۲۴ ساعت

02 اکتبر
۱ دیدگاه

” چهارسو “

  تاریخ نشر سه شنبه دوم اکتوبر۲۰۱۲ هالند

   شریف حکیم

جولای ۲۰۱۲ 

سیدنی – آسترالیا 

” چهارسو “

***** 

روزِ بازار است

بعدِ مدت ها رکود

چهارسوی شهرک ما مزدهم

مردم از قشلاق های دور می آیند

عدۀ با اسپ و گادی

عدۀ پای پیاده

 

چهارسو:

مضطرب اما دلیر

بازگشتِ مردم و رنگ و صداها را

مشکوکانه

در آغوش میگیرد

تک درختانِ کنار راهروها

تا هنوز

از شاخه هاشان

گوشت های خشک میریزد

واز تنه هاشان

بچۀ آهن فروش

آهن پرچه میدزدد

 

چهار سو را

صحنه های انفجار

بوی باروت

بوی زخم و بوی خون از سالِ پار

تازه در گوش و دماغ

درفضا گرد و غبار و نعرۀ سوداگران

صدا ها در هوا پیچان

قسم ها بر خدا و پاکیی قرآن

که جنسِ بنده ارزان است

والله بهتر از آن است

یکی دارد سبوی شهد

دیگر کوزۀ آچار

یکی افگنده روی چادرش عمامه و دستار

یکی در پیشرو بازیچه ها بسیار

یکی در گوشۀ خلوت

بزیر تک درختِ پیر

فگنده چادرِ تذویر

به لب الحمد و قل هو الله

دلش تاریکتر از قیر

 یکی را گنج قارون

دیگری را جنتِ میمون بفروشد

 

روزِ بازار است

چهارسوی شهرک ما در تپش

اما

شور در دلهای مردم بیصدا

چهره ها غمگین

رنگها کمرنگ و چرکین و سیاه

حرف شک و سوطن در هر نگاه

چشمها پر اضطراب

در تلاشِ چهرۀ بیگانۀ

شاید

هم کوچه و همسایۀ

یا که از آنسوی دور

سرمه چشمی

در قبای جنتی

آمده تا خون بریزد

مرگ بفروشد

چهارسوی شهرک ما مضطرب

شریف
 

یک پاسخ به “” چهارسو “”

  1. شهلا ولیزاده گفت:

    دردناک است اما زیبا!

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما