۲۴ ساعت

17 آگوست
۱ دیدگاه

مخمس برغزل هلالی

تاریخ نشر یکشنبه  ۱۷ آگست  ۲۰۱۴ هالند

مخمس برغزل هلالی

 عزیزی غزنوی

آنکه آشفتۀ بیتاب و توان است منم

آنکه فارغ ز غم سود و زیان است منم

آنکه خونین جگر و خسته روان است منم

آنکه از درد  دل خود به فغان است منم

وانکه از زندگیی خویش به جان است منم

+++

دل سودا زده ام باز چه در سر دارد

که پیاپی هوس زلف تو کافر دارد

هر زمان فکر نو و فتنۀ دیگر دارد

آنکه هر روز دل از مهر بتان بر دارد

چون شود روز دگر باز همان است منم

+++

آنکه یک عمر به هجران تو بر ساخت به سوز

آنکه را روز شب و ظلمت شبهاست چو روز

آنکه را سوزش تن راحت جان است هنوز

آنکه در صومعه چهل سال شب آورد به روز

وین زمان معتکف دیر مغان است منم

+++

دوستداران تو ای دشمن جان بسیارند

جمعی اهل حرم و جمع دیگر می خوارند

همه دیوانه و یا مست و یا سرشارند

عاشقانت همه نامی و نشانی دارند

آنکه در عشق تو بی نام و نشان است منم

+++

این بود قسمتم از لعل زنخدان تو بهر

که عزیزا شدم آواره به ویرانه ز شهر

در دل بادیه ها می طلبم کاسۀ زهر

عاقبت همچو هلالی شدم افسانۀ دهر

آنکه هرجا سخنش ورد زبان است منم

عزیزی غزنوی

 

یک پاسخ به “مخمس برغزل هلالی”

  1. admin گفت:

    جناب غزنوی عزیز ، مخمس زیبا و عالیست. موفق باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما