۲۴ ساعت

24 فوریه
۵دیدگاه

خدای من

  تاریخ نشر یکشنبه ۲۴ فبروری  ۲۰۱۳ هالند

شریف حکیم

شریف حکیم

« خدای من »

شریف حکیم

فبروری۲۰۱۳سدنی

 ***

آنکه بودم کرده از نابود اوست

نیست معبودی دیگر ، معبود اوست

از عدم آراست ما را هست و بود

اوست تنها لایقِ حمد و سجود

هست در هر جا ولی از دیده دور

در وجودم از وجودش هست شور

شوق دیدارش نباشد جز هوس

زآنکه او را نیست صورت مثل کس

آدم غافل بجوید کوی او

حرف ها گوید ز طرز خوی او

این یکی از خوف میلرزد بخویش

هرگهی نام خدا آید به پیش

آن دیگر هر روز تا شب در دعاست

از پی بخشش نشسته چون گداست

من خدایم خالق است و بی نیاز

ارتباطم نیست با او بر مجاز

زره زره از وجود من خداست

خود وجودم شاهد این مدعاست

این منم آواره در اعجاز او

تا گشایم یک گره از راز او

من چو در پیدایش خود بنگرم

پردۀ صد راز باید بگذرم

از کجا آغاز شد آغاز من

تا کجاها پر زند پرواز من

هستی ای ما گر بنایش نیستیست

نیستی را ابتدای کار چیست

چیست رمز اتحاد جان و تن

جان چسان شد جابجا اندر بدن

خصلت جان چون معما نزد من

چون نبینم جنس او بیرون ز تن

جان و تن هردوست شهکار خدا

کی شود یک از دیگر بینی جدا

هر ورق از دفتر این کائنات

از تحرک گوید و هم از ثبات

لحظۀ کز خویش بیرون میشوم

محو در اسرار گردون میشوم

عمق دریا ها چو آید در نظر

با هزاران شکل آنجا جانور

یک طرف آن کور ماهی روی سنگ

یک طرف بینی هیو لای نهنگ

زنده جان بینی ز مو باریکتر

در هزاران رنگ باشد جلوه گر

کس نداند رمز عمق آب ها

گردش گردون درین گرداب ها

در ک دنیایی چنین بس مشکل است

مغز آدم را از آن پا در گل است

خانۀ ابحار چون دیدم چنان

محو خلقت گشت فکرم بی گمان

راهیی دشت و بیابان ها شدم

خیره چشم از دیدن آنها شدم

کوه را با آتش اندر سینه اش

آسمان را با رخ آئینه اش

هر طرف با شوق میکردم نگاه

بر درخت و بر گل و بر هر گیاه

گردِ گل زنبور ها را شد طعام

تا شود شهدی از آن ما را به جام

کوه در دامن حریر ارغوان

قامتش افراشته بر آسمان

شرشر دریاچه و آب خنک

آسمان پیچیده در ابر تنک

آنقدر حیرت فضا آن صحنه بود

جلوۀ اسرار ها آن صحنه بود

رمز خلقت بود هرجا آشکار

شاهد دست ظریف کردگار

شب شد و کردم نگه بر آسمان

چشمه ها دیدم ز نور آنجا روان

هر طرف استارگان در پیچ و تاب

حلقه ها بستند دورِ ماهتاب

یک گروهی روشن و نزدیکِ من

دیگران کم رنگتر در انجمن

دیده و دل محو آن نظاره بود

عقل دنبالِ دلیل و چاره بود

کشمکش افتاد بین عقل و دل

عقل در این ماجرا آمد خجل

دل بگفتا کیست می جوید خدا

چون خدا هر گز نشد از دل جدا

بر خدا باور ، یقین بر غیب هاست

راه دیگر ناقص و پر عیب هاست

آنکه میگوید خدا از من جداست

خود به درد نا یقینی مبتلاست

شریف حکیم

 

۵ پاسخ به “خدای من”

  1. admin گفت:

    شریف جان عزیز ، از خواندن آن لذت بردم عالیست . موفق باشید . مهدی بشیر

  2. ولی پوپل گفت:

    به به چه مثنوی پر مغز و نغز ، نضج و نضیج پر معنی پر معنا معنوی و فلسفی لذتبخش و دل انگیز .

    حکیم توانا عزیزم ،اندیشمندانه و خردمندانه سروده اید. احاطه وسیع شما را از جهان هستی مدیحه میگویم .

    در مجمره سپند ریزید که چشم بد دور شود.

  3. همایون عالمی گفت:

    شریف جان حکیم این مثنوی عارفانه شما از هر لحاظ قابل تحسین است شعری گفته بود ” حمد را نسبتی ست برتو درست
    بردر هرکه رفت بر در تست ” شما چه زیبا تصاویری طبیعی را در قالب نظم درآورده و از وحدت الوجودی سخن گفته اید

    مرحبا بشما همیشه موفق و سربلند باشید

  4. نذیر ظفر گفت:

    مشنوی عای سروده اید که از بهترین هاست و نمایییییییانگر قر یحه والای تان است با عافیت و سر حال باشید

  5. صادق پیکار گفت:

    شریف جان،

    تصویر خدای خدا شناسان غیر سنتی را زیبا و رسا قلم زده اید. همین خدای خودتان همیشه نگهدار تان باد.

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما