احساس است. خداوند روح کاکای گرامی ام شاد روان استاد صابر هروی را شاد گرداند . شما زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر
از اينكه ازين هيچمدان قدر داني مينمايد شرمسارم و تا نهايت ها بازهم سپاسگذارم برادر فاضل و اديب ام محترم مهدي جان گرانقدر .