۲۴ ساعت

11 جولای
۳دیدگاه

طلــــــــب فـَـــــَر ج

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۲۰ سرطان  ( تیر ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۱ جولای  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

استقبا ل از شعر حضرت حافظ (رح)  با مطلع

 ( این چه شوریست که در دور قمر می بینم ) .

طلــــــــب فـَـــــَر ج

 

ا یـن چـه غـوغـا ست زابنـا ی بشــر ، می بـینــم

ا ین جها ن راهمــه در فــتـنـه و شـر، می بـینــم

ا ز جـفـا  کا ری  شیـطـا ن  بزرگ  و  انـگــلیــــس

پنـــج قــا ره همــه در حــا ل خــطــر، می بـینــم

ا یـن پلـیــدا ن  زمــا ن  و  هـمـــه یـــا را نــش را

جـمـلـه جـا نی و ز فــرعــون ، بـتـــرمی بـیـنـــم

ز رهء شیـطنــت و فـتــنــهء  ا یــن بی د یـنــــا ن

کــرهء ا رض هـمــه را نــا ر  و سـقــر می بیـنــم

ا ستـفــا ده ز سـلا حـهــا ی  ا تـــومی ، ا مـــروز

بــا عــث محــوهــمـــه نســـل بشــر،می بـیــنــم

کــشتــن  و بستــن مخــلـــوق خــدا را، بـیــجـــا

زکـثـیــفــا ن تــرورســت چــو هـنـر، می بیـنــم

ظـلـم بـیـحـد بـه ســرمـردم  بـیــچــا ره چـــرا ؟

ز قــوی پنـجـــه وا ز صــا حـب   زر،  می بـیـنــم

هـمـه مــردا ن شــده ا ند خـا نم و  زنـهـا شـوهـر

پســـرا ن را هــمــه بـــا دا رپـــد ر، می بـیــنــم

دخــتـرا ن  را  نـبــود  عــرض  ا د ب،  بــر مـا در

مـا د را ن فـا قـد ا لـفـت، بـه پــســـر مـیـبـیــنــم

سوء اخـلا ق رسیده ا ست به حـدی ، کـه کـنـون

مــرد وزن را هـمــه عــریـا ن، د م د ر می بینـم

حـا فـظــا! ســربــدر آ ور تــو ، زآ را مگــــه ا ت

آ نچــه در خــوا ب ند یــدی، بـه بصرمی بـیـنــم

حـیدری روبه خـدا کـرده، فـَــَرج کــن توطـلــب

همـه ا کـنـا ف جهــا ن ، پــرزشـرر، می بـیـنــم

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

٢۴ اکتوبر ٢٠٠۵

سیدنی – آسترالیا

 

 

09 جولای
۳دیدگاه

خصم وطن

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۸ سرطان  ( تیر ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۹ جولای  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

خصم وطن

 

ای خـدا !  آرامـش  و صلـح وطن گم کرده ام

سرزمینـم رفت  زدسـت،آرام تن گم کرده ام

آن فضــای باصفــایِ میـهنـــم افغــا نْسِــتان

را زدست جانیـان ، خصـم وطن  گم کرده ام

بسکه افـزون شد به ملکم،آدم حیـوان صفت

فـــــرق بـیــن آدم وگـرگِ  دمـن گم کرده ام

دشـمنــان کـشــورم گــردیـده اند بـــادار ما

دوســتــداران وطــن،از انجـمـن گم کرده ام

خلـق وپـرچـم نوکـران خِـرس قطبی،میهنم

رایگان دادند به دشمن،آن چمن گم کرده ام

جنگ سالاران بیـرحم، بهـرکسب جاه  ومال

میکنند ویران وطن،باغ و چمـن گم کرده ام

نـوکـران اجـنـبــی،بــرگــردهء  ملـت سـوار

قاتل صدهـا هــزارند، مـردوزن گم کرده ام

طـالـبــان دیـوبـنــدی،دشـمـن اســلام نـا ب

با عملکردهایشان،دیـن ازوطن گم کرده ام

چـورکردند موزیـم  و تخـریـب نمودند آبدات

زان سبب ازمیهنـم، یـاد کُهــن*گم کرده ام

از خیانت های کــرزی بـا  همـه دورو برش

ثــروت ودارائیِ مُلـک و وطــن گم کرده ام

رشــوه ورشـوه ستـانی،گـشته امری آشکار

حـاکـمـان صادق وخـادمْ وطـن گم کرده ام

در محـاکـم غیـر جیـبـت  را نبـیـنـند خائنـان

عادلانه حکـم حق،از اهـل فَـن**گم کرده ام

عـالـم و فاضل همـه ،ترک وطن   کردند  ز ظلم

درعــزای نخـبـگان ،روح از بدن گم  کرده ام

باحمـایـت هـای شـیـطــان، روبهـی مکـارِ پیــر

گـشـتـه سلطــانِ وطـن،شـیـر ژِیَن گم کرده ام

سفله پرورگشتـه است بس آسـمـان وهم زمین

جُـغـد شـده بلبـل ولی،سَـروِ سـمن  گم کرده ام

یــا الهــی! مـیـهـنــم تـا کــی بـود زیــرســتـم

“حیدری” زین بخت بد،مادروطن گم کرده ام

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۴ نوامبر ۲۰۱۲ 

سیدنی –  آسترالیا 

 

*– یاد کهن_ یادگارهای تاریخی،آثار عتیق

**– اهل فن_ قضات، علمای شریعت

04 جولای
۳دیدگاه

نهضت حسینی(ع) ازنگاه بزرگان وپیشوایان مسلمان وغیرمسلمان.

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۱۳ سرطان  ( تیر ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۴ جولای  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

بسمه تعالی

 نهضت حسینی(ع) ازنگاه بزرگان وپیشوایان

مسلمان وغیرمسلمان.*

 

برادران و خواهران نهایت عزیز و گرامی ، امروز در شرایطی هزاران کیلومتر دورتر از وطن از محرم وبخصوص از جانبازی ها و حماسه آفرینی های جگرگوشهء حضرت زهراء (س) و نواسه خاتم الانبیاء محمد مصطفی (ص) ، حضرت سید الشهداء امام حسین ابن علی علیهم السلام یاد می کنیم که یزیدیان زمان ، این دشمنان قسم خوردهء مسلمین درگوشه و کنار این جهان از فلسطین اشغالی گرفته تا سوریه و افغانستان و غیره همچنان به جنایات بیشرمانهء شان ادامه داده و هر روزه تعدادی از مسلمانان بیدفاع را بخاک و خون می کشند ، غافل از اینکه مکتب حسین ، مکتب آزادگیست و حضرت امام حسین (ع) سرور ازادگان و سالار شهیدان.

حضار محترم و عزیز !

عشق ومحبت حسینی بنده را نگذاشت تا دراین محفل با شکوه ونورانی حصه نگیرم واز شخصیت والای امام حسین(ع)،نهضت حسینی وواقعهء کربلا یادی ننمایم.

آری!  امام حسین (ع) کسی است که خاتم الانبیاءمحمد مصطفی(ص) راجع به ایشان می فرمایند: حُسَینُم مّنِی وَاَنَامِن حُسَین،لَحمَکَ لَحمِی، عَظمُکَ عَظمِی وَدَمُّک دَمِّی.یعنی حسین ازمن است ومن ازحسینم،

گوشت حسین گوشت من است،استخوان حسین استخوان من است وخون حسین خون من است.

زهی به مقام والایت یا اباعبدالله الحسین(ع) !

حسین(ع) کسی است که حضرت عمرفاروق خلیفهءدوم مسلمین(رض)  به وی خطاب  نموده  و میگوید: تو بر فرزندم ابن عمرمقدم هستی،ودرمغزو فکرماجزخدای و شما چیزی دیگری خطورنمی کند.

داستان امام حسین(ع)،داستان انسانیت است وهر جان عاقل خواستارآن میباشد. فضیلت هاجمع شده اند،وکمالات همه گردهم آمده اند،وبدست توانای حق، نقش حسین رابه دفتر وجود کشیده اند.

امام حسین(ع) پیشوای انسانهاست،رهبر انقلاب ملتهاست،کسی است که بوسیلهءشهادت،درس عقیده وجهاددرراه آنرابرای همه آموخت،وبامرگ خود به حقیقت زندگی رسید.

حسین(ع)کسی است که با از دست دادن جوانان خاندان خود،پاکی نظروصدق نیتش راثابت کرد وبدیگران نیز راه پاکی وصداقت آموخت.

بلی حسین(ع) تعلیم داد که باآن قربانی ها به قربت الهی میتوان واصل شد، و با آن گذشتها به منزلگاه حق ومرزکمال، پای توان نهاد.

حسین(ع) کسی است که با همراه بردن زنان واطفال خاندان خود که همه به اسارت وبلا گرفتارشدند،نشان دادکه مبارزهء یزید ویزید یان با او ،جنبهءمخالفت باشخص رانداردوبراساس یک نبردعادلانه نیست. وبا این طرح عالی پرده هارا بالازد وناکسانیراکه به لباس اسلام وتقوی در آمده وقیافهءشجاعان بخود گرفته بودند، به عالم معرفی کرد.

امام حسین(ع)کسی است که با قربانی طفل خوردوشیرخوارش،اهل دنیا رامعترف نمود به اینکه اصلاًدرجبههءمقابل اوعاطفهءانسانی وجود  ندارد واز حد اقل مشخصات آدمیت هم بدوراند.

حسین(ع)برای بیداری جهانیان قیام کرد،گرچه بظاهرخونش را ریختند وبسی کشته واسیرداد،اما درحقیقت آدمیان راازاسارت نفس وذلت  نجات بخشید.

مکتب حسینی فهماند،کسیکه امید خودرا به خدا دارد وجز ازخدا نترسد، بدان مقامی رسد که اگرهمه چیزخودرادرراه حق ازدست دهد،نشاط از چهره اش دوری نگیرد،ووجد جانش پایان نپذیرد،سر به هیچ آستانی سِوای پروردگارنساید،وبیم ازهیچ نیروئی جزقدرت آفریدگاربه دل راه ندهد.

امام حسین(ع)بواسطهءشخصیت عالیقدرش،بواسطهءشهادت قهرمانانه اش،مالک قلب ها واحساسات میلیونها انسان گردیده است.

رازبقای امام حسین(ع) اینست که نهضتش منطقی بوده ودرعمق احساسات وعواطف انسانها راه یافته است.

اینک بطوربسیارفشرده آنچه دانشمندان،پیشوایان مذهبی،سران ملل، اعم از مسلمان وغیرمسلمان دربارهء نهضت امام حسین (ع) ونتائج آن گفته اند،خدمت ارایه میگردد:

واشنگتن ایرویک مورخ مشهورامریکائی می نویسد:

“برای امام حسین ممکن بود که زندگی خودرابا تسلیم شدن به ارادهء یزید به آسایش رساند.لیکن مسؤلیت پیشوائی ونهضت بخشی اسلامی اجازه نمی دادکه یزید رابه عنوان خلیفهءاسلام بشناسد،لذا خودرابرای قبول هر ناراحتی وفشار،به منظوررها ساختن اسلام از چنگال بنی امیه آماده ساخت. وروح فنا ناپذیرحسین (هم اکنون) روی ریگهای سوزان عربستان بر پاست، ای نمونهء شجاعت،ای شهسوارمن،ای حسین !”

چارلزویکنس نویسنده انگلیسی گوید:

“اگرمنظورحسین(ع) جنگ درراه خواسته های دنیائی خود بود،من نمی فهمم چرا خواهران واطفالش رابه همراه خود برد؟

پس عقل سلیم چنین حکم میکند که او بخاطراسلام فداکاری خویش را انجام داد.”

توماس کارلیل مؤرخ وفیلسوف انگلیسی گوید:

“بهترین درسی که ازسرگذشت کربلامیگیریم،اینست که حسین(ع) و یارانش ایمانی استواربه خدا داشتند،آنهابا اعمال خود ثابت کردند که درمقام مبارزهءحق وباطل تفوق عددی اهمیت ندارد،وپیروزی حسین (ع) باوجود اقلیتی که داشت باعث شگفتی من است.”

ماربین خاورشناس آلمانی می نویسد:

حسین(ع) میدانست که عداوت ذاتی وموروثی امویهاباخاندان بنی هاشمئ وآئین محمد(ص) زایل شدنی نیست،وشرک براندام خویش،لباس مسلمانی وتوحید پوشیده بود، میخواهد انتقام بگیرد.

حسین(ع) بخوبی میدانست که بنی امیه غیر ازمحو آثاراسلام وقرآن نظری ندارند.

حسین(ع) مدتها بود که خودراآمادهء پیکار کرده بود ودر انتظار چنین روزی دقیقه شماری می کرد ومیدانست که زنده ماندنِ نام جاویدان اسلام وقرآن مستلزم آنست که اوراشهید کنند وباخون مقدسش درخت دین آبیاری شود.

هدف حسین(ع)جلوگیری ازظلم بودوبس.قوت قلب وازخود گذشتگی درراه مقصود عالی خویش به خرچ داده است،حتی درآخرین دقایق زندگی،طفل شیرخوارخودرا قربانی حق وحقیقت نمودوبا این عمل اندیشهءفلاسفه وبزرگان عالم را متحیر ساخت.”

مها تما گاندی رهبربزرگ هند گوید:

“من برای مردم هند چیزی تازه ای نیاورده ام،فقط نتیجهء راکه از مطالعات وتحقیقات خود در بارهءتاریخ زندگی قهرمان کربلا بدست آورده بودم ،ارمغان ملت هند نمودم.مااگربخواهیم هند را نجات دهیم واجب است راهی را بپیمائیم که حسین ابن علی علیهم السلام پیمود.”

محمد علی جناح،قائد اعظم پاکستان گوید:

“هیچ نمونهءازشجاعت،بهترازآنکه امام حسین ازلحاظ فداکاری وتهوّر نشان داد،درعالم پیدا نمی شود. به عقیدهءمن تمام مسلمین باید از سر مشق این شهیدی که خودرا درسرزمین عراق قربان کرد،پیروی نمایند”.

امام شافعی گوید:

“خاطرهء کربلا،باراندوهی دردلم فرومی ریزد،وچون بیاد می آورم که حسین(ع) راباوجود بیگناهی مُسَلَّم،آن گونه بی رحمانه کشتند،خواب بر دیدگانم حرام میگردد.

یاد این حادثه محاسنم را سفید کرده است،وروزی نمی گذرد که آه از سینه ام برنیاید واشکم برگونه نغلتد”.

شیخ عبدالقادرگیلانی می نویسد:

“عاشوراء،روزگریه وندبه است،وچون بایدهرمسلمانی درآن روز بیاد امام حسین(ع) باشد،هیچ کس را روانیست که بدان روزخوشگذرانی کند وشاد باشد”.

ابن ابی الحدید معتزلی گوید:

“سرورمردانیکه ازقبول ستم امتناع کردندوهمانکس که به مردم حمیّت وغیرت آموخت وبه آنان فهماند که به شمشیرمردن،از پستی ومذلت بهتراست،حسین بن علی(ع) می باشد،که به اوویارانش پیشنهاد امان داد ،ولی نپذیرفت وگفت:

آگاه باشید که ناکس فرومایه ای به من اتمام حجت نموده ومرا میان کشته شدن و تسلیم شدن مخیر ساخته است،لیکن ذلت از ساخت من به دوراست،نه خدا راضی است که من ذلیل شوم،نه پیغمبر خدا،ونه مردان با ایمان دنیا،ونه دامن پاکی که مرا پرورش داده ونه آن روح با مناعت که من دارم. من هرگزطاعت لئیمان رابرکشته شدن شرافتمندانهترجیح نخواهم داد”.

عمرابوالنصر،نویسندهءفاضل سوریه گوید:

“قیام حسینی(ع) قیام فردی نبوده،بلکه قیام برضد حکومتی بوده است که صلاحیت فرمانروائی اسلامی را نداشته وشرایط خلافت را ازحیث عدالت وایمان،واخلاق وعلم دارا نبوده است”.

ابن جوزی محقق حنبلی می نویسد:

“علت اینکه امام حسین(ع)از بیعت یزید سرکشید وخودرا به کشتن داد، این بود که دید، دین بازیچه شده است واز اثرافتاده است،یعنی دین بر اعمال مردم حاکم نیست وفقط به جهت رعایت ظاهراز دیانت نام می برند وصورتی از آن را نمایش میدهند.

امام حسین خواست با این خود داری ازئبیعت،وئتن به قتل دادن، دین را تازه کند ودر افکار مردم نافذ گرداند،این بود که چون محاصره اش کردند وگفتند که سربرفرمان ابن زیادگذارد، نپذیرفت وکشته شدن را برذلت وبی دینی ترجیح داد.  آری نفوس شریفه چنین هستند”.

عبدالحمید جوده السحارنویسندهءمصری می نویسد:

“حسین (ع)نمی توانست با یزید بیعت کند وبه حکومت او تن بدهد،زیرا درآنصورت برفسق وفجور صحه می گذاشت وارکان ظلم وطغیان را محکم میکردوبرفرمانروائی باطل تمکین می نمود.امام حسین به این کارها راضی نمیشد،گرچه اهل وعیالش به اسارت افتند وخود و یارانش کشته شوند”.

العبیدی، مفتی دانشمند موصل می نویسد:

“فاجعهء کربلادرتاریخ بشری نادره ای است،همچنانیکه مسببین آن نیز نادره اند. همان گونه که جبههءحسینی در فضیلت قهرمانان زمانه اند، مخالفین وقاتلان آنان هم دررذیلت اعجوبه های دوران بشمار میروند.

حسین ابن علی(ع) دفاع از حق مظلوم ومصالح عموم رابنابر فرمان خداوند درقرآن به زبان پیغمبراکرم(ص) وظیفهء خویش دید واز اقدام به آن تسامحی نورزید.

اودربرابرخود لکهءننگی دید که شستن آنرا به جزباخون گلوی خویش شایسته ندانست،ودر مقا بل خود سدی ملاحظه کرد که شکستن آن را جز با فشار گردن خویش متناسب نشناخت.

هم اوامت مغلوب را درمحیط خود مشاهده نمود که برای رهائی آنان جز اسارت اهل وعیال،وبذل جان ومال خویش وسیله ای نیافت. پس هستی خودرا درآن قربانگاه بزرگ فداکرد وبدین سبب نزد پروردگار ،”سرورشهیدان”محسوب شد،ودرتاریخ ایام”پیشوای اصلاح طلبان” به شماررفت،آری به آنچه خواسته بودوبلکه برترازآن ،کامیاب گردید.

قبراودرکربلا،کعبهء قاصدان وحرم طالبان است،وداستان اومایهءعبرت برای اهل آن.پس ای پسردخترپیغمبرخدا،سلام خدا برتوباد،وچشم اسلام را به توروشن کناد”.

دراخیرچون ایام عزاداری امام حسین(ع)میباشد،بیاد مصیبتی که بیدار سازجهانیان وحرکت بخش دلها بسوی حق وعدالت است،پارچه شعری راازشاعروعارف مشهوروطن عزیزما مرحوم غلام سرور”دهقان”  خدمت تقدیم میدارم.

 

لوای حسین (ع)

 

به رسـتخـیـز چـو  بـالا شــود لـوای حـسـین

به یک زبان،همه  گویند مرحبـای حـسـین

غمی که دردل من هست،ازبرای حـسـین

 دلـم بــدانــدومــن دانـــم وخــدای حـسـین

بســـوخـت زهد و ریـای تـو زاهــدا! بـخـدا

خـدابداده جنـان را به خـونـبـهـای حـسـین

من آن نمک خـورفـقـرم که گویـم آدم را

نشیـن بگـوشهءخلـدوبکـن دعای حـسـین

قسـم بحــق خــدا،گــر بســــوزدش  دوزخ

هـمـیـنـقـدرکه بود گـبـر،آشنـــای  حـسـین

مــرا که عـلم حق آموخت ، معرفت دیدم

که فرش عرش بود  دشت  کربلای حسین

زچــاریــار نـبـی و ز چــار مـذهـب پُـــرس

که داده بوسه محمّد به  دست و  پای حسین

به هـردودهـر،گــدای درش نمی گـنــجـد

زمن مپـرس دگـر وصف بـارگـاه حـسـین

توخـواه خنـده کـنی خـواه گریه،مختـاری

ملک زند به ســرو سـینه،از برای حـسـین

مطـیـع آن حرکـاتـم که در طریـقت عشق

مطاع هردو جهان را کـنـد، فـدای حـسـین

مـده بـه حـــورفـــریـبـــم،تـو زاهـ دابـخـدا

جنـان گـذارم افـتم،به دست و پای حـسـین

بیـا که معـرفـت کائـنـات در خـواب است

بزیر سـایهء گـیســوی  مشکســای حـسـین

مـرا بـبـخـش خــدایــا! بـروز رسـتـاخـیـــز

به بی گناهی اصغر ،به های های حـسـین

گـرت امـیــد وصــال علـی وآلِ علیســت

بســاز  خانــهء  دل را ، چــو کـربلای حـسـین

خـمـوش ســرور”دهـقـان،دگـر خدا داند

زابـتــــدای عـلــی وزانـتـــهـــای حـسـین

 

*– بخش عمده ی این مقاله بالغ بر بیست وشش سال قبل در محفلی که ازطرف جمعی ازهموطنان مهاجرما اعم ازبرادران وخواهران تشیع وتسنن، بیادبود ازجانبازیهای سرورآزادگان و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) در سدنی دایرشده بود، ازطرف بنده تهیه وقرائت گردید.

                               

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۷ آگست ۱۹۸۸

سیدنی – آسترالیا

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                               

 

 

 

01 جولای
۳دیدگاه

آزادی

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه ۱۰ سرطان  ( تیر ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱ جولای  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

آزادی

 

ای بـرادر هـر کـه  دارد  حُـب  میهـن  در دلـش

گلخن مُلکش  برایش ، به زکـاخ  دشمـن است

جان من در اشـتراکی  کردن   کشـور  مکـوش

این تـلاش نـابـجـا ،از دشمـن  دیـن مـن است

کـم مصیـبـت  دیـده؟  مُلک ما ز دسـت خائنان

عامـل اصلـی هـمـانـا،اشتـراکـی کـردن است

نیـسـت آزادی به مُـلکی ،کـز جـفـای ظالـمان

پشـت ملت خـم زبـاراشـتـراکـی کـردن اسـت

قصهءگـرگ و سـگ فـربـه  را  نـشـنیــده ای؟

آن یکی آزاد  و دیگر،حلقه اش  درگردن است

حیـدری” تا می تـوانـی  کـوش  در آزا د یـت

این متـاع بهتـر ازجـان ،دیـن وآئیـن من است

 

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

۲  اپریل۲۰۰۷

سیدنی – آسترالیا

28 ژوئن
۳دیدگاه

 کــربــــلا ی حـســیـــــــن( ع)

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه ۷  سرطان  ( تیر ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۸ جون  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 کــربــــلا ی حـســیـــــــن( ع)

 

مــرا بـبـخــش خـــدا یــا! بـه مـدعــای حـسیـــن

به بلـبلـش علی ا صغـر، که شـد فــدای حـسیـــن

چــه ا فــتـخــا رگــرازلـطـــف، خـا لــق مـنـّـا ن

کـنــد ســرمـهء چـشــمم، زخـا ک پـای حـسیـــن

گــریـســت آ د م وحــوا ونـــوح وا بـــرا هــیـــم

چـو بـر زمیـن فـتـا د، پـیـکـر رســـا ی حـسیــن

” تـوخـواه خـنـده کـنـی، خـواه گـریـه مـخـتـاری

مـلـک زنـد به سـروسـیـنـه،ا زبـرای حـسـیــن “

کـنــد نـظــا رهء رحـمـت، خــدا ی عــزّ وجــــلّ

بـه هـر کجـا کـه بُـوَد مـا تــم و عــزای حـسیـــن

نـکــرد شــرم ززهـــراء، د خــت پـیــغـمــبـــــر

هـرآ نکـه آ تـش کیـن زد، بـخـیـمه های حـسیــن

نـبـا شـد ش بـه قــیـــا مــت، شــفـا عـت ا حـمــد

ورا کـه بغــض بــورزد، بـه قـبـلـگـای حـسیـــن

بـه سـروقــا مــت ا کـبــر، کـه مـا د رش لـیــــلا

بدا د جــا ن عــزیـــزش، بـــر وفـــا ی حـسیـــن

ا گـرچه حیـد ری غـرق ا ست، در گـنـاه یـا رب

بـبـخـشـش ا زسـرشَــفْـقـت، بــر ولا ی حـسیـــن

روا مـداررود، خــا لــقـــا! بــه خــا ک ســـیــــه

کــه دا رد آ رزو وشـــوق کـــر بــلای حـسیـــن

رود بـه کــربـُـبـَـلا، جــا ن خــویــش بـسـپــا رد

بـه زیـــرقـبــهء زریـن و جـا نـفــزا ی حـسیـــن

نـُمـازلــطــف وکــرم، پـا د شــاه کـون ومکــا ن

تــو خـا ک بـنـدهءعـا صی، به نـیـنـوای حـسیــن

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

دهم اپریل ٢٠٠٠

سد نی – آسترالیا

 

 

25 ژوئن
۳دیدگاه

ســـــــــــــرو روا ن

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۴  سرطان  ( تیر ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۵ جون  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

ســـــــــــــرو روا ن

 

ای صبا! مـژدهء نیکو، زجها نی بـه من آ ر

بهـرآ زا دی کشور، سـخـنـا نی بـه مــن آ ر

شاه شجاعـا ن زمان را، زوطن د ور نـمـــا

شیرمـردا ن وطـنخواه،چواما نی بـه من آ ر

عـمر بی حا صل من، مـیگـذ رد درغـربـت

آ خِـرا زبهـر خـدا، نَکهـت جا نی به من آ ر

درد هـجـرا ن مرا،ا زگـل میهـن بـِــــزُدا ی

لا له و یا سمن،هـم شـوروفغا نی به مـن آ ر

یـا رسـا نم به وطن، یــا زغـمـم کــن آ زا د

یا چو یعقوب ز یوسف،تو نشا نی به من آ ر

گـر نبا شـد مــرا، قســمـت رفتــن بـه وطـن

تـُر بت کوی شهیـدا ن، زمکـا نی به من آ ر

روزگاریست که دورم،زوطن صدا فسو س

مَـه سیـما صنمی، راحت جـا نی بـه مـن آ ر

میشـودعـمر من آ خِر، زرهء لــطـف وکـرم

هـمد م سـروسهی، تا ب وتوا نی به مـن آ ر

 گـذ رت گـربشود، سوی بـد خـشـا ن وطـن

یا ر گـلچـهرهء بـا درد و بیـا نی به مـن آ ر

حیدری  تا به کجــا،ا زغم جا نان د رسـوز

آ خِـرای با د صبا! سـرو روا نی به من آ ر

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۷ فبروری٢٠٠۶ 

سدنی – آسترالیا

22 ژوئن
۳دیدگاه

ســــرمــهء چــــــشـم

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه ۱  سرطان  ( تیر ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۲ جون  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

ســــرمــهء چــــــشـم

 

هـیچ ملکی به جهان، غـیـروطـن  کـا رم نـیـسـت

کـه بجـز کـشـور مـن، هـیـچ خــریـدا رم  نـیـست

نیست روزی که زدردش ، نخــورم  خـون جگــر

نیست یک شب که ز یا د ش، تن تب دارم نیست

کــا ش خا کـت بـشــود ســرمهء چـشـمم مـیهــن

دوستا ن دغـلـت، جـزبه بـصر، خـا رم نـیـســت

درد ها ی د ل ریـشــم بـه کـی گــویـم، مــا در ؟

کـه جزازتـود گـری، مؤنـس غـمخـوارم نـیـسـت

چه خـوش آ نوقـت، کـه درسـا یهء مهـرت بـودم

درفــرا قــت هــوس، رفـتــن گـلـزارم نـیــســـت

تـرک دا مـا ن تـو، بـا نــا لـه وا فـغـــا ن کــردم

حـیـف وصدحیـف ترا، قـد رت د یـدارم نـیـسـت

دشـمـنــا نـت زخــدا، مـحـووفــنــا مـیــخـواهـــم

جـزمحـبـا ن تـو، بـا خـصـم، سـروکارم نـیـسـت

دوری وهـجـرتوبـنـمـوده مــرا،هـمـچـون قـیــس

وزغـم ودرد تـو، جــزنـا لــهء بـسـیـارم نـیـسـت

خـا ک عـا لـم بـسـرم، گـربکـنـم بـا دچـه سـود ؟

حـیـدری جـزوطنـت، هـیـچ پـرسـتـارم نـیـســت

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

٢٣ اگست  ٢٠٠۵

 سد نی – آسترالیا

 

 

15 ژوئن
۳دیدگاه

 دردِ هجران

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه ۲۵  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۵ جون  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 دردِ هجران

 

سـوخـتـم من خا لـقـا! ازدرد هـجــرا ن سـوخـتـم

از فرا ق خا ک  پا کــم ، مُـلـک افـغـا ن سـوخـتـم

سوخـتـن بهتـر بـود ازشـــا دی ام درمُـلـک کـُـفـر

گـر بظاهــرخـرمـم ، لـیک ازدل و جـان سـوخـتــم

مـرگ با دا،آ نکــه در دل ، نـیـسـتـش  حُـب وطـن

در د یـا رغـیــر ، مـن ازیـا د  جــا نـا ن  سـوخـتــم

تا بکی مُـلکـم بـد یـنـســا ن،زیرظـلـم ظـا لـمـا ن

ازجـفـای ظـا لـمـا ن و  جـــور دورا ن ســوخـتــم

نا مسـلـمــانا ن جـا نی، بـا شـعـا رحـفــظ د یــن

کــردویـران کـشـورم، کـزد یـن ایـشا ن  سوخـتـم

حرص دالـر، بـرد  دیـن  احـمـدی ، ازیــا د شــا ن

ا زجنا یت هـا ی شا گـردا ن شـیـطـا ن سوخـتـم

آ هــوان مـیهـنــم  رم  کــرده انــد ، در هــرطــرف

مـن بـیـا د نــرگــس چـشـم غــــزالا ن سـوخـتــم

سوخت کا بل، هم هرات وبــا میــان وقـنـدهــا ر

لالــه سـان داغـم بـدل،زشـک یتـیـمان سـوخـتــم

حـیـدری صبـرخــدا کـن،عا قـبـت  وصلی رســد

تا نگــوئی دیـگـرش، کـزهـجـر یـاران سـوخـتــم

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۴ می  ۲۰۰۵

 سید نی – آسترالیا

 

 

 

 

 

 

 

12 ژوئن
۶دیدگاه

گفتگویی با محترم پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  ۲۲  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۲ جون  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا
 

۲۴ ساعت تصمیم گرفته است تا ازین پس بصورت

هفته وار گفتگو هایی را با همکاران قلمی اش انجام

دهد که اینک نخستین مصاحبه را که با محترم پوهنوال

داکتر اسد الله حیدری صورت گرفته حضور

خوانندگان محترم  پیشکش مینماید.

=====================

 

بشیر هروی :

 جناب داکتر صاحب حیدری گرامی با امتنان از همکاری های قلمی شما و همچنین سپاس از اینکه وقت گرانبهای تانرا در اختیار ما  گذاشتید تا صحبتی با هم داشته باشیم،  میخواهم در نخست خود را برای خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت معرفی کنید و بفرمایید صاحب چند فرزند میباشید ؟

  داکتر حیدری:

بنام خـداوند لـوح  و قـلـم

حقیقت نگار وجود از عدم

در ابتدا وقبل ازمعرفی کوتاه خود سلام های گرم وصمیمانۀ خویش را خدمت همه خوانندگان گرامی وهمکاران سایت وزین ۲۴ساعت ،اخصاً بنیانگذارآن آقای محمد مهدی بشیر وبرادر گرامی شان آقای قیوم جان بشیر، فرهنگیان ساعی ونیکوکار جامعۀ افغانی ما درملک غربت تقدیم میدارم.

اینجانب پوهنوال داکتراسدالله حیدری ولد مرحوم حاجی محمد حیدرخان،قوم الکوزی وسکونت آبائی،آببازک ولایت لوگربه تاریخ دوم عقرب ۱۳۱۶ هجری شمسی مطابق ۲۴ اکتوبر ۱۹۳۷میلادی درچنداول، شهر زیبای کابل دیده بجهان گشودم.ازآوان طفولیت به تلاوت قرآن عظیم الشأن علاقۀ زیاد داشتم.وقبل ازرسیدن به سن بلوغ تلاوت قرآن کریم را با تجوید

آموخته بودم.

تعلیمات مکتب را الی صنف نهم درلیسۀ عالی نجات  و صنف دوازدهم را درمکتب تخنیک ثانوی و با درجۀ اعلی به پایان رسانیدم وبدون گذشتاندن امتحان کانکورشامل دانشکدۀ انجنیری دانشگاه کابل گردیدم.

درسال ۱۳۴۱ازدا نشکدۀ انجنیری دانشگاه کابل با احراز درجۀ اول فارغ وبلا وقفه درکادرعلمی همان فاکولته شامل وظیفه گردیدم.

بنده ازلطف بی پایان الهی دارای سه دختروسه پسرمیباشم که همه دارای تحصیلات عالی میباشند.

از فرزندانم ۱۲ پسرو۹ دختر،نواسه دارم که همه ازلطف الهی  صحتمند میباشند.

سه پسرم با همسران واطفال شان با دو دخترم با فامیل های شان در شهر

سدنی منطقۀ کمپلتون ودر نزدیکی ما زندگی مینمایند. یک دخترم با همسر واطفالش در امریکا اقامت دارند.

بشیر هروی :

لطف بفرمایید در مورد کار و فعالیت های قبلی تان در افغانستان قدری روشنی بیاندازید و همچنین بفرمایید در حال حاضر مصروف چه کار ها می باشید؟

 داکترحیدری:

بنده درافغانستان عزیز غیراز وظیفۀ مقد س استادی بکدام کار دیکری دولتی یا شخصی مصروفیت نداشتم. دروطن محبوب ما پیش ازاعزامم برای تحصیلات عالیتر به اتحاد جماهیرشوروی سوسیا لیستی آنوقت مدت دوسال را با استادان امریکا ئی درفاکولتۀ انجنیری تدریس مینمودم.

بعدازختم موفقانۀ تحصیلات درشوروی وبازگشت به وطن عزیزم در   اواخر سال ۱۳۴۹ درانستیتوت پولی تخنیک کابل وفاکولتۀ انجنیری دانشگاه ننگرها ر در دیپارمنت های ساختمانهای صنعتی ومدنی،مهندسی  ،سرک سازی وبند و انهارتا ترک اجباری وطنم برای مدت پانزده سال ، دیزاین وسنجش ساختمان های آهنکانکریتی را تدریس میکردم. باصطلاح انگلیسی مضمون:

 Reinforced  Concrete  Constructions

درحال حاضر درسدنی از جملۀ متقاعد ین بوده درخانه ویا   درمسجد با خواندن ونوشتن مصروف میباشم.

بشیر هروی :

علت ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین چه بوده و در کدام سال وارد آسترالیا شدید و در حال حاضر در کدام شهر زندگی می کنید؟

 داکتر حیدری:

 بنده مانند صدها وهزاران افغان وطنپرست که نخواستند تحت قیادت غلامان حلقه بر گوش وقلاده بر گردن روس های اشغال گر خد مت نمایند، قصد ترک وطن محبوب خودرا گرفته وچهار بار کوشش  نمودم که یکبار در نیمه راه گرفتاروزندانی شدم.بلاخره دراگست  سال  ۱۹۸۵ باقبول خطرات بسیار زیاد ازراه کوه های صعب العبورلوگرو تره منگل با همسر واطفالم  پس از سه شبانه روزسفرداخل خاک پاکستان  گردیده و  مدت یکسال دراسلام آباد اقامت داشتیم.سپس بتاریخ  ۱۶ جولای ۱۹۸۶ وارد شهر زیبای سدنی شدیم. تاحال دراین شهر زندگی داریم.

بشیر هروی :

طوری که اطلاع یافتم از شما بیشتر از ۲۰ جلد کتاب با عناوین مختلف به زیور چاپ آراسته شده ، لطفآ بگویید که این کتب در چه موردی نگارش یافته است ؟

داکتر حیدری:

پیش ازترک اجباری وطن عزیزم ۲۵ اثرعلمی مسلکی نشر شده داشتم برعلاوه دوکتاب درسی اولی راجع به ساختمانهای کانکریتی ودومی در باره ساختمانهای سنگی وخشتی آماده چاپ شده بود که متأسفانه ترک وطن نمودم.از سرنوشت آن کتابها تا امروز معلوماتی ندارم.شاید لقمۀ آماده خوراک گرگان شده باشد.از زمان آمدنم به آسترالیا تا حال آثار نشر شدۀ  نثری ونظمی ام قرار  ذیل می باشد:

خلاصۀ تجوید، چاپ سدنی،

راهنمای مناسک حج (فشرده وبزبان ساده)، چاپ سدنی،

 تعلیم قرآن عظیم الشأن برای نوآموزان، چاپ اول سدنی ،

تعلیم قرآن عظیم الشأن برای نوآموزان چاپ دوم، ایران،

برگ سبزمجموعهء اشعار، چاپ سدنی،

فریاد مهاجرمجموعهء اشعار، چاپ اول ایران،

مختصری از تعلیم تجوید قرآن کریم، چاپ ایران،

فریاد مهاجر مجموعهء اشعار، چاپ دوم ایران،

فاطمهء زهرأ (س) شمهء از ولادت تاشهادت، چاپ سدنی،

گزیدۀ مقالات اسلامی،اخلاقی،اجتماعی، فرهنگی وسیاسی چاپ سدنی،

قلب آسیا مجموعهء اشعار، چاپ سدنی،

گزیدۀ اشعارمشتمل از مناجاتیه ها،میهنی ،سیاسی،قطعات ،دوبیتی ها رباعیات وتک بیت ها،چاپ سدنی،

منتخب سروده ها چاپ سدنی،

درد ها ورنج های وطن، چاپ سدنی،

دوبیتی ها یا رباعیات، قطعات  وتک بیت ها، چاپ سدنی،

کلیات اشعارجلد اول، چاپ سدنی،

کلیات اشعار جلد دوم، چاپ سدنی،

کلیات اشعارجلد اول چاپ دوم،چاپ سدنی،

کلیات اشعار جلد دوم چاپ دوم ، چاپ سدنی،

مجموعۀ شعری یاد وطن، چاپ سدنی،

مجموعۀ شعری عشق وطن، چاپ سدنی،

جانیا ن مسند نشین، مجموعۀ شعری، چاپ سدنی،

دزدان حرفوی، مجموعۀ شعری ،چاپ سدنی،

یاد گل های وطن، مجموعۀ شعری،چاپ سدنی،

وطن جانم کجا ئی؟ آمادۀ چاپ کردن است.

بشیر هروی :

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

داکترحیدری:

بعد از آمدن به سدنی ودرک هجران ودوری وطن، از سن شصت ودو سالگی (۱۹۹۹)بسرودن اشعارمیهنی آغاز نمودم. راجع به قالب های شعری پرسان کرده اید.باید بعرض برسانم که:

ندانستن شرم نیست مگر ندانستن ولی تظاهر بدانستن شرم است. چون در نوجوانی وجوانی که ایام آموختن قالب ها وسبک های شعری بود،  من از شعر و شاعری و ادبیات کاملاً بدور بودم واز قالب های شعری و سبک های شعری نابلد میباشم.

بشیر هروی :

آیا به جز از سرودن شعر درکار های فرهنگی و اجتماعی دیگر در شهر محل سکونت تان فعالیت دارید یا خیر؟

داکترحیدری:

بلی درهرگونه فعالیت های مثبت ومفید بقدر توانم حصه  می گیرم،  

قابل ذکر است که با رسیدن به سدنی دیپلوم وسایراسناد تحصیلی خودرا برای ارزیابی به مقامات مربوط دولت آسترالیا فرستادم که دیپلومم بدرجۀ دکتورا  P H D تأیید و تثبیت شد.ازابتدأ آمدنم به آسترالیا درتمام مجالس اسلامی،اجتماعی وفرهنگی هموطنانم سهم فعال داشتم.

قرارگفتۀ حضرت حافظ که میفرماید:

حافظ چو شدی پیر ازمیکده بیرون شو. منهم حالا که ۸۷ سال دارم واز فعالیت های اجتماعی ام خیلی ها کاسته شده است.

مگر بارزترین فعالیتی که درجمع یک تعداد هموطنان عزیز خود داشتم تأسیس انجمن فرهنگی المهدی(عج) در سال ۱۹۹۴ بود و متعاقباً اعمار مسجد ومرکز اسلا می المهدی (عج) بود که در سال ۱۹۹۹ در حضور بالغ برهزارنفر اعم از ذکور واناس ونمایندگان دولت های اسلامی ودولت آسترالیا رسماً  افتتاح گردید.

بشیر هروی :

شعر را چگونه تعریف میکنید و به نظر شما شاعر خوب کیست و از چه خصوصیاتی میتواند برخوردار باشید؟

داکتر حیدری:

 من درخود شا یستگی ولیاقت آنرا نمی بینم که شعر را تعریف کنم مگر استاد ملک الشعرأ “بهار” راجع به شعرمیفرمایند:

   

شعر دانی  چیست؟  مرواریدی  از  دریای  عقل

هست شاعرآنکسی کاین طرفه  مروارید سفت

صنعت وسجع قوافی هست نظم ونیست شعر

ای بسا  ناظم  که  نظمش  نیت   الا حرف مفت

شعر آن  باشد  که  خیزد  از  دل  و جوشد  زلب

باز  در  دلها  نشیند  هر   کجا  گوشی   شنفت

 

در ارتباط به قسمت دوم سؤال شما باید بگویم :  به نظر من شاعرخوب کسی میباشد که اشعارش دارای پیام ومحتوای خوب بوده وسهل وآسان فهمیده شود.

بشیر هروی :

اشعار کدام شاعران را بیشتر می پسندید؟

داکتر حیدری:

هر شاعری که اشعارش ساده وسلیس،روان والهام بخش باشد بیشتر می پسندم.

بشیر هروی :

نظر تان در مورد سایت ۲۴ ساعت چیست و از کدام سال به همکاری آغاز نمودید:

داکتر حیدری:

من سایت وزین ۲۴ ساعت را مانند باغی پرازگلهای رنگا رنگ دانسته وخدمات این سایت را برای فرهنگیان وطن عزیز ما نهایت مفید میدانم و از  دومین سال افتتاح آن در زمره همکاران این سایت وزین می باشم.

بشیر هروی :

برای جوانان هموطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند چه توصیه ها ی دارید؟

داکتر حیدری:

توصیه های من برای جوانانیکه دردیار غربت زندگی میکنندعبارت است از: اولاً خداوند کریم ودین خودرا فراموش نکنند. بعداً وطن محبوب خود  را ازیاد نبرده  واز کمک های مادی ومعنوی خود به غربا ، مستمندین و ایتام وطن دریغ نفرمایند.چنانچه گفته اند.

برگ سبزی بگور خویش فرست

کس نیارد زپس توپیش فرست

بشیر هروی :

در پایان اگر پیام و یا مطلبی است که نپرسیده باشم لطف نموده بیان کنید.

 

داکتر حیدری:

درآخر میخواهم راجع به سوابق تحصیلی ام در اتحاد شوروی سابقه قدری روشنی بیاندازم.

در اواخر میزان ۱۳۴۳ برای تحصیلات عالیتر در زمرۀ ۴۸ نفرهم میهنان باتحاد شوروی اعزام گردیدم. در حوت ۱۳۴۹ بعداز ختم موفقانۀ تحصیلات واخذ درجۀ دکتورأ در رشتۀ ساختمانهای کانکریتی تقویه شده بوطن محبوبم عودت  کردم .

سال اول رفتن بشوروی را در تاشکند مرکز ازبیکستان برای آموختن لسان روسی سپری نمودم. بعداً ازجملۀ ۴۸ نفرما ۳۲ نفردرقسمت های  اروپائی تقسیمات شده وباقی ۱۶ نفر بشمول بنده در تاشکند ماندیم. هیچ یک ازین جمله به ماندن در تا شکند راضی نبوده وهمه قول و قرار گذاشتند که در تا شکند درس نمی خوانند وباید مثل دیگران در شهر های اروپائی تقسیمات گردند.

باکمال تأسف که حتی یکنفرغیرازمن به قول و قرارخود ایستادگی نکردند. ومن برای دوماه در تاشکند وماسکو بسیار کوشیدم حتی با معین وزارت تحصیلات عالی شوروی قسمت خارجی ها درین باره صحبت کردم که کاملاً بی نتیجه بود وآن فرعون زمان برایم گفت ؛غیر از تاشکند هیچ جای دیگر نمی توانی درس بخوانی.

برافروخته شده وپاسپورت خود رابه شدت روی میزش زده وگفتتم تکت و ویزایم را بدهید بوطن عزیزم میروم .آن فرعون برایم گفت برو از سفارت خود بگیر.ازآنجا مستقیمآً نزد مرحوم جنرال عارف خان سفیر کبیر افغانستان در ماسکو رفته وتمام جریان را خدمت ایشان بیان کردم.

مرحوم جنرال عارف خان که واقعاً یک شخص وطن پرست بود ومن قبلاً ازتاشکند برای شان نتائج سه سالۀ مکتب تخنیک ثانوی وچهارسالۀ فاکولتۀ انجنیری خودرا   فرستاده بودم وایشان از مشکلات تبدیلی ام کاملاً واقف بودند، با بسیار لطف ومهربانی برایم گفتند، برو پسرم اگر تا فردا همین وقت تبدیلت نکردم نام خود را عارف نمی گذارم.همین بود که فردا همان وقت بخدمت ایشان رفتم.رویم را بوسیده  وگفتند فردا ساعت ۸ صبح در ستیشن قطار لینن گراد نمایندۀ انستیتوت انجنیری ساختمانی لینن گراد استقبالت می نماید. جنرال عارف خان ازعزم راسخ واستقامت بی پایانم ستایش نمودند.

بلاخره از لطف بی پایا ن الهی وکمک مرحوم جنرال عارف خان که خدایش غریق رحمت بی پایان خود بگرداند از مشکلات تبد یلی خلاص  شده ودر یکی از بهترین انستیتوت های انجنیری ساختمانی آنوقت شوروی به درس های خود  ادامه دادم.

بعدازختم  تحصیلاتم، از تیزس دکتورای خود در شورای عالی دفاع تیزسها که مشتمل از ۱۷ پروفیسورعالی رتبۀ آن انستیتوت بودند، از  لطف خدای بزرگ آنچنا ن دفاع نمودم که همه اعضای شورای دفاع باتفاق آرأ برایم رأی مثبت دادند.

ناگفته نماند که برعلاوه آثار منتشرۀ فوق ،اشعار ومضامین بنده که از ویب سایتها گفتمان،کاتب هزاره،۲۴ ساعت ،رهروان،خاوران،روزنه، کابل ناته ،افغان جرمن،شعرافغانی، هفته نامۀ وزین افق، هفته نامۀ وزین امید درامریکا،اخبارها ومجلات چاپی آسترلیا مانند آریانا، مجلۀ گلبرگ ،مجلۀ آفتاب،نوای فرهنگ وانیس مهاجر بالغ بر صد ها مطلب بچاپ رسیده است.همچنان درگوگل وبعضی سایت های دیگروفیس بوکهای افغانی ما آثارزیادی از من بنشر رسیده است.

ازنگاه ترفیعات دولتی ،در ثور ۱۳۶۳  برتبۀ دوم ترفیع نمودم. مطابق لایحۀ ترفیعات علمی پوهنتون کابل در سرطان ۱۳۵۳از رتبۀ پوهنمل به رتبۀ پوهندوی ترفیع نمودم. مگرترفیع پوهنوالی ام با وجود داشتن بیشتر ازدو چند آثار لازمه برای ترفیع ، متواتر رد میشد. سرانجام با مشکلات زیاد وسه سال بعد ازوقت لازمۀ آن برتبۀ علمی پوهنوال ارتقأ نمودم.

بشیر هروی :

جناب داکتر صاحب از اینکه به سؤالاتم پاسخ دادید از شما تشکر و قدردانی نموده ، سعادتمندی و طول عمر با برکت برایتان تمنا دارم.

داکتر حیدری:

برادر گرامی آقای قیوم جان بشیرهروی ، شما وبرادر بزرگ تان آقای مهدی جان بشیر  از فرزندان مرحوم  استاد علی اصغربشیر هروی شاعر، نویسنده ومنجم بی بدیل، مهد فرهنگی وطن عزیز ما میباشید ودر راه شگوفائی فرهنگ وطن بسیار زیاد می کوشید جهان سپاس.از این همه زحما ت شبا روزی تان. اجر تان  با خدا باد.

با عرض حرمت 

۱۲ جون ۲۰۲۵

 

 

 

 

 

 

 

 

 

11 ژوئن
۳دیدگاه

یــــا ر شـــوخ وشـــنـــگ

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۱  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۱ جون  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

یــــا ر شـــوخ وشـــنـــگ

 

یـار ِشـوخ وشـنگ من،جـز توکـس  نگارم نیست

همچـومـاه رخـسارت، جـلوه در  دیـارم نـیــست

بـس قـشـنگ وزیبـا ئی، وصف تـو بـود مـشـکـل

گـرشـوی مـراهـمـد م،حا ل احـتضا رم نـیـســت

دا م مـرغ د ل گــرد ید ، کـا کـل  قـشـنـگـت یـا ر

جـان مـن ا زاین حـلقـه،چا ره جز فـرارم نیـسـت

صفـحــهء  د ل  زا رم ، ا ز  خـد نـگ  مــژگــا نــت

آ نـچـنـا ن شـده مجـروح، لـحـظهء قرارم نیـست

جان من میازا رم، حا ل د ل چـو مجـنـون اســت

دست ودامنـت گـیرم، بی توجان به کارم نیـسـت

ا زرهی وفـا جـا نـا! شـو بــه حـیـد ری مـشـفـق

د رفـرا قـت ای رعـنـا، د ل بـه اخـتیـارم نیـست

پوهنوال داکتر اسدالله حیدی

۵ سپتمبر ۲٠٠۵

 سدنی – آسترالیا

 

 

31 می
۳دیدگاه

آزار زمــا نــه

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه ۱۰  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۳۱ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

آزارزمــا نــه

زمــــا نـه بســکـه آزارم نـمـــودی

زعـمـرخــویـش بیــزارم نـمـــودی

نکـردی یک نظــرازروی شـفـقـت

به ملک غیرچه قَدر،خوارم نمودی

همچـو شیشـه

دل من گشته نازک همچو شیشه

زهـجــران وطـن پُرغـم همـیشه

خــدایــا! دشـمـنــان میـهـنــم را

بکــن راهـی دوزخ بـــرهمـیشه

لا مکــان

خـداونـدا! کــریمی،لا مکــانی

به هرجا حاضرو ناظر،عیانی

همه مخلــوق عـا لـم آفــریـدی

همـــه نـابــــود،آ نـاً میـتــوانی

کــریم ورحیــم

دانم که کریمی ورحیمـی یا رب

این حا لت زارما توبیـنی یا رب

تا چنـد بُـوَد ملـت مـا زیر سـتم؟

ازلطف وکرم نما،کریمی یا رب

  داکتراسدالله حیدری

۲۴جولای ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

30 می
۳دیدگاه

مـلـــک شـــیـــــرا ن

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه ۹  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۳۰ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

مـلـــک شـــیـــــرا ن

 

ســــرزمـیــن پــــا ک ا فـــغــــا ن ، یــــا د بـــا د

یــا د بــا د،آ ن مــلـــک شــیـــرا ن ، یــا د بـــا د

لـــوگـــروغـــزنـی، بــد خــشــــا ن  و هـــــرا ت

هـــم جـــلا ل آ بـــا د ولــغـــمــا ن ، یـــا د بـــا د

د ره هــــــای ســــبــــزو شــــــــا دا ب وطــــــن

مـــیــــله رفـــتــن هـــا ی پـغــمـا ن ، یــا د بــا د

دا مـــن ســــا لـــنــــگِ  زیــــبـــا ی ِ و طــــــــن

آ ن لـــب د ریــــا ی خـــنــجــــا ن ، یـــا د بـــا د

 روزنــــــوروزو مـــــــزا ر  شـــــــا ه د یـــــــن

هـــــم گــــل ســـرخ ِمــــزا را ن ، یــــا د بـــــا د

مَــه ســیـمـا یــا ن ِمــیـهـــــن  را  چـــــه شــــد ؟

نـــرگـــــس مــســـــت غـــــزا لا ن ، یــا د بـــا د

روز دهــــقــــا ن  وتــــمــــا شــــــا هـــــا ی آ ن

بــــزکشــــی هــــا ی ســـمــنـگـا ن ، یــا د بـــا د

حــیــدری مـــجــنـــون کــــوی  و بــــرزنــــــش

نــا لــــهء شـــــب زنــــده دا را ن ، یــــا د بـــا د

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

١٢ فبروری ٢٠٠۶

سیدنی – آسترالیا

 

28 می
۳دیدگاه

عـقــا ب شـکسـتــه پــــر

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : چهارشنبه  ۷  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۸ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 عـقــا ب شـکسـتــه پــــر

 

چـرا نـه روی مـرا ، بـر   دیــا ر خــود    بـا شـــــد

چـرا نـه هـر قـد مـم، بهـر یـا ر خـود  بــا شــــــد

عـذا بِ غـر بت وهجــرا ن مـن ، بود  تــا کــــی؟

د لــم همــیشــه بفــکـر نــگـار خود بــا شــــــد

زعــا شــقـا ن ســــرا پـــردهء  وطـــن  هســتـــــم

مـرا بهشــت زمیــن، لا لـه زا ر  خـود  بـا شـــــد

مـن آ ن عقــا ب شکســته پـرم، کـه  د ر  فـُرقــت

د لـش بـه پـر زد ن، کــوهســا ر خـود بــا شــــد

کجـا روم، بــه کـی گـویــم، زد رد بــی وطـنــی

بــه ملک غــیر کـرا ا خــتـیـا ر خـود  بــا شــــد؟

بــه شهرها ی وطـن رفـتــه ، سـرزنـم  هــرســـو

به خا ک خود همه کـس، شهریـا ر خـود بـا شــد

چه خـوش بکـشور خـود، جا ن خـویش بسپـا رم

کــه تربـت وکــفــنم، ا ز د یـا رخــود بـا شــــــد

ا گـــرکــه لـطــف خدا، حــید ری شـــود یـا رت

غــم وســرور تو، پــیــش تبــا رخــود بــا شــــد

داکتر اسدالله حیدری

١٣فبروری ٢٠٠۶

سیدنی – آسترالیا

26 می
۳دیدگاه

را ه  ثـــــوا  ب

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  ۵  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۲۶ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

را ه  ثـــــوا  ب

 

دانی که چیست  عـزت ،  در  ملک خویش بـــود ن

بـا د وستــا ن  نشستــن ، ا زخصــم  رو نـمـــود ن

آســا یش  روا نــت ، ا ین  بــا شــد ا ی  بــــرا د ر

د ر قـلــب  آ شــنــا یــا ن ،  را ه صفــا گـشـــود ن

کی بــوستــا ن اغـیــا ر ، ا لـفــت  پذ یـر حا لست

کــــزنــا زُبــوی  میهـــن ، آ نجــا  گــلی  نـد یــد ن

را ه صــلا ح نــبود ،  د ر   سَیــــر   زنــد گــــــا نی

هـــر   آ نـکـه   آ زمـــود ی ،  تکـــرا ر   آ زمـــود ن

بهـــر خــوشی نــا کــس، یــا بــهـر  چا پلـــوسی

ا فـرا د بی خـرد را، بیـش ا زحــد ش   سـتــود ن

را ه ثــــوا ب بــا شــد ، بــا  د وسـتــا ن   مُـــروّت

ا ز اهل کین و  غـیـبـت ، خود  را جــد ا نـمـــود ن

هـرچـند میـتـوا نی، کـن حـیـد ری تـو کــوشــش

بهر   رضا ی   یـزدا ن ، زنـگ  ا ز   د لــی   زدودن

داکتر اسدالله حیدری

۳۱ اکتوبر ۲۰۰۵ 

سیدنی – استرالیا

 

 

 

 

 

 

 

23 می
۳دیدگاه

بندهء عاصی

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : جمعه  ۲  جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی -۲۳ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

بندهء عاصی

خــداونـدا!  ز این عاصی بنده

ند یدی زرهء  طـاعت پســنده

ببخشای ازکرم این ناتوان را

به دربارت زخجلت سرفگنده

۱۹جولای ۲۰۰۸

سودای وطن

سرم  سودای  مُلک خویش کرده

جــــدائی  ها  د لم را ریـش کرده

نــدانـم تـا به کی با شـد جــدائی

چـه تـقـد یرم برایـم پیـش کرده؟

۱۹جولای ۲۰۰۸

تقدیر ناجور

 زهجرانت  وطن  چون نـَی بنالم

به ملک غـیر بگـو،تا  کی بنـالم؟

زطـا لع بـد  و  تقـدیر نــاجـــــور

گـمــا نم هـی بنـالم، هـی بنـا لم

۲۱جولای ۲۰۰۸

زمیـن گـیـر

عـزیزم آ، دمی  آحوال من گیر

که ازغمها شدم آخرزمین گیر

زهـجـران  تونالــم،  زارنالــــم

بیا جانا!زلطفت دست من گیر

۲۲جولای ۲۰۰۸

نظـرلـطـف

نـدارم یک شبــی  آرام و راحــت

زهجــرانت برفته صبـر و طاقـت

عزیـزم تا به کـَی دوری نمـائی؟

خدا را!یک نظرازلطف و شفقت

داکتراسدالله حیدری

۲۲جولای ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

22 می
۳دیدگاه

جُــز غـــم

( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه  ۱ جوزا  ( خرداد ) ۱۴۰۴  خورشیدی -۲۲ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

جُــز غـــم

درهجرتو من هیچ ندیدم ، جُزغم

یک ثا نِیَه  راحتی ند یدم، جُزغم

از یاد جوانی  و کنـــا رت  مــا در

غم برسرغم فزون، ندیدم جُزغم

۱۰ جولای ۲۰۰۸

لعل آتشین

تا لبت بوسیدم، لبانم  درگرفت

زآتشین لعلت  د لم آذر گـرفت

خواستم از خالق کون و مکان

تاترا دائم چوجان ، در برگرفت

۱۳ جولای ۲۰۰۸

بُـز کــشی

از سه دهه مُلک ماگشته، جهـا ن بز کشی

قتل و غارت زاید از حد ،در مکــان  بزکشی

سرخ از خون شهیدان  کوه و صحرای وطن

است شـیطـان بزرگ ، از عامــلان بزکشی

۱۵جولای ۲۰۰۸

زار ومُضطــر

زهجرانت وطن  چشمان  من تر

ز   دوری تو  نـبـــود، د ل دربَـــر

ندانم تا به کی در مُلک غربت ؟

پریشان حال باشم زارو مضطر

داکتراسدالله حیدری

۱۹جولای ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

20 می
۳دیدگاه

ز دست ناکسان

هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  ۳۰ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی -۲۰ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

ز دست ناکسان

 

وطن ترکت  نمــودم   با دل زار

زهجرانت بگشتم  خوار و بیمار

زدست نا کسان ِخلق وپرچــم

مهاجرگشته ام درملک اغیــار

۴ جولای ۲۰۰۸

دریای خون

دلم  دریـای  خون است  از برایـت

زعشقت زار و مجنون  این  گدایت

بلنــد،د ســتـم بـه درگـــاه الهــی

به وصلت شــادمن  سـازدخدایت

۴ جولای ۲۰۰۸

خون شهیدان

فلک بردی  زدست  ما  وطن را

زدی آتش گـلستـان وچمــن را

نمودی سرخ از خون شهیـدان

سراسرمیهــن گل پیــرهـن را

   ۵ جولای ۲۰۰۸

فراق مُلک

فلک خـوار و ذلیـلم  کـردی  آخر

فراق مُـلک  تقدیرم  کردی آخر

زهجــران وطن  تاکی بسـوزم

به آستــرلیا اسیـرم کردی آخر

داکتر اسد الله حیدری

 ۶جولای  ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

19 می
۳دیدگاه

فراق تو

هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  ۲۹ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۹ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

فراق تو

 

بیا جانا دمی  احوال  من گیـــر

فــراق تو مرا  بنموده  دلگیــــر

فــراموشـم ا گــرداری،نیـا ئی

شوم مجنون وبندندم به زنجیر

۲ جولای ۲۰۰۸

سرو طناز

ز عشقت خوار و زارم سرو طناز

به وصلت  انتظـــارم  سـرو طناز

اگـردرد ید نـم  غـفـلـت  نمــائی

نبـیـنــی جــزمــزارم سـرو طناز

۳ جولای ۲۰۰۸

زدست ناکسان

 

وطن ترکت نمــودم   با دل زار

زهجرانت بگشتم خوار و بیمار

زدست نا کسان ِخلق وپرچــم

مهاجرگشته ام درملک اغیــار

داکتر اسدالله حیدری

سیدنی – آسترالیا

۴ جولای ۲۰۰۸

18 می
۳دیدگاه

وطن

هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه ۲۸ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۸ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

وطن

وطن بی  تو به  زندانم همیشه

زدوریت  در  افغــــانم  همیشه

به آزادی  خود  از  دست کفـار

نما مســروروشـادانم همیشـه

به سید نی

به سید نی زار وبیمارم خدایا!

ز هجـر یار ، دل ا فگارم خدایا!

به حق عرش وفرشت یاالهی

رسـا نم نــزد دلــدارم خـدایا!

احتضار

ز  دوریت  وطن  در  احتضارم

به ملک غیر فتاده  بی قرارم

اگر تقدیر باشد میرم  اینجـــا

نما قسمت به دامانت مزارم

دنیای دوری

در این دنیای  دوری ، خوار و زاریم

مهاجـر گشته ایم ،دل  بیـقـــراریم

خــدایـا! تا  کجــا از یـاد  میـهـــــن

بســوزیـم وبســازیم،نـا لـه داریم

گلستان

وطــن هستی گـُلِستـا ن و بهشـتم

خــدا بنمــوده  با  حُبّــت  سِـرشتم

بگــریم  خـون  ز  دیده  از   فـراقـت

چودرهجر تو زار است  سَرنوشتم

 داکتراسدالله حیدری

۳۰ جون ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

17 می
۴دیدگاه

دل بشکسته

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۲۷ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۷ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

دل بشکسته

 ز هجــران وطن دل  در برم نیست                     

                دراین غربت سرا،بال و پرم نیست

خـداونـدا ! رسـان  روزی به میهـن                      

              دلـم بشکسته کینجا مــادرم نیست

 

گـلـشــن

 

به  گلشن گر روم  یادت نمـایم                        

                   به کوه و دشت فریادت نمـایم

بسـوی آسمــا نِ پُـر ستـــاره                        

                 به شب هادیده و دادت نمایم

 

شیر مردان

 

ای خــدا! آخر کجا  شد شیـر مـردان وطن                                     

                                سرخ ازخون شهیدان دشت ودامان وطن

تا به کی بـاران آتـش بر سـر بیـچـارگــان                                       

                              باردوخامـوش باشند،شاه شجاعـان وطن

 

محرم راز

 

خوشا آندم به کابل جان روم باز                           

                               بـبـیـنـم مـأ منــم    آن  محـرم راز

                                                                                                          اگــرچه  کابـلـم  ویـرانـه گشـته                                                                                                                                                                    به چشم آید مرا چون سرو طنـاز

 

داکتراسدالله حیدری

۲۹جون ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

16 می
۳دیدگاه

بیداد فلک

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه ۲۶ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۶ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

بیداد فلک

ز  بـیـداد  فـلک  فـــریـــــــاد  دارم

ز چـرخ  نیلگــــون   صد  داد  دارم

نموده  میهنـم  ویــــران از  آن رو

به ملک غیرچسان دل شاد دارم

جام شراب

 

دو چـشمـا نت بُوَد جام شرابم

دو  ابـروی  کمـا نت  برده تابـم

به خال  کنج  رخسارت بمیـرم

لبــانِ  قـرمـزت  کرده  کبـا بـم

روی ماه

ز روی ماه تو چون  بسمل   هستم

سرراهـت نشسته سا ئل هسـتم

اگــر لـطـفی نمــوده   پیــشم آئی

به پابوس  تو جا نا !  مائل هستم

داکتراسدالله حیدری

۲۸ جون ۲۰۰۸

سیدنی – استرالیا

15 می
۳دیدگاه

جُز مهاجر

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه ۲۵ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۵ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

جُز مهاجر

غـم هجـرت، ندانــد  جز  مهـــاجر

نباشد خــوار دوران،  جز  مهـاجر

که خورده آنـهمه  زخم  زبـان ها؟

به هرصبح وبه هرشام، جزمهاجر

دریای خون

دلم  دریای  خون   گشـته  عزیزم

زدوریت   شد ه ، مجنــون  عزیزم

خــدا را یک  شبی گرپیشـم آئی

  کنی شاداین دل محزون،عزیزم

غم های دل

 

زغـم هـای د لـم کس بـا  خـبـرنیست

زهـجــرمیهـنـم حـا لم به ســـرنیست

 رسـانــم ای  خدا !  روزی  به میهــن

 که آنجــا از جـــدائیـهــا  اثـــر نیست

وقت جان دادن

 

الهی وقـت  جـا ن  دادن بـرا یـم

زعـفـو و مهـربـا نی  دِه سـزایـم

به عزرائیل  زلطفت  کن اشـاره  

به آســا نی بـرد ازایـن سـرایـم

داکتراسدالله حیدری

۲۷ جون ۲۰۰۸

سیدنی – استرالیا

14 می
۳دیدگاه

شب و روز

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۴ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۴ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

شب و روز

زهجرانت  پریشانم  شب وروز

زغم های تو گریانم  شب وروز

دعـا دارم به درگـاه  خــداونـــد

رسـا ند نزد جا نانم شب وروز

دل افروز

بیـا دت زارنـا لـم ،ای  دل  افــروز

فـراقت جان من، بنمـوده درسوز

خدا را ای وطن!  گـیرم  تـو در بَر

جهان بی توبُوَد،زندانم هــــرروز

نظرِ لطف 

خـداوندا!  ز لطفـت  یک  نظــرکن

شب تاریک افغـا ن   را  سحـرکن

دهه شد سه که مُلکم گشته ویران

جهـان برخا ئنـا نش را سـقــرکن

آواره گانِ میهن

شده عمری زمیهن گشته ام دور

ز لطفت یک  نظر  ای  خالـق نور

رها کن کشورم  از  دست کفا ر

رسان آواره گانش  شاد ومسرور

 داکتراسدالله حیدری

۲۶ جون ۲۰۰۸

سیدنی – آسترالیا

11 می
۳دیدگاه

 روز مادر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۱ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۱ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

             روز مادر

به مناسبت  روز جهانی  مادر ، یک خاطرۀ 

فراموش ناشدنی  از محبت  های بیکران 

مرحومه  مادرم  را خدمت د وستداران و

عزیزان  هم  میهن خود  تقدیم  نموده  و

امیدوارم از لطف آنرا  مطالعه  نمایند تا

قدر   محبت  های  قلبی   مادر  خود  را بیشتر درک نمایند.

 

یک خاطرۀ فراموش نا شدنی از محبت های

مرحومه مادرم

 

نخست ازهمه روزجهانی مادررا خدمت همه مادران جهان و اخصاً خدمت تک تک مادرا ن هموطن ما،به ویژه خدمت آنانیکه از دست ظالمان ووطنفروشان درچهار دههء اخیر،اسپندوار در اطراف و اکناف این کرهء خاکی درحالت آوارگی ومشکلات گوناگون زندگی دارند،تبرک وتهنیت عرض میدارم.

مقام والای مادرآنقدر بلند است که قلم توانائی تحریرآنرا ندارد.

محبت مادران برفرزندان شان بی نهایت بوده که غیرازخداوند عالمیان وخالق مادران،دیگران قادر به درک آن نمی باشند.

 

بطورمثال یکی ازاین محبتهای مادرمرحومهء خودرا خدمت خوانندگان گرامی تقدیم میدارم.

 

سالهای۱۹۶۷ یا۱۹۶۸ بود که دررخصتی تابستانی خود،از شوروی سابقه که درآنجا تحصیل میکردم،بوطن عزیزم رفته بودم. درآنزمان برعلاوه کابل درلوگرهم جایداد،زمین وخانه داشتیم که دراین روز های رخصتی چند روزی را به لوگررفته بودم. درآنروزها فرش یکی از اتاق هارا تازه کاه گل نموده بودند که من متوجه  نشده وپایم را روی کاه گل تازه گذاشتم و چاپ کف بوتهایم روی آن نقش شده بود.

مادر مهربانم که متوجه نقش کف بوتهایم درآنجاشده بود،آنرا طوری محافظه کرده بود که خراب نگردیده وازبین نرود.بعدازچند روزی دوباره روانه اتحادشوروی سابقه گردیدم.یکسال بعد که بازهم در رخصتی تابستان بوطن عزیزم رفته بودم چندروزی را به لوگررفتم.

مادرمهربانم همان نقش کف بوتهایم را بسیارخوب نگهداری کرده بود وبرایم گفت که هرروزبیادت نقش کف بوتهایت را می بوسیدم.

 

این خاطره ومحبت مادر مرحومم را تاکه زنده باشم فراموش نخواهم کرد، ودرهمین دقا یقیکه این سطور را می نویسم اشکهایم از چشمان سرازیر گردیده است.

بلاخره از جور روزگار وخیانت وطنفروشان ونوکران بیگانگان مادرم تقریباً سی وچهار سال قبل درملک غربت درشهر مشهد مقدس داعی اجل را لبیک گفتند ودورازوطن دوستداشتنی شان دربهشت رضا در مشهد مقدس سر به تیرهء تراب گذاشتند. خداوند منّان مادر بنده را باتمام مادرانیکه درغربت، دهر فانی را وداع گفته اند،غریق دریای رحمت بی منتهای خویش بگرداند.

مادربه ملک  غربت  رفتی زپیش ما

جانم فدات  بهر چه کردی پریش ما

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۴ می ۲۰۱۷ 

سیدنی – آسترالیا

 

 

10 می
۳دیدگاه

عروس دریا

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۲۰ ثور  ( اردیبهشت ) ۱۴۰۴  خورشیدی – ۱۰ می  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

عروس دریا

 

نرگس جـان دخـتــرشـــادان مادر

فــدایـــت جـان من،ای جـان مادر

دودهـه را،تو باهـفـت سـال دیگر

درآغــوشـــم بُــدی،جــانــان مادر

چـرا رفتی زپیشم اینچنیـن زود ؟

زدی آتـش بـجــانـــم،جـــان مادر

چــه دیــدی ازمن  آواره آخـــــر؟

زدی بــرهـم سـرو سـامـــان مادر

گلِ با عـلم  وبا فـرهنگ ،عـزیـزم

گلِ نرگــس،گلِ ریــحـــــان مادر

شـدی پـژمـرده درعـیـن جــوانی

تونرگس جان، گلِ خـنــدان مادر

بـرفـتی ناگهــان ازپـیـش مـامـت

گلِ فـرهـیـخـتـهء،بـوستــان مادر

بدیدی زرهء،  کم  مهری  از  من ؟

که ترکـم کرده  رفـتـی ،جان مادر

شـب شــاد عـروســیـت نـدیــد م

به دریـا،حجـله کـردی  جان مادر

توخویش واقـربـا،بـریــان نمودی

سـفرکـردی چـوازکـیــهـان مادر

بـرادرهـا هـــم از داغ  فــرا قــت

چومجنون گشته اند،ریحان مادر

فگـنــدی اقـربــا،درمجـمـــرغــم

نمــودی دوسـتـان، گـریـان مادر

شبـی دیــدم بخـوابـت، نازنیـنـــم

که بـودی در کـنــارم ، جــان مادر

چه خوش کزخواب بیدارم نمیشد

که میـبـودم به  نـزدت ، جان مادر

بی بی زینب (س) ترادعوت نموده

بهـشــت عنـبـریــن،رضـــوان مادر

بهشت رفتـی عـزیـزم،نـورچـشــمم

بگــردیــد کـلبـــه ام،زنــــدان مادر

به جــز صبــر خــدا  ، چـاره  نــدارم

بـمـیـــرم،جــان من، جــانـــان مادر

بکن بس “حیدری“، نوحه ســرائی

که خون شد جاری،ازچشمان مادر

 

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۷ دسامبر ۲۰۱۲ 

سیدنی – آسترالیا

 

منظومهء فوق دررثاء نرگس جان شهید دخترمحترمه پوهنمل رخشانه جان “سرور”سروده شد. مرحومه نرگس جان دختری بود بیست وهفت ساله،بسیار پابند مسائل اسلامی،که مادرش به تنهائی وبازحمات گوناگون وی را به درجات بالای علمی رسانیده بود.

موصوفه دو سند علمی یکی درجهء لسانس درمدیکل ساینس ودیگری درجهء ماستری در تعلیم وتربیه را از آن خود کرده بود.

نرگس جان را گرگ اجل بتاریخ ۱۲ دسامبر ۲۰۱۲ ،به دریا فرو برده و جان شیرینش را گرفت.

این ضایعه  بسیار المناک و جبران ناپذیررا نه تنها برای مادر و دیگر اقاربش ، بلکه برای تمام جامعهء افغانی ازاعماق قلبم تسلیت عرض نموده واز خداوند منّان روح موصوفه راشاد وجنات النعیم را منزل ومأوای خودش وصبر جمیل و اجر جزیل را برای اقارب و دوستانش، اخصاً برای مادرداغ دیده اش استدعادارم.

همهء ما از خدا (ج) هستیم وبازگشت ما به سوی اوست.