هویت گمشده ما ،ادامه فصل هفتم
تاریخ نشرشنبه ۳۰ حمل ۱۳۹۹ – ۱۸ اپریل ۲۰۲۰ هالند
هویت گمشده ما
قلعه ها و حصار های افغانستان (۴۲)
ادامه فصل هفتم
نوشتۀ : محترم استاد شاه محمود محمود
۶ – قلعه و حصار سیفرود
موقعیت حصار و قلعه سیفرود هنوز به درستی معلوم نیست . مخروبه این قلعه با دیوار های تدافعی خویش از استحکام و متانت آن یادآوری میکند.
از خلال صفحات طبقات ناصری برمی اید که در نزدیکی های تولک باشد. بناً آنچه جوزجانی در کتاب خویش این قلعه را هنگام تجاوز و حملات مغول چنگیزی معرفی نموده، هیچ کسی دیگر به پای آن نرسیده است . موصوف می نویسد که :
حصار سيفرود غور كه محكمترين قلعه هاى جبال است، و بنياد آن قلعه سلطان بهاء الدين محمد سام ابن حسين نهاده است پدر سلطان غياث الدين و معز الدين طاب ثراهم. چون سلطان محمد خوارزم شاه از طرف بلخ، بطرف مازندران به رفت، فرمان داد تا ملك قطب الدين آن قلعه را عمارت كرد، و فرصت اندك بود، بر بالاى قلعه يك حوض را بيش عمارت نتوانست كرد، بعد از آن به فرمان خداى بدو ماه لشكر مغل در آمد، و بيش مجال عمارت نماند درآن حوض بقدر چهل روزه آب بجهت اهل قلعه جمع كرد، لشكر مغل باطراف غور در تاخت، و جمله مواشى غور از همه اجناس بدست كفار افتاد، و اهل غور از درمى چهار دانگ شهادت يافتند ملك قطب الدين با لشكر خود، دران قلعه پناه جست، منكوته نوين و قراچه نوين و البر نوين با لشكر انبوه بپاى آن قلعه آمدند، و چون ايشان را معلوم شد: كه اهل قلعه را آب اندك است، در پاى قلعه سيفرود لشكر گاه نصب كردند و جنگ در آغازيدند، و مدت پنجاه روز دران قلعه جنگهاى سخت كردند، و از جانبين مسلمانان بسيار شهيد شدند و كافران بىیشمار در دوزخ رفتند، و در حصار مواشى بسيار بود، آنچه امكان قديد كردن بود بكشتند، و قديد كردند، و باقى بقدر بيست و چهار هزار و چار صد و اند، از بیىآبى بمردند، همه را از باره قلعه بيرون انداختند و بر خاك زير قلعه، بر روى كوه تمام روى قلعه بقدر چهل گز مرده از چاروا بگرفت، و يك گز كوه پيدا نبود و اهل قلعه را فرمان شد: تا از آب و علوفه هر روزه وظيفه معين كردند.
مردى را نيم من آب و يك سير غله و وظيفه ملك يك من آب بود، نيم من بجهت خوردن. و نيم من بجهت وضو ساختن، و در قلعه هيچ اسپى نماند، مگر يك اسپ خاصه ملك كه آب وضوى ملك كه در وجه آن اسپ بود، در طشت جمع شدى، تا آن اسپ بخوردى، و چون مدت پنجاه روز تمام شد، جماعتيكه بر محافظت حوض آب نصب شده بودند، خبر دادند: كه در حوض يك روزه آب بيش نمانده است شخصى از قلعه بيرون رفت، و لشكر مغل را ازين معنى خبر داد. ملك قطب الدين چون آن حال معاينه كرد، مردان اهل قلعه را نماز ديگر جمع كرد، و قرار داد: كه فرداى بامداد، جمله اطفال و عورات را بدست خود برهنه بكشند، و در قلعه بكشايند، و هر مرد با يك شمشير برهنه، از اطراف درون قلعه پنهان شوند، و چون كفار به قلعه در آيند، جمله مسلمانان يك دل تيغ در نهند و ميزنند و ميخورند تا جمله بدولت شهادت برسند، همبرين جمله عهد بستند، و دل بر شهادت بنهادند، و اين معنى در همه باطنها قرار گرفت، و خلق يك ديگر را وداع مى كردند، تا نماز شام حق تعالى و تقدس در رحمت بكشاد و بكمال كرم خود، ابرى فرستاد، تا بر بالا و اطراف و حوالى جبال تا نيم شب باران رحمت و برف باريد.
چنانچه از لشكر كفار و غازيان حصار، صد هزار فرياد و گريه، از تعجب آن عنايت بارى تعالى برآمد، خلق حصار كه دل از جان خود برداشته بودند، و دست اميد از حيات شسته، و تشنگى پنجاه روز كشيده و درين مدت شربت آب سير نچشيده، از پشت خيمها و خانها و مطبخ چندان برف بخوردند، كه تا مدت يك هفته دود با آب دهان از حلق ايشان برمىآمد.
چون لشكر مغلان مدد آسمانى بديدند، و عنايت آفريدگار تعالى مشاهده كردند دانستند: كه اهل قلعه ذخيره آب يك ماهه، بلكه دو ماهه جمع كردند، و فصل تير ماه بآخر رسيده است هر آئينه در فصل زمستان آمدن برفها متواتر خواهد بود، ديگر روز از پاى قلعه برخاستند و بدوزخ رفتند،تا سال دیگر ۶۱۸ هـ ق چون نو شد، باز مغول از خراسان و غزنین و سیستان با طراف جبال غور آمدند، بعد از حادثهء سلطان جلال الدین خوارزمشاهی فوج بی شماری از مغول قلعه سیفرود رابار دیگر مورد حمله قرار دادند.
چون ملک قطب الدین فرصتی یافته بود و حوض ها عمارت کرده، و غلهء ذخیره بسیار جمع آورده بود، لشکر مغول هر چند می کوشیدند غازیان دلیر تر می شدند. درین کرت جنگ محاصره سیفرود دوماه بطول انجامید، بالآخره کافران خدعه و نیرنگ بکار برده پیشنهاد صلح دادند، و مردم قلعه بر خلاف رأی ملک قطب الدین آنرا پذیرفتند، برآن قرار که اهل قلعه سه روز در میان لشکر مغول آیند و بضاعتی که دارند بیارند و بفروشند و زرو نقره از بهای آن ببرند و آنچه باید از مواشی و جامعه و موئینه بخرند و بفروشند وبعد از سه روز لشکر کفار از پای قلعه کوچ کنند، چون دو روز این بازار گرم بود، روز سوم خلق از بالا فرود آمدند و در میان لشکر گاه با ایشان مختلط شدند، به یکبار طبل و نعره بزدند و هر مغلی که با مسلمانی بیع و شرای میکرد همانجا آن مسلمان را بگرفت و شهید کرد. مگر آنچه خدای تعالی کسی را حیات بخشیده بود، هر کسی که خود سلاح ظاهر داشت اول سلاح او را میگرفت آنگاه وی را میکشتند.
ثقات چنین روایت کردند که دو صد و هشتاد مرد معروف سرخیل مبارز بدست کفار گرفتار شدند، روز دیگر مغولان پیغام کرد که مردان خود را باز خرید، ملک قطب الدین اجابت نکرد تا جمله را شهید کردند…. رضی الله عنهم.. و جنگ از سر گرفتند، ملک قطب الدین از یک تدبیر جنگی بسیار مؤثر کار گرفت که در نتیجه از لشکر های که به قلعه نزدیک شده بودند، یک تن به سلامت نماند و تعداد آن زیادت از ده هزار سپرگاو بود، جمله یا کشته شد یا خسته گشت وعدهء زیادی از اکابر توینان و بهادران مغول بدوزخ زفتند و باقی بر خاستند و از زیر پای حصار نقل کردند. آن نصرت بفضل حق تعالی روز پنجشنبه بود در سنه ( ۶۲۰ هـ ق )(۱۶۰)
گفته می شود که از این حصار محکم غرض زندانی ساختن محبوسین سیاسی در زمان سـلطنت غوریان نیز اسـتفاده شده است. جوزجانی می نویسد که : سلطان سعيد معز الدين محمد سام طاب مرقده، هر سال از غزنين مىآمد و ولايت هندوستان را و سند ضبط ميكرد، تا در شهور سنه سبع و سبعين و خمسمائه بدر لوهور آمد، و پيل و پسر از خسرو ملك بستد و بازگشت، تا در شهور سنه ثلث و ثمانين لشكر به لوهور آورد، و لوهور فتح كرد، و خسرو ملك را بعهد بيرون آورد، و بطرف غزنين فرستاد و از آنجا بحضرت فيروز كوه كه دار الملك سلطان بزرگ غياث الدين محمد سام بود روان كرد، و غياث الدين فرمان داد: تا خسرو ملك را به قلعه بلروان غرجستان محبوس كردند.
و چون حادثه سلطان شاه در خراسان ظاهر شد، و سلاطين غور نور الله مضجعه روى بدان مهم آوردند، سلطان خسرو ملك را شهيد كردند، در شهور سنه ثمان و تسعين و خمسمائه، و پسر او بهرامشاه را كه در قلعه سيفرود غور محبوس بود هم شهيد كردند، و خاندان آل ناصر الدين سبكتگين [طاب ثراهم] مندرس گشت، و شاهى ايران و تخت هندوستان و ملك خراسان بملوك شنسبانى رسيد.(۱۶۱)
گرچه بنام حصار سیفرود امروز در غور کدام محل دیده نشده اسـت، اما قرای متعددی بنامهای حصـار ودهن حصـار وپای حصـاروحصـارک در غور موجود است که از این نام تاریخی یاد آوری میکند (۱۶۲)
زیرنویسها
برادر محترم و استاد گرامی آقای شاه محمود محمود ، درود بشما ، تشکراز مقاله جالب ، معلوماتی وپزوهشی تان در بارۀ قلعه ها و حصار های افغانستان. باز هم مانند همیشه عالیست . ممنون زحمات تان . امیدوارم که خواننده گان محترم سایت ۲۴ ساعت و فیسبوک های آن سلسله این مقالات را مطالعه نموده به معلومات خود بیفزایند . زنده و سلامت باشید. مهدی بشیر
برادر گرانقدر محمد مهدی جان بشیر سلام و ارادت خدمت شان فرستاده و ارزومندم این بحران ناخواسته را بدون ناهنجاری و مزاحمت به خیر پشت سربگذارند و خود و فامیل محترم شان فرسنگها از این افت به دور باشند.
تشکر ویژه بابت انتشار این مطالب در سایت محترم و وزین ۲۴ ساعت را از جناب شان می نمایم . دست شان درد نکند واقعاً این خدمات فرهنگی تان را نویسنده ها و شاعران و هموطنان خواننده مان فراموش نخواهند کرد.
همان گونه شما از هموطنان ارزو برده اید تا لینک ها تعقیب و به دوستان خویش در میان بگزارند من این پشنهاد تان را ارج گذاشته و ارزومندم تا هموطنان ما با ما همراه شده و در غنامندی مطالب سهم بگیرند سعادت و بهروزی شما برادر عزیز را خواسته لحظات شاد را دور از کرونا همسفر باشید