۲۴ ساعت

12 اکتبر
۱ دیدگاه

قیام حوت هرات ! ( از منظر دیگر ) – بخش آخر

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه مؤرخ ۲۲ میزان  (مهر ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۱۴ اکتوبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

قیام حوت هرات !

( از منظر دیگر )

نوشتهء : جنرال محمد ظاهر عظیمی 

بخش آخر :

– صدها شهروند به عنوان های گونه گون و بهانه های مختلف از جمله: ضد انقلاب، نقش داشتن در شورش( قیام حوت) دشمنی ها، کینه توزی ها، رقابت های منفی و…ازشهردستگیر در روز روشن پیشروی قطعات طوری که گفته آمد در دو سه روز نخست حتی بدون ثبت شهرت شان یا شناسایی دقیق آنها کشه شدند.

– در چند روز نخست که فرقه به تسلط نیروهای دولتی درآمد، وهنوز بسیاری از مردم بی دفاع واطراف خبر نداشتند، به خاطر همکاری و همراهی از قریه ها برای افسران قیام کننده با مرکب نان خشک، غذای پخته شده، گوسفند ویا… می آوردند چون اطلاع نداشتند، که دولت کنترول فرقه را گرفته است، ده ها یا صد ها تن به ارتباط خوراکی آوردن دستگیر و بدون تحقیق کشته شدند.

– دستگیری های گسترده توسط نیروهای امنیتی، نظامی ها، پولیس، آگسا و حتا نیرو های خود سردولت مثل سازمان جوانان مدافعین انقلاب به دلیل های که گفته آمد دستگیر می شدند ودر بسا موارد بدون هیچ تحقیقی یا نوشتن لست شهرت شان، شب هنگام بدست مسئولین استخبارات درشمال فرقه هرات در کنار گودی که از قبل آماده شده بود با چشمان بسته در صفی پر از دلهره واضطراب با شلیک یک گلوله درسرش راهی گورهای دسته جمعی می شدند. بعد ها هنگام زمامداری مجاهدین تعدادی از این گور های دست جمعی کشف شد که در بیشتر موارد جای گلوله روی استخوان سرشان بود و در بین اجساد پوسیده شده، نشانه های همانند: کشف ولباس زنانه، طفلانه نیز دیده می شد، که تصویرآنها به رسانه  ملی و جهانی انعکاس یافت.

– از جمع محبوسین/ زندانیان تعداد زیادی به بهانه اینکه شما با قیام کننده گان ارتباط داشتید، کشته شدند. شاید کمتراتفاق افتاده است که زندانی به انجام عملی متهم شده باشد، که خود در آن حضور نداشته و اسیر دست دولت وقت بوده باشد، ودر آن جرم به گونه ی دسته جمعی صد ها تن اعدام شده باشد.

– اما کشتار زیاد، تلفات گسترده، دورازچشم همه، کمتربه رسانه ها رسیده، کمتر به یاد آورده شده، تلفات مردم درجریان عملیات نظامی پاکسازی وتصفیه که توسط قطعه پراشوت؛ کندک کوماندو؛ قوت های پیاده قول اردوی قندهار و نیروهای هرات به گونه ی  قریه به قریه؛ ولسوالی به ولسوالی؛ ولایت به ولایت صورت گرفته، ماه ها به طول انجامیده است. که پنهان و گمنام مردم بی دفاع به بهانه های که گفته آمد کشته شدند وکمتر تاکنون بدان تمرکز شده است. عملیات از قریه های هرات آغاز و به ولسوالی ها رسید و از آنجا به ولایت های غور، بادغیس، فراه ونیمروز و بخش های از ولایت های هیرمند و فاریاب نیز کشیده شد. این کشته ها گمنام ترین، گسترده ترین و بیشترین تلفات قیام حوت است. که دور از دید افکارعمومی درقریه ها ، دره ها ، کوه پایه ها و پشته ها اتفاق افتاده است.

رخداد دیگری را که باید یاد آوری کنم، بعد از گذشت شاید یک هفته یا ده روز بعد ازعملیات پراشوتی ها در نخستین نیمه ی ماه حمل ۱۳۵۸، از کابل هدایت داده شد که تمام افسران وسربازان هراتی ومربوط ولایت های همجوار؛ که شامل عملیات می باشند، پس به مراکز قطعات اصلی شان برگردند. که تعدادی منسوبین هراتی و ولایت های همجوار از ۲۴۲ پراشوت، قطعه کوماندی بالا حصار به کابل رفتند و تعدادی هراتی ها به ولایت قندهار رفتند، گزارش های استخبارات نشان می داد که هراتی ها به دیگر سربازان می گفتند که حضور ایرانی ها در این رویداد دروغ است. اما عجیب ترآنکه در جریان عملیات پاک سازی چند ماهه حتا یک ایرانی دستگیر نشد و یک جسد ایرانی نیز بدست نیامد تا دولت به عنوان مدرک به افکارعمومی و جامعه جهانی و رسانه ها ارایه دهد.

در این راستا تعداد بیش از ده  نفرهمراه با جگتورن شرافت الدین خان شرف رئیس ارکان قطعه ۲۴۲ پراشوت به کابل رفتتیم، یک گروه بیشتر از ده نفره دیگر از دره صوف مربوط قطعه ۲۴۲ به کابل آمده بودند که بیشتر شان هزاره ها ی شرکت کننده عملیات دره صوف بودند، چند نفر از کتواز آمده بودند، بیشتر از ده نفر  زخمی از شفاخانه مرخص شده به قطعه در حال استراحت بودند. من یک مرتبه دیگر هم به هرات برای دوسه روز رفتم. درآن موقع رفت و آمد زمینی با سرویس ها هیچ نوع تهدیدی را به همراه نداشت هر چند من هوایی رفتم.

 در این جا از چشم دید دیگری که بسیار مشابه، به رخداد فرقه هرات می باشد به شما کوتاه می نویسم هرچند مربوط به قیام حوت نیست اما از سوی مربوط به میهن ما است واز جانبی خیلی مشابه به عملیات فرقه هرات می باشد.

مدتی در کابل ماندیم وآماده می شدیم برای رسم و گذشت اولین جشن پیروزی انقلاب ثور، رسم گذشت در قطعه ما زیاد تمرین نداشت چون پراشوتی ها به موتر های گاز ۶۶ همراه با پراشوت از پیش روی لوژ عبور می کردند.

شب دوم ثور ۱۳۵۸ که لمری برید من نوراحمد خان افسر وسله پالی نوکریوال قطعه ۲۴۲ پراشوت بود، مرا صدا زد و گفت:

از وزارت دفاع ملی هدایت آمده است، که عاجل سربازان و افسران موجود قطعه برای اجرای عملیات آمده شوند. بدیهی است که معلومات های لازم را از کمیت و کیفیت وضعیت موجود قطعه را، قراگاه وزارت دفاع از نوکریوال گرفته بوده است. موصوف به شرافت الدین خان رئیس ارکان قطعه که او نیز به کابل بود تماس گرفته هدایت لازم را گرفت، آن موقع ما شاملین کورس یک پلیت سر شانه زده و دریم بریدمن مستعجل پراشوتی شده بودیم. و تا آمدن رئیس ارکان قطعه، برای سربازان پراشوت های شان  توزیع شد، مجموع پرسونل که نزدیک به سی نفر می شد، سلاح وحصه صرف (مهمات همراه) را گرفتند، نسبت کمبود پرسونل کنترول و امنیت قطعه این بار به گونه ی کامل به قوای ۸۸ توپچی سپرده شد، نور احمد خان همراه تعداد مریض به قطعه ماندند. این رویداد درحالی صورت گرفت که بقیه پرسونل قطعه پراشوت به ولایت های غرب کشور،دره صوف و کتواز مشغول اجرای وظیفه بودند، رئیس ارکان آمد و عازم میدان هوایی نظامی کابل شدیم و طی پروازی به میدان هوای جلال آباد پیاده شدیم و از آنجا به ثمر خیل محل فرقه ۱۱ ننگرهار رفتیم.

آن موقع فرقه ۱۱ از جمله جز تام های قوای مرکز بود، ما نیمه شب به قرار گاه غند توپچی  فرقه ۱۱ جابجاشده همراه با پرسونل قرارگاه توپچی تا صبح به مدافعه گذشتیم، آن وقت اطلاع یافتیم  که در فرقه ۱۱ ننگرهارعملیات صورت گرفته و تمام فرقه بدست حمله کننده گان افتاده است و فقط مرکزتوپچی مقاومت کرده وتسلیم نشده است، در واقع ما شب به کمک مدافعین پرسونل توپچی قرار داشتیم، هرچند که تا صبح هیچ حمله ای بالای غند توپچی صورت نگرفت. شاید به دلیل اینکه نشست دو بال طیاره به میدان هوایی، آمدن وسایط چراغ روشن به قرار گاه غند توپچی ویا بعد از نیمه شب بودن به هردلیلی حمله ی صورت نگرفت.

 فردا صبح شراف الدین خان شرف تصمیم گرفت با همین کمیت محدود  قبل از رسیدن کمک از کابل حمله را بیاغازد، ساعت هفت صبح  تعرض به خاطر پاک سازی از استقامت قرارگاه توپچی به داخل فرقه آغاز شد، درجریان حمله هیچ مقاومتی صورت نگرفت، حتا یک فیرهم نشد. تمام فرقه به شمول دفتر قوماندانی فرقه تصفیه شد. در دفتر قوماندان فرقه جسد خون آلود وپراز زخم دگروال پیاده بهرام الدین خان بهرام از ولسوالی جغتوی ولایت میدان وردک، فارغ شده از حربی شونزی و حربی پوهنتون که قرار بود چهار روز بعد رتبه برید جنرالی اش را بگیرد، کنار میزکارش افتاده بود.  بعد از کشته شدن دگروال بهرام ولسوالی چک ولایت میدان وردک بنام ولسولی بهرام شهید نامش تغییر داده شد. در بیشتر دفاتر قرارگاه فرقه یازده ننگرهارجسد قوماندان های جزتام ها یا آمرین دفتر که به خون خشکیده شان آلوده بودند، دیده می شد، همانند قوماندان غند توپچی،  تولی انظباط بنام خواجه، معین خان، عبدالهادی خان، عبدالله خان سور، بچه سور جنریل و چند مشاور روس و…. جزتام های از قوای مرکز کابل و دیگر قطعات از جمله معاون سیاسی وزارت امور داخله وقت علیشاه خان که از نزدیکان شراف الدین خان نیز بود به جلال آباد رسیدند. باید یاد آوری کنم که دستگیری ها مربوط به علیشاه خان وپرسونل شان می شد.

 چیزی که در نگاه اول خیلی توجه ها را به خود جلب می کرد، نخستین کسانیکه دستگیرمی شدند، سربازهای تولی قطعه انظباط بودند. آن موقع انظباط های قطعات عسکری در سراسر کشور نوار،کلاه، کمربند، تسمه سرشانه و گیتِس(تکه چرمی که روی بوت بسته می شود) های آنها به رنگ سفید بود.

یاد آوری کنم: بعد ازهمین روز هدایت داده شد، که تمام پروسنل تولی های انظباط نظامی درسراسرکشورعوض رنگ سفید درنوار کلاه- کمربند- تسمه سر شانه- گیتس خود باید از رنگ سرخ استفاده کنند. درآن موقع انظباط ها از افراد خوش تیپ، قد بلند، با جمع نظام قوی وخوب انتخاب می شدند، دربوت شان تکه آهنی کمی لغ نصب می کردند، وقت سلامی زدن که تکه های فلزی به همدیگر اصابت می کردند، صدای بلند و خوش آهنگی را ایجاد می کرد؛ هر قدر که گردش و دوران پا هنگام سلامی زدن عسکری بیشتر می بود، به همان پیمانه بهتربود، در بیشتر چار راهی های شهر های کلان کشور یا بهتر است بگویم به همه چهار راهی های مهم از سوی به خاطر تقدیم احترام به افسران یونیفرم دار و از جانب دیگر کنترول سربازان بدون تکت رخصت و همچنین نظارت بر کنش، روش و رفتار افسران( افسران یونیفرم داراجازه نداشتند خریطه یا بسته غیرعادی را در دست شان بگیرند، برای افسر یونیفرم دار فقط اجازه همان  بکس دستی شان بود) با یونیفرم حضور داشتند و همچنین توق/ طوق میسی شفاف وجلاداری در گردن داشتند. مورد دیگری که برای هر بیننده جالب بود و توجه مرا بخود جلب کرد، در واقع  باعث شد که این خاطره را یاد آوری کنم نحوه پلان گزاری؛ سوق اداره؟ سازمان دهی؛ جذب سربازان؛ پوشش امنیتی واستخباراتی؛ دقت عمل و اجرای این عملیات بود. که درادامه توزیع بیشتری خواهم داد.

باید بگویم اجرای چنین عملیاتی با چنین دقت و کیفتی بالای فقط وفقط از یک سازمان استخباراتی کار کشته دولتی ساخته است. مخالفین توانسته بودند بیشترانظباط های قطعه را که در آن موقع وظیفه گارد امنیتی مسئولین عالی رتبه جزتام ها را نیز به دوش داشتند طی مدتی  جذب کنند، افراد غیر قابل اعتماد را آهسته آهسته از تولی انظباط تبدیل کنند و بجای آنها افراد قابل اعتماد خویش را جابجا کنند، مخفی نگهداشتن چنین برنامه زمان بری یا همان پوشش استخباراتی طولانی کار ساده ای نبوده است.  در روزمعین با شفر که در نظر گرفته شده بود، که بسیار جالب و قابل توجه بود، یعنی وقتی صدای اذان نماز شام بلند می شود وآخند مسجد می گوید الله اکبر، هرانظباط یا به گوی دیگر هر گارد امنیتی بالای آمرش ضربه/ رگبار می کند. به این ترتیب قوماندان فرقه و بیشترکادر رهبری فرقه به شمول چند مشاور روسی و قوماندان تولی انظباط کشته می شوند.

 حمله کننده گان توانسته بودند سوق اداره فرقه را در همان شب تا حد زیادی بدست گیرند، تا نزدیکی صبح به تصفیه، پاکسازی و انتقال سلاح و تجهیزات مشغول باشند، من دقیقن نتوانستم به فهمم که چه مقدارسلاح برده اند. قبل از رسیدن صبح که می دانستند تعرض دولت آغاز می شودبه گونه ی منظم عقب نشینی کنند. هرچند ده ها افسر و انظباط توسط علیشاه خان و تیم مشترک شان(منسوبین که از کابل آمده بودند وکارکنان بخش سیاسی  وبخش استخبارات فرقه ۱۱ که صبح از خانه های شان آمده بودند) دستگیر و بدون گپ وسخن در محوطه سر سبز کنار فرقه تیر باران شدند، اما به برداشت من همه ی اشخاص زیربط محل را ترک کرده بودند.

 در این عملیات برای افسرانیکه شب در غند توپچی مقاومت کرده بودند و افسران تیم پراشوتی که شب هنگام به کمک آمده بودند یک تعداد افسرانیکه علیشاه خان پیشنهاد کرده بود، یک رتبه ترفیع داده شد و برای سربازان قطعه پراشوت هر کدام مبلغ پنج هزار افغانی ازجانب شورای وزیران تحفه داده شد، ما دونفر ( من و دین محمد ازخوست پکتیا شاملین مکتب پراشوت و کوماندو) که هنوز رسما مراسم فراغت ما بر گزار نشده بود اینک رتبه فوق العاده ی به کمک شراف الدین خان شرف به شانه ما نصب شد و به جگتورن شراف الدین شرف نیز رتبه جگرنی را تبریک گفتیم.

ما باید تا تاریخ ششم ثور به کابل می رسیدیم، که در رسم وگذشت اولین سالگرد جشن هفتم ثور پیروزی انقلاب شرکت کنیم، که از جلال آباد به کابل آمدیم.

موقعیکه این مطلب را می نوشتم تلاش داشتم اطلاعات بیشتری راجع به قوماندان فرقه ۱۱ ننگرهار بدست بیارم ،راجع به تحصیلات محل زندگی شخصی و…

در این راستا از دوست عزیز وگرامی ام جنرال سابقه دار اردوی افغانستان عزیزالدین خان توپچی که همدوره بهرام الدین خان بهرام بوده اند کمک گرفتم ایشان گفتند:

که دخترقوماندان فرقه، بانوصالحه سنجر می باشد. که شوهر شان آقای سنجرهمراه بادختر خورد سال شان مری جان در یک رویدادی دلخراش و ناگواردر سرک میدان هوایی کابل بتاریخ شانزدهم ثور۱۳۹۱به شهادت رسیدند. بانو صالحه گفتند از بین خانواده فقط من که در آن ایام هفت ساله بودم، در جلال آباد تابوت پدر را با جسد خونین آلود شان دیدم و آقای سنجر روحشان شاد از دوستان بسیار عزیز و نزدیک من و از شهر هرات بودند. یاد شان گرامی.

ظاهر عظیمی.

 

 

یک پاسخ به “قیام حوت هرات ! ( از منظر دیگر ) – بخش آخر”

  1. admin گفت:

    جناب آقای عظیمی از مقاله زیبا و چشم دید های تان که ازین طریق با هموطنان ما شریک ساختید ممنونم ، سعادتمندی شما را آرزومندم.
    باعرض حرمت
    قیوم بشیر هروی
    ملبورن – استرالیا

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما