۲۴ ساعت

باز گشت همه بسوی اوست

تاریخ نشر چهار شنبه  ۱۲ نوامبر ۲۰۱۴ هالند

شادروان استاد حاجی محمد کاظمی شاعر و نویسنده

باز گشت همه بسوی اوست

استاد حاجی محمد کاظمی شاعر و نوسنده کشور ما در گذشت

باکمال تاسف اطلاع یافتم که جناب محترم حاجی محمد کاظمی شاعر و نوسنده کشور ما به اثر مریضی که عاید حالشان بود اخیرا در شهر هامبورک کشور آلمان جهان فانی را وداع گفتند و به دیار حق پیوستند.

بنده بدینوسیله مراتب تسلیت و همدردی  خود و خانواده را به خانواده های کاظمی ، دوستان ، اقارب و باقی وابسته گان و عزیزان مرحومی تقدیم میدارم و برای مرحوم کاظمی طلب رحمت و مغفرت  و به بازماندگان شان صبر جمیل آرزو میکنم. روحشان شاد و خلد برین جای شان . یاد شان گرامی باد.

حاجی محمد کاظمی  فرزند حاجی محمد کاظم هراتی در سال ۱۳۰۵خورشیدی در شهر هرات به دنیا آمده ، پدرش از تجار با سابقه دارهرات بوده و با آنکه به تجارت اشتغال داشت مردی فاضل ، دانشمند و شاعر بوده است که در مجالس شعر و ادب شرکت می نمود و در اشعار خود « کاظمی » تخلص میکرد. از ایشان دیوان شعری شامل سه هزار وپنجصد بیت در قصیده و غزل و دو بیتی ،همچنین جنگ جها نی دوم را از شروع تا ختم آن در قالب مثنوی به شعر در آورده است .

از محترم حاجی محمد کاظمی اشعار زیادی در روز نامه های«اصلاح»، «انیس»، « جریدهترجمان»و مجله«آواز » و سایت ۲۴  به چاپ رسیده است.

محترم کاظمی در زمان کمونیست ها مانند هزاران هموطن شریف خود که آواره و راه دیار بیگانه شدند با خانواده خود ابتدا به ایران وبعدآ به آلمان رفت و تا کنون در غربت و آواره گی زنده گی میکرد و از آنجائیکه وی به شعر و شاعری علاقه داشت در دیار غربت هم آرام ننشسته و به سرودن اشعار های که از درد های درونی خود و هموطنانش سر چشمه گرفته پرداخت که  نتیجه آن به وجود آمدن این دو مجموعه شعریست بنام راز دل که در کشور  ایران در شهر مشهد با قطع و صحافت زیبا به چاپ رسیده است که مرحوم کاظمی آنها را در زمان حیات شان به کتابخانه ۲۴ ساعت اهدا نموده اند.

جلد اول این مجموعه شامل ۹۰   قطعه شعر و جلد دوم آن شامل ۹۴ قطعه شعر های جالب و خواندنی میباشد.

محترم کاظمی میگفت :

« از آنجایی که هجرت در ممالک غربی فرهنگ و اخلاق دینی و ملی مارا آسیب پذیر و زیر تأ ثیر گرفته است نا گزیر شدم که شعایر و اصول دینی ، اخلاقی ، ملی و همچنین احساس وطن دوستی را در قالب شعر یاد دها نی کنم ، باشد که بر خواننده گان بویژه قشر جوان ما تأ ثیر گذار شده با من همنوا و همراه گردند . »

در اینجا یکی از اشعار زیبا استاد کاظمی را از کناب رازدل که قبلا هم در سایت ۲۴ ساعت نشر شده انتخاب و تقدیم شما عزیزان خواننده مینمایم . روحش شاد و یادش گرامی باد .

با عرض حرمت

محمد مهدی بشیر وخانواده

به یاد تو ای وطن عزیز

وطن حب تو از ایمان ماهست

وطن مهرت به قلب و جان ماهست

وطن مشتاق دیدار تو هستیم

وطن از جان خریدار تو هستیم

وطن از دوریت دیوانه گشتیم

جدا از خانه و کاشانه گشتیم

همه اقوام جدا گشتیم از هم

بود آیندۀ ما زار و میهم

برادر از برادر دور گشته

همه در مانده و مهجور گشته

پسر جائی بود مادر به جائی

فتاده بین این و آن جدائی

پدر از حال فرزندش خبر نیست

پسر را یاد از حال پدر نیست

خبر از حال یکد یگر نداریم

به جائی که هستیم بی قراریم

ز ظلم ظالمان بیچاره گشتیم

به دنیا هر طرف آواره گشتیم

به سر آریم روز و شب به خواری

به ملک غیر نداریم اعتباری

به ملک خویشتن چون شاه بودیم

همه دارای عز و جا بودیم

دل هیچکس نمی سوزد به مایان

که ما هستیم گروه بینوایان

وطن آن آب پغمانت کجا شد ؟

جلال آباد و لغمانت کجا شد ؟

کجا شد کابل و آن ارغوان زار ؟

کجا شد تیمنی و شور بازار؟

چه خوش بود آن زمستان و بهارت

چه زیبا بود پارک زرنگارت

گوا را بود آن آب و هوایت

کجا شد قرقه و خو اجه صفایت ؟

هرات و قندهار رفت از دست

گرفتند ملک مارا مردم پست

مزارت خاک پاک اولیاء بود

در آنجا دائمأ ذکر خدا بود

نکردند حرمت شیر خدا را

نکردند پاس شاه اولیاء را

وطن تا کی به دست این و آنی ؟

وطن تا کی به دست نا کسانی

اگر از خدمتت ما دور هستیم

وطن بر ما ببخش معزور هستیم

بیائید از وطنداران افغان

دل مامون  را شاد سازیم

بیائید تا کنیم جان و تن خویش

فدای خاک پاک میهن خویش

خوش آنروزی که ما آزاد گردیم

به کار و بار خود د لشاد گردیم

به ملک خارجی ما خوار هستیم

که اکثر فارغ و بیکار هستیم

رویم در پیش ایشان گر به کاری

کنند بر ما نظر از روی خواری

نباشد کار غیر از پاک کاری

نداریم بیش از این ما انتظاری

تو را ای « کاظمی » درد وطن هست

همین درد است تو را تا جان به تن هست

مرحوم استاد حاجی محمد کاظمی