تکملهء حواشی نفحات الانس
تاریخ نشر سه شنبه ۲۹ قوس ۱۴۰۱– ۲۰ دسامبر ۲۰۲۲ هالند
تکملهء حواشی نفحات الانس
شرح حال مولانا جامی قدس سره
تألیف
رضی الدین عبدالغفور لاری
به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی
————–
الهی غنچهء امید بکشای
گلی از روضهء جاوید بنمای
« جامی »
بخش نهم :
و (چون) در تکرار این ملاحظه کوشد، انجذاب وی « روی در تزاید نهد و 570 لحظة فلحظة قوی تر گردد ، و در تعلق وی بممکنات فتوری واقع شود و انقطاعی حاصل گردد و چون ملاحظه کند (نیز) که وی بحسب انسانیت و (خاصیبت) آدمیت بی لذت نمیتواند بود و لذت تابع میل است ومتعلق میل امری می باید کامل و باقی ، زیرا که تعلق خاطر بناقص یا فانی مثمر حزنست 571 بظهور عیب یا عروض فنا.
و داند که کامل مطلق لم یزل (و) لایزال ، حضرت ذوالجلال و الافضال است چه هرحسن و جمال و احسان و کمال فی الحقیقه حق را ثابت است (وهرجمال و حسن که ممکن را ثابت است) وهرکمال و احسان که در وی ظاهر است فی الحقیقه 572 بر تو حسن و جمال و احسان و کمال حضرت ذوالجلال است جل و علاء ومستعاراست نزد وی زیرا که ممکن در حد ذات خود معدوم است و معدوم را وصف کمال نباشد با آنکه آنچه در وی مینماید معتد به نیست و مع هذا در معرض فنا ومحل زوالست و چون علم شخص باین مقدمات 573 متحقق گردد شک نیست که انجذاب وی یک مرتبهء دیگر قوت گیرد زیرا که مشأ محبت حسن است یا احساسن و این هردو فی الحقیقه 574 حق راست .
و چون بملاحظهء کمال و بقای حق و اندیشهء نقص و فنای خلق مداومت نماید و کلمهءلااله الاالله را یعنی نیست سزاوار مطلوبی و معبودی مگر خدائی 575 کحه مفید این دو ملاحظه است ، و رد سازد و کشش وی 576 بحضرت حق سبحانه و گسستگی از غیر وی بمرتبه ای رسد که تعلق وی بممکنات بالاکلیه منقطع شود.
بلکه هرچه غیر اوست فراموش کند واگر کسی را این حال دست ندهد بنا بر عدم طبعیت بمرتبه ای که ویرا قابلیت تأثر نمانده باشد و بطایفهء انعام ملحق گشته، اولئک کالانعام بل هم اضل (1) این طایفه با وجود آنکه ایمان برند ، بصور 578 حیوانی 579 که مناسب اخلاق ایشان باشند 580 محشور گردند چنانچه حدیث نبوی * علی مصدره 581 الصلوة والسلام بدین 582 معنی ناطق است .
شخصی بمجلس حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان 583 آمد و گفت : هرچه ذکر میگویم متأثر نمیشودم ، فرمودند که عقیقه را 584 تصحیح باید کرد.
بعضی 585 مشایخ در ذکر ، اکتفا باسم مبارک الله کرده اند لقوله تعالی قل الله 586 ثم ذرهم (2). اگر چه این اسم مبارک بواسطه اشتمال برملاحظهءکمال حق سبحانه مفید پیوستگی و گسستگی است که اصل 587 مقصود است. اما کلمه متبرکه 588 درین معنی ادخل است . ولهذا اکثر مشایخ اختیار این کلمه کرده اند . و نص نبوی علی مصدره 589 الصوة والسلام بر افضلیت این ذکر شاهد است که افضل الذکر لااله الاالله و افضل 590 ماقتلته 591 انا والنبیون من قبلی 592 لااله الاالله و بسیاردیگر از احادیث نیز.
وبناذ برافضلیت و ارفعیت بحسب مرتبه ویرا تهلیل گویند زیرا که تهلیل رفع صوتست 593 .
حضور خاطر بآنحضرت بوصفی و عنوانی که این کس بآن ایمان داشته باشد مثل آنکه موجد و مظهر وی است . حقیقت 594 ذکر و مغز آنست .
ذکر را 595 صورتی است 596 و معنئی و حقیقتی 597 : صورتش عبارتست از احضار لفظ مخصوص مرکب از جواهر حروف بطریق تکلم ، آهسته یا بلند یا بطریق تخیل .
و معنی وی عبارتست از تعقل معنی و مفهوم لفظ مذکور 598 ، و حقیقتش عبارتس از آگاهی و شعور بمفهوم واحد تصوری 599 که قبلهء توجه و نشانهء ناوک 600 قصد ذکر است .
تکلم بطریق آهسته طریق بعضی مشایخ است از آنجمله 601 شیخ کبیر شیخ محیی الدین عربی 602 (است) قدس (الله) تعالی 603 سره العزیز604 و طریق اکثر مشایخ در ذکر طریق تکلم بر سبیل جهر است و طریق تخیل 605 که ذکر خفیه است (مبنای) طریق خواجگانست قدس الله تعالی اسرار هم 606 قال الله تبارک تعالی : ادعاربکم تضرعآ و خفیة «3» .
وحضرت خواجه بزرگ قدس الله سره میفرموده اند (که) ذکر خفیه را تأثیر عظیم است و عمل به عزیمتست .
وحضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان 607 میفرمودند که ذکر جهر را خاصیتی است که ذکر 608 خفیه را 609 زیرا که چون نفس بتعقل مفهوم ذکر متحقق گشت : اولامتخیله به تخیل لفظ آن مأثر میشود.
و ثانیأ قوت 610 ناطقه بتکلم .
و ثالثآ قوت 611 سامعه بسماع .
ورابعآ قوت 612 متخیله بار ذیگر – و همچنین نفس و قوت عقیلیه 613 و این حرکتی است دوریه بر وفق حرکت دوریه و جودیه 614 و در طلب تحقق بآن حرکت معنوی ، نثبت باین حرکت صوری که صورت آن حرکت است .
ممد حصول ویست .
روزی شخصی گفت : (که) یکی از اکابر قدس سره 615 در رسالهء خود نوشته است که حق سبحانه فرموده که اناجلس 616 من ذکر نی ، کسی را که این حال 617 باشد چجون ذکر جهر گوید ؟ فرمودند که در حینی که صد کار ناشایسته وحرکات ناخوش صادر 618 میشود ، این ملاحظه نیست ، چونست که در ذکر جهر این ملاحظه میکنند ؟ 619 حق تعالی بظاهر و باطن محیط است ، ذکر جهر هم خوبست !
و میفرمودند که ذاکر می باید که شغل وی بذکر ازین حیثیت باشد که مأمور است از حق سبحانه بآن و آنرا از نبی صلی الله علی (واله) 620 و سلم فرا گرفته چنانچه 621 در سایر اعمال – تا خود در میان نباشد !
میفرمودند که گفتن کلمهء متبترکه محمد رسول الله با کلمهء لااله الاالله طریق 622 ابوبکر 623 صدیق است (رضی الله تعالی عنه) 624 .
ومیفرموده اند 625 که هرگز کلمهء اولی 626 بی ثانی نگفتیم.
میفرمودند که مقصود از ذکر 627 ، تصور مدلول این الفاظ نیست 628 یا تصدیق بمدلول 629 آن ، بلکه مطلوب آنست که بآنچه میگوید محقق گردد ، یعنی تخلیه 630 کند نفس ناطقه و قوت 631 مدرکه را از محبت غیر حق سبحانه واز تصور غیر نیز! فرق است میان یکتا گفتن و یکتا بودن !
میفرمودند که اگر کسی در هفته از حضرت حق سبحانه (وتعالی) 632 توفیق یک ذکر یابد ، سالها از عهده ئ شکر آن بیرون نیاید . خصوصآ در وقت سحر!
میفرمودند که بعد از آنکه ربط قلب بحضرت حق سبحانه حاصل شد 633 ونسبت 634 دوام آگاهی تحقق گشت ، گاه این 635 نسبت مذهل (4) ماسوی است و این را حال گویند و گاه مذهل ماسوی 636 نیست واین را علم گویند وعلم را در حال مندرج دارند و محسوب از حال شمارند. 637 و این تفاوت بحسب تفاوت استعداد شخص است در صفا و کدورت !
میفرمودند که در زمان شغل بذکر ، چون غیبت معهوده دست دهد 638 آنرا چون خط مستقیم فرض باید کرد ، چه تخیل این معنی و شغل خیال بامر واحد ممد جمعیت است ، حضرت رسالت صلی الله علیه (واله) 639 وسلم امیرالمؤمنین علی را «کرم الله وجهه» 640 میفرموده اند که راه را 641 چون خط راست فرض باید کرد.
میفرمودند که ملاحظهء بسیاری از امور حسی ممد نسیت و حالت میشود ومقوی جمعیت میگردد و این امریست نا مضبوط و بحس اوقات و احوال مختلف و متفاوت ، از جمله صحرا که صورت اطلاق است معین ست مر معنی اطلاق را و ملاحسظه کوه مورث معنی هیبت و عظمت است و آواز آب بطریق امتداد 642 واتصال 643 در وقت مراقبه مقوی مراقبه است وملاحظهء تبعیت 644 ظل مر صاحب 645 ظل را مورث معنی خروج از حول وقوت خود است و ملاحظهء چشمان جانوران وحشی و توحش ایشان مورث نسبت حیرتست 646 وملاحظهء جنازه مقوی نسبت فناست و آواز گریه از محبوب 647 گم کرده یاد میدهد.
میفرمودند که یک روز در ملازمت حضرت مخدوم قدس سره میرفتیم اتفاقآ گذر بر حمار مرده ای افتاد که چشمانش باز مانده بود ، فرمودند که عجب استهلاکی دارد درآن حین نسیت ایشان بغایت قوی گشت .
میفرمودنهد که روزی قبضی عظیم حادث شد بصحرا بیرون رفتیم چون نزدیک باغ آهو رسیدیم و ناجو ها 648 در نظر آمد ، در خاطر گذشت که همانا اینها بحسب استعدا خود از مبدأ ، فیض می یابند 649 و بآن آرام دارند . فی الحال قبض زایل شد ونسیت عظیم فرو گرفت ، و بسیاری در شبهای ماهتاب چون قبضی حادث شدی بملاحظهء سایه و تبعیت 650 وی مرتفع میشد.
و نگاهداشت که مراد مراقبهء دلست تا خواطر پرکنده استیلا نیابد.
مراقبه نعمتی 651 است الهی در مرتبهء جمع و بنده را شربی و نصیبی است . (5)
مراقبه از جانب حق (سبحانه) بر دو نوع است یکی نگاهداشتن خلق از تصرف عدم و تصرف فنا و مضمون آیت : وکان الله علی کل شیئی رقیبا (6) بیان این معنی است.
دوم : نظر حقش در آنچه بنده را بدان تکلیف فرموده اند 652 از مأموربه و منهی عنه .
و مراقبه از جانب 653 عبد 654 سه نوع است :
اول ملاحظهء آنکه حق سبحانه وتعالی در همه وقت بر اعمال وی حاضر و ناظر است و ثمرهء این مراقبه صفت حیاست و این را مراقبة المراقبه گویند .
دوم محافظت جمیع قوای ظاهری و باطنی و حسی 655 و عقلی (تا) بدانچه از برای وی مخلوقست مصروف گردد. 656 .
سیم نگاهداشتن دلست از غیر حق سبحانه وتعالی بوجهی که غیر اصلا در دل (در) نیاید مارد از مراقبه اینجا این معنی است .
میفرمودند : مراقبه از کسی درست آید که در خواب یا بیداری یک نوبت ویرا از خود رهائی شده باشد.
تصرفی که ازین طایقه واقع میشود گاه بقصد و اختیار ایشان میباشد گاه بی شعور و ارادت ایشان . حضرت ایشانرا علی الرحمة والرضشوان ،657 طریق آن نبود که خود را بر کسی گمارند ودر وی 658 تصرف کنند، و حال ایشان 659 معنی موافق حال آن بزرگ بوده است که با وجود قدرت تامه برین معنی تصرف نمیکرده اند و چون ازیشان سر این پرسیده اند ، فرموده اند که در مرتبهء عتبودیت تصرف نگنجد – تصرف مقتضای ربوبیت است و کسی را نیز تلقین این طریق نمیکردند با آنکه از حضرت محدوم (قدس سره) نیز 660 مجاز بوده اند. و از جانب غیب مأذون.
واگر ناگاه فقیری پیدا شدی ویرا خفیه ازین طریق آها می ساختند و مشا آن 661 کمال لطافت و نازکی ایشان بود درین طریق .
میفرمودند که تحمل بار شیخی نداریم، لیکن در 662 اواخرحال ارباب طلب را طالب بودند .
میفرمودند که دریغا طالب یافت نیست ، طالب بسیارند اما طالب حظ نفس خود 663 .
بیت :
قومی که کام دل طلبند از شکر لبان
شک نیست عاشقند ولی عاشق خودند *
ادامه دارد …
پاورقی ها :
1 – قرآن کریم 7 / 179
2 – قرآن کریم 7 /54
3 – قرآن کریم 6 / 91
4 – (ذهل یذهل ذهلا وذهولا) الشیئی وعنه : نسیه شغل ، (اذهله):
جمله یذهل – المنجد . از چیزی غافل گشت – فراموش کرد»
5 – چنین است در هر سه نسخه و ظاهرآ در عبارت نقصی هست .
6 – قرآن کریم 33 / 52
نسخه بدلها و اختلاف قرائت
570 – ب : بین « » را ندارد.
572 – اصل ، ب : با آنکه .
573 – ب : ندارد.
574 – ب : فی الحقیقه این هردو.
575 – ف : خدای .
576 – ف : ندارد.
577 – ب ، ف : که در .
578 – ب : بصورت .
579 – اصل ، ف : حیواناتی .
580 – ب : باشد.
581 – ف : علیه .
582 – ف : بران .
583 – ف : والرضوان ندارد.
584 – ف : ندارد.
585 – ف : از بعضی .
586 – ب : قل الله .
587 – ب : افضل .
588 – ب : متبرک که .
589 – ف : صدره .
590 – ف : ندارد .
591 – ف : قلبه .
592 – اصل ، ف : قبل .
593 – ب : صورتیست .
594 – ف : وحقیقت .
595 – ب : ذکرا .
596 – ب : صوتیست .
597 – ب : حقیقتی است .
598 – ف : ندار .
599 – ب : ندار .
600 – ب : ندارد.
601 – ب : از آنچه .
602 – ب : اعرابی .
603 – ب ، ف : ندارد.
604 – ف : ندار .
605 – ب : تکلم .
606 – ف : ارواحهم .
607 – ف : والرضوان ندارد.
608 – ف : در ذکر .
609 – ف : ندارد.
610 – اصل ، ب : و قوت .
611 – اصل ، ب : و قوت .
612 – اصل ، ب : و قوت .
613 – ب : عقلیه را .
614 – اصل : وجود .
615 – اصل : قدس الله تعالی سره.
616 – ف : انا من جلیس .
617 – ب : معنی .
618 – ب : دارد.
619 – ف : است .
620 – اصل ، ف : ندارد.
621 – ب : چنانکه .
622 – ف : طریقه .
623 – ب ، ف : ندارد.و
624 – ب : ندارد ، ف : رضی الله عنه .
625 – ب ، ف : میفرمودند.
626 – ب ، ف : اول .
627 – اصل : از ذکر مقصود .
628 – ب : است .
629 – ف : مضمون .
630 – اصل : تخیل .
631 – اصل : قدرت .
632 – اصل ، ف : ندارد.
633 – اصل : حاصل شد بحضرت حق سبحانه .
634 – ب : ندارد.
635 – ف : ازین .
636 – ف : بین « » را ندارد.
637 – ب ، ف : شمرند.
638 – ب : ندارد .
639 – اصل ، ف : ندارد.
640 – ب : ندارد .
641 – ف : او را .
642 – ب : امداد.
643 – ب : اسقال .
644 – ب : طبیعت .
645 – ب : مرده و .
646 – ف : چیزیست .
647 – ب : معشوق .
648 – اصل : نازوها .
649 – اصل ، ب : میگیرند.
650 – ف : طبیعت .
651 – ف : معنی .
652 – ف : فرموده .
653 – ف : ندارد.
654 – ب : بنده .
655 – ب : مسی .
656 – ف : کرد.
657 – ف : والرضوان ندارد.
658 – ف : ندارد.
659 – ب ، ف : ندارد.
660 – ب ، ف : ندارد.
661 – اصل ، ب : ابن .
662 – ف : ندارد.
663 – ب ، ف : ندارد.
جهانی سپاس از برادر گرامی ام قیوم جان عزیز که با وجود مصروفیتهای زیاد بخش دیگری از تصحیح و مقابله و تحشیه پدر گرامی ما شاد روان استاد بشیر هروی بر کتاب تکمله حواشی نفحات الانس شرح حال مولانا جامی را که تألیف رضی الدین عبدالغفور لاری بوده آماده کرده و از شهر ملبورن کشور آسترالیا به سایت ۲۴ ساعت فرستاده است. مهدی بشیر
با سپاس و امتنان از برادر عزیزم مهدی جان گرامی که بازهم زحمت کشیده و بخشی دیگری از این اثر پربها را نشر نمودند ، با آرزوی شادی روح پدر بزرگوار ما برای مهدی جان عزیز طول عمر و سعادت دارین تمنا دارم.
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا
تشکر از شما برادر عزیزم قیوم جان . موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر
روح استاد بشیر بزرگوار شاد یاد و خاطره هایشان گرامی . تشکر از شما برادران گرامی که آثار ارزنده شانرا با ما شریک میسازید.
ممنون شما برادر گرامی آقای هروی عزیز . روح همه رفته گان و ما و شما شاد . مهدی بشیر
روح این بزرگ مرد ادیب شاد باشد
سپاس که با دوستان شریک میسازید .
شما خواهر گرامی سلامت باشید . روح رفته گان شما هم شاد. مهدی بشیر
روح شان شاد
تشکر دوست عزیز روح همه رفته گان شاد. مهدی بشیر