خداحافظ
تاریخ نشر یکشنبه ۱۳ جنوری ۲۰۱۳ هالند
خداحافظ
محمد نعیم ” جوهر “
۲۹ / ۱۲ / ۲۰۱۲
آلمان
***
سفر ز کوي بُتان میکنم خداحافظ
رها دل ازغمِ جان میکنم خداحافظ
رهي شکسته دلانِ زمانه میگیرم
غمم بسینه نهان میکنم خداحافظ
دلا به خاطرِ تو شرحِ داستانم را
بگوشِ ناله بیان میکنم خداحافظ
خوشم که دار و ندارِجهان زدستمرفت
گمان مبرکه زیان میکنم خداحافظ
ببزمِ شعروادب یاکه بردرِ کمیاب
شکایت ازتوعیان میکنم خداحافظ
اگر به پاي ثریا نمی رسد دستم
بخادم عرض،بیان میکنم خداحافظ
بهارِعُمرِتوای مؤمینه شگوفان باد
منم که ترکِ خزان میکنم خداحافظ
همی به عادله و رجني وآمانیارم
دُعاي دل به زبان میکنم خداحافظ
سمینِ خود بخدامیسپارم همرهی شمس
دلم رها زجهان میکنم خدا حافظ
نشدکه دیده بیبیند جمالِ روي تُرا
دُعابه صالحه جان میکنم خداحافظ
نشد بشیر و شریفم ،ظفرمرا مشفق
عنایت،ازهمه گان میکنم خداحافظ
به امرِ فضلِ الّاهي ز دیدۀ فضلم
سفر ز روي جهان میکنم خداحافظ
ثنابه کُلبۀ فرخاری ام رسان خبرم
که ترکِ عُمر جوان میکنم خداحافظ
اگرفروغِ من ازدیده پا کشد بیرون
سفر ز گلشنِ جان میکنم خداحافظ
صبا به راعي بگووصفِ گلشنش راباز
بَهردوکون ومکان میکنم خداحافظ
مرا به کوي همایون نمیبرد بختِ
سفربه دشتِ کنعان میکنم خداحافظ
رسان صبا توپیامم به گوشِ مسعودي
تنم رها ز روران میکنم خداحافظ
تُرا زدردِ بلیکا چه گویم ای قاصد
همیشه داد و فغان میکنم خداحافظ
زدردِ دوري هجرانت ای خطیب زاده
پیامِ درد بیان میکنم خدا حافظ
جفابه همرهي غوثي نمیتوانم کرد
وفا به زنده دلان میکنم خداحافظ
به یوسف که صفا دامنست و پاکیزه
نثاراین دل وجان میکنم خداحافظ
بخاطرِتو نجیب،قلبِ داغدیدۀ خویش
فدائ تیر و کمان میکنم خداحافظ
زسایتِ مشعل و کوفي وجامِ غورآخر
اُمیدِ عفوِ زبان میکنم خداحافظ
بلا آخره بهزار ناله ازدرت مهدي
سفر ز دورِ زمان میکنم خداحافظ
کسی خبر نبرد سوي آن دیارم کاش
بخنده ترکِ جهان میکنم خداحافظ
(هرآنکه مانده زقیدِ قلم تُرا (جوهر
هزار بار بیان میکنم خداحافظ
محمدنعیم جوهر
جوهر گرامی ،خیلی خیلی زیبا سروده اید واقعآ از خواندن آن کیف کردم . خدا پشت و پناهت . زود برگرد.زنده وسلامت باشید.مهدی بشیر
آقای محمد نعیم جان جوهر خیلی زیبا سروده ید عالیست من هیچ گفته نمیتوانم که خدا حافظ فقط میگویم که به امید دیدار
به هر کجا که باشید صفا و خوبیها به همرای تان!
مگر تو میروی از کوی ما؟ خدا حافظ
نظر نمیکنی بر روی ما؟ خدا حافظ
ترا چو جان ببر خویش خوانده بودیم ما
تو بودی قوت بازوی ما ؛ خدا حافظ
ازین سفر بگذر ای رفیق و یار ظفر
بگو به دشمن وبد گوی ما خدا حافظ
سرودۀ از هر نگاه قابل تحسین. زنده باشید با این در فشانی تان.
با عرض سلام به همه دوستانم!
ز (مهدی) زمان تنها نویسم
زلطفش بار ها هر جا نویسم
حکایت های( مشفق) را شب وروز
به صد دفترچۀ دنیا نویسم
به لوحِ سینه با خونِ جگر باز
فقط نامِ ترا (شهلا) نویسم
نمیآید(ظفر) سوی دیارم
به او صد نامه گریکجا نویسم
پیامِ عشقِ زیباِ (شریف) ام
به پای خیمۀ لیلا نویسم
شنیدم ا زتو ای جوهر که میگویی خدا حافظ
مگر عزم سفر داری که میگویی خدا حافظ
دلم افتاد ه آهسته ولی بشکسته نالان است
چرا ای هم دیار من که میگویی خدا حافظ
زبان حال خوبرویان نمیداند دل گریان
بگو جانا پشیمانی که میگویی خداحافظ
بشیر در انتظار دیدنت همواره می ماند
اگر عمرم بود باقی که میگویی خدا حافظ
به امید دیدار دوست عزیز و گرانقدر
ترا بکوی همایون به میهمانی گهی
روان بهمرهی کاروان میکنم خدا حافظ
فضای زندگی با دوستان بوستانست
سطور عشق که داستان میکنم خدا حافظ
چمنی شاعران ما ختن افزاست
نشور عطری بیکران میکنم خدا حافظ
ظهور پرده یی عشقست برزبان همه
ببین که اصل حقیقت بیان میکنم خدا حافظ
ز شعر جوهر گوهر گرا خشنودم
نمایی بخت خودم را جوان میکنم خدا حافظ
باعرض سلام خدمتی بشیر جان عزیز مجموعۀ اشعارزبیای ترانه ی
لالایی برایم رسد از لطف تان یک جهان تشکر برایم برابر یک دنیاگنجِ
ارزش دارد ممنون و احسانمند شمایم.
ز آهنگِ قشنگِ لالایی
بگوشِ لالۀ صحرا نویسم
باعرض حرمت جوهر
(همایون)شکوۀ دل را برایت
اگر امروزنه شد فردا نویسم
جوهر