طرح بی رنگی
تاریخ نشر پنجشنبه ۱۲ جون ۲۰۱۴ هالند
طرح بی رنگی
رسول پویان
۲۷ / ۵ / ۲۰۱۴
کاسـۀ چـیـنی تـن را در دمـن بشکسته ام
کوهها برهـم زدم تا ما و مـن بشکسته ام
طرح بی رنگی فکندم درجهان پرزرنگ
گـرمی بـازار طاووس چـمـن بشکسته ام
دربهارعشق ومستی بسکه میجوشد فغان
عاقبت چون شوربلبل درسخن بشکسته ام
جامۀ تقـوا ز تـن بیرون فکـندم بی دریغ
پیکـر زهـد و ریا را در بدن بشکسته ام
سرو آزادم، ندارم باک از پوشـاک برگ
صد انـارسـتان معنا در یخـن بشکسته ام
عشق از شیرین مجو درکاخ زیبای خیال
سرها برسنگ سنگ کوهکن بشکسته ام
درغل و زنجیر زندان تعصب عشق مرد
زان سبب بتهای مغزمردوزن بشکسته ام
بس که سنگ عشق کوبیدم بردرب وصال
شیشۀ جهل و تعصب در وطن بشکسته ام
عشـق را با خـون نیامیزم با چال و فریب
تا که از شش سوچنگ اهرمن بشکسته ام
دام ها گـسترده انـد بهـر شـکار مـرغکان
ازیساروازیمین صد مکر وفن بشکسته ام
مدعی بیچاره در چـاه محن افـتـاده اسـت
تـا که مشکـستان آهـوی خـتن بشکسته ام
نطفه بودم طفل گشتم نوجوانی ها گذشت
عشق جاویدم نه در لای کفن بشکسته ام
رسول پویان
جناب پویان عزیز مانند همیشه زیبا و عالی سروده اید . موفق باشید.
مهدی بشیر