طالبان و روزهای دشوار هرات
تاریخ نشر چهار شنبه ۱۳ حوت ۱۳۹۳ – چهار م مارچ ۲۰۱۵ هالند
طالبان و روزهای دشوار هرات
رسول پويان
بخش دوم
توضيح
مردم ما وحشت و خشونت طالبان را با گوشت و پوست خود لمس، احساس و درک کرده اند. از خون پاک قربانيان بی دفاع در وجب وجب خاک ميهن لاله های خونينی دميده که پيام اين ظلم و ستمگری را به نسل های آينده می رسانند. در بارۀ طالبان زياد نبشته شده است؛ اما در اين نگاره فقط گوشه هايی از طرز حکومت استبدادی طالبان در عمل و به طور عينی در ولايت هرات به رشتة نگارش درآمده است؛ بی شک که می تواند ماهيت واقعی اين گروه را در عمل هويدا سازد.
تصوير واقعی طالبان در عمل
طالبان در قدم اول ساختار فروپاشيدۀ نظامي حکومت مجاهدين را در هرات خراب و به جاي آن دسته هاي مسلح خود را که سرعت عمل خوبي داشتند جايگزين کردند و تمام مراکز عمده و حساس شهر را به قواي خود سپردند. بيشترينۀ صاحب منصبان و ماموران سابق بخش نظامي از وظيفه برکنار شدند.
طلبه ها در بخش نظامي و امنيتي توجۀ اساسي خود را به ميدانهاي هوائي، فرقه و قول اردو، لواي سرحدي، قومانداني امنيه، ماموريت ها، رياست استخبارات و امنيت ملي متمرکز ساختند؛ در بخش اقتصادي به گمرکات، شاهراه ها و حمل و نقل، تجارت، مستوفيت و بلديه، در بخش سياسي و مردمي به مقام ولايت، حاکمان حکومتی ها(ولسوالي ها)، اربابان قريه ها و ملا امامان مساجد و در بخش ديني به ادارۀ امر به معـروف و نهي از منکر، شوراي علما و آخوندان مساجد معطوف کردند.
حکومت طالب بر مبناي زور تفنگ و شلاق، دره و خشونت، تعصب و عصبيت قومي و مذهبي استوار شد. از احساسات مذهبي و ارزش هاي عقيدتي جامعه براي حفظ قدرت و تأمين منافع سياسي و اقتصادي خود استفاده می کردند. آنان با تأمين امنيت راه ها زمينة فعاليت را براي تاجران پاکستاني و تاجران دو تابعتي در همکاري با تجار قندهاري و هلمندي مساعد ساختند.
طالبان از حجم دستگاه اداري ملکي و نظامي کاستند و تمام چوکي ها و پست هاي مهم را در بين قوماندانهاي دسته های مسلح خود تقسيم کردند. تعداد زيادي از کارمندان فني و مسلکي هراتي از کار بر طرف شدند و يا در اثر کمي معاش و فشارهاي وارده مجبور به کناره گيري گرديدند و در صفوف بي کاران و فقيران جامعه پيوستند. به اين ترتيب سيستم اداري عقب ماندۀ هرات که طي دهه هاي متمادي شکل گرفته و در دورۀ درازدامن جنگ ضربات کاري خورده بود، در زمان طالبان متلاشي شد.
ادارات مهمي چون رياست زراعت و مالداري، صنايع و معادن، پروژه ها، بانکها، معارف و دانشگاه (پوهنتون) سقوط کردند و به جاي آن يک ادارۀ بسيار ابتدايی که فقط به امور مشخص سياسي، نظامي، امنيتي، جمع آوري ماليات و درآمد هاي گمرکي خلاصه می شد، جايگزين گشت.
هدف اصلي حکومت محلي طالبان مطيع سازي مردم، جمع آوري سلاح، قلع و قمع قوماندانهاي جهادي و حکام محلي، حفظ امنيت راه ها و بنادر تجارتي جهت عبور و مرور اموال تجارتي و مواد مخدر، انتقال ذخاير سلاح و مهمات و امکانات اقتصادي و موجودي منقول هرات به قندهار و پاکستان تا اطلاع ثانوي ترسيم شده بود.
طالبان به امور فرهنگي، رفاه و آسايش مردم، رشد و انکشاف اقتصادي و اجتماعي هرات هيچ علاق اي نداشتند و اداراتي که دراين راستا به وجود آمده بود براي طالبان جالب نبودند. آنان فقط به درآمدهاي فوري و اهداف روزمرة خود مي نگريستند و موضوع عمده همان امنيت راه ها، تداوم قـدرت و سرکوب و خفه کردن صدای مردم بود.
آنان براي مطيع سازي مردم، گوشمالي قوماندانها و جمع آوري سلاح به سياست خشونت، سرکوب روحيۀ مردم، لت و کوب، حبس و شکنجه هاي غيربشري روي آوردند؛ چنانچه هزاران تن از مردم مظلوم هرات در زير شلاق و چوب طالب هتک حرمت، ناقص العضو و معيوب شدند. در هرات کمتر کسي است که سوز شلاق طالب را نچشيده و توهين و تحقير طالبان را تحمل نکرده باشد.
طلب ها از مذهب و شريعت به حيث ابزار سياسي براي سرکوب مردم و حفظ قدرت و منافع خود استفاده می کردند و از انگيزه هاي قومي براي فريب قوم پشتون و کشانيدن آنان به جنگ اقوام ديگر يعني هموطنان و برادران شان، به شکل بسيار حيله گرانه کار میگرفتند
تصوير واقعي طالبان در عمل
طالبان با خلق حوادث و پروپاگند هاي مصنوعي مردم را مصروف و سرگرم می ساختند. در اين عرصه از ادارۀ امر به معروف و نهي از منکر و جاذب هاي مذهبي و شرعي با مهارت تمام استفاده می کردند. مردم را فرصت نمیدادند تا به موضوعات اساسي فقر و بيکاري، گرسنگي و بيماري، دزد هاي مسلحانۀ شبانه، چور و چپاول دارائي ها و ذخاير هرات و در يک کلام به امور سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جامعه فکر کنند و از آزادي هاي اجتماعي و حقوق حقۀ اسلامي و انساني خود سخن به ميان آورند. در اينجا به وقايع و حوادثي اشاره مي شود که باچشم سرمشاهده شده و به عنوان مشتي از خروار چهرۀ واقعي طالبان را در آئينه حقيقت منعکس خواهد کرد.
ستيز با احساسات جوانان
ساعت 11.5 بجۀ روز دوشنبه 27 سنبلۀ 1374 بود. تويوتا هاي طالبان با بيرقهاي سفيد و گلوله هاي راکت اين دو سنبل متناقض جنگ و صلح در سرکهاي تنگ و کوتاه هرات به شتاب حرکت می کردند.
در اين وقت موتر امر به معروف و نهي از منکردر جلو شهابي مارکت واقع در شهرنو توقف کرد. طلبه هاي مسلح وارد مارکت شده و جوانان و نوجوانان را قطار کردند تا به نوبت موهاي شان را قيچي کنند. يکي از جوانان هراتي به منظور دفاع از شخصيت انساني خود نگذاشت بر موهاي زيبايش قيچي اندازند؛ اما مقاومتش به زودي در زير مشت و لگد و شلاق درهم شکست؛ کاکلهاي قشنگش را نه با قيچي، بلکه با سرنيزۀ تفنگ بريدند.
دوکانداران از اين بيرحمي طلبه ها به خشم آمده و به طور دسته جمعي به سوي ولايت روان شدند تا به والي شهر شکايت کنند. هنوز مسافتي نپيموده بودند که افراد مسلح جلو شان را گرفتند. اين خبر در شهر هرات پيچيد و طالبان براي فرونشاني خشم مردم ازطريق راديو لت و کوب جوان هراتي را اشتباه دانستند؛ ليکن به مرور زمان دامنۀ فعاليتهاي پوليس مذهبي چنان زياد شد که نه تنها جوانان و نوجوانان، بلکه مردم هرات در مجموع هر روز به بهانه هاي مختلف آزار و اذيت مي شدند. اين جريان به عمده ترين مشغوليت و گرفتاري روزمرۀ اهالي شهر تبديل شده بود.
تشهير عجيب
ساعت 5 بجۀ بعد از چاشت روز چهارشنبه 19 برج ميزان 1374 نمايش خنده آوري توسط طالبان به نمايش درآمد. مرد بيچاره اي را در حالي که رويش را سياه کرده و کلاه سرخ بزرگي بر سرش نهاده بودند در پشت موتر تويوتا در بازارهاي شهر مي گشتاندند. عرق شرم و خجالت از روي و گردن آن مرد نگونبخت شارگرفته بود.
مردم در دو طرف پياده روها و بر در دوکان هاي خود باحيرت اين منظرۀ دلگداز را تماشا می کردند. تعدادي از اطفال و نوجوانان بیکار غيوزنان به دنبال موتر مي دويدند. پوليس مذهبي طالبان با بلند گو جار می زد. اي مردم! به دانيد که حال و عاقبت آدم هاي مجرم و نافرمان از اين بدتر است. به کوشيد تا مردم آرام و سر به راهی باشيد.
افراد استخباراتي طالبان درلباس پوليس مذهبي به مردم حليم، با آبرو و شرف هراتي نشان می دادند که پامال سازي آبرو و شرف در جلو سر و سيال و قوم و خويشان تان به بهانه هاي مختلف بسي آسان و ساده است و اين يکي از نمونه هاي آن می باشد.
نبرد اسلام قلعه
پس از شکست حکومت محلي قوماندانان و افتادن هرات به دست طالبان هيچ حرکت مسلحانه و مخالفت متبارزي عليه حاکمان جديد صورت نگرفت. بعد از گذشت مدتي به تاريخ شب شنبه 22 ميزان 1374 درحدود 250 تن از نيروهاي حزب جمعيت اسلامي و حزب وحدت اسلامي مقيم ايران به گمرک اسلام قلعه حمله کردند.
درگام نخست مناطق گمرک، تهانۀ جديد، کميساري و بازار اسلام قلعه را تصرف کردند. به تعداد 25 نفر از طالبان را دستگير و به ايران فرستادند. سپس با موترهاي سرعتمند آهنگ شهر هرات کردند. هنوز در بين راه بودند که با هجوم سريع نيروهاي طلبه ها رو به رو شده و به شتاب عقب نشيني کردند.
به قول شواهد عيني در مسير بازار اسلام قلعه الي نقطه صفرسرحدي در حدود هجده نعش بيجان به روي زمين بوده است و تعدادي از مهاجران نيز در مسجد اسلام قلعه توسط طالبان به هلاکت رسيدند. به اين ترتيب عمده ترين عمليات نظامي نيروهاي مشترک جمعيت اسلامي و حزب وحدت اسلامي که از پشتباني ايران هم برخوردار بود، بدون نتيجه به شکست مواجه گرديد.
ملا احسان والي هرات درمورد جنگ ياد شده در گفتگويي که از راديو هرات پخش شد چنين گفت: 45 اسير، 30 کشته، 8 موتر و مقداري سلاح از مخالفين به دست طلب ها افتاده است. نفرات حزب وحدت و جمعيت اسلامي که توسط ايران مجهز شده بودند، ديروز از خاک ايران به اسلام قلعه حمله کرده و امروز توسط قواي مسلح طلبه ها شکست خوردند و به ايران فرار کردند.
پس از اين واقعه بعضي تحرکات مسلحانه در اطراف و قریه های هرات توسط مخالفان طلبه ها به راه افتاد؛ ليکن به سبب عدم استقبال اهالي از قوماندانهاي سابق گسترش يافته نتوانست. بعد از ترور علاءالدين خان فرد شماره دوم جمعيت اسلامي در هرات به تاريخ 16 سرطان 1375 مبارزات مسلحانۀ مخالفان طالبان در هرات ضربۀ شديدی خورد و مورال مجاهدين جمعيت اسلامي پائين آمد.
حجاب اسلامي در ورزش
پديدۀ حجاب اسلامي در ورزش در دورۀ مجاهدين مطرح شد و در دورۀ طالبان به زور شلاق تطبيق گرديد. ساعت 8 بجۀ روز دوشنبه 22 عقرب 1374 اعلاميۀ رياست امر به معروف و نهي از منکر از امواج راديو هرات پخش شد و از عموم ورزش کاران ذکور تقاضا به عمل آمد که با حفظ حجاب اسلامي در ميدانهاي ورزشي حضور يابند و از پوشيدن لباسهاي تنگ و نازک اکيدا” خودداري کنند.
پوشيدن يونيفورم بين المللي نيکر و پيراهن آستين کوتاه براي ذکور چنانکه در دورۀ مجاهدين ممنوع بود، در عهد طالبان به کلی غيرشرعي و غيراسلامي اعلان شد؛ اما هيچ لباس طالبی ای در ورزش نيز معرفي نگرديد.
ادامه دارد……
جناب پویان عزیز ، این قسمت هم جالب بود . امید است قبل از بخش قسمت سوم آدرس فیسبوک خود را همانطور که در ایمیل تان نوشتم برایم بفرستید. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر