نای شکسته
تاریخ نشرشنبه دهم حوت ۱۳۹۸ – ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ هالند
نای شکسته
تقدیم کننده : محمد مهدی بشیر
جناب آقای استاد محمد اسحاق ثنا شاعر گرانمایه و همکار عزیز سایت ۲۴ ساعت از شهر ونکوور – کانادا کتاب زیبایی تحت نام « نای شکسته » که در آن شعرها یی از شاد روان سید عبدالله عنبری بوده که در این اواخر اقبال نشر یافته به کتابخانه کوچک ۲۴ ساعت فرستادند و دو روز قبل توسط پست برایم رسید و در شروع آن چنین نوشته اند :
« باسمه تعالی ، با درود و به امید سلامتی
این مجموعه شعری مرحوم سید عبدالله عنبری را که در این روز ها به همت برادر زاده های مرحوم طوبا عنبری در وا نکوور – کانادا اقبال چاپ یافته بشما دوست دانشمند ، ژور نالیست آگاه محترم مهدی جان بشیر هروی ارسال شد لطفآ در پهلوی سایر کتب ، کتابخانه سایت ۲۴ ساعت قرار بدهید . با عرض احترام و حرمت م – اسحاق ” ثنا ” وانکوور کانادا ۱۷ – ۲ – ۲۰۲۰ »
جهانی سپاس از جناب محترم استاد محمد اسحاق ثنا که لطف نمودند و این کتاب را برایم فرستادند.
باید به عرض برسانم که این مجموعه شعری با قطع و صحافت زیبا در ۶۸ صفحه توسط بشیر رحیمی طرح پشتی و صحفه بندی شده است و بکوشش طوبا عنبری و ستار صابری چاپ شده است .
این کتاب شامل ۴۷ پارچه غزل و هشت تا دوبیتی میباشد .
در صفحه هفتم آن تحت عنوان اشاره چنین آماده است :
مجموعه ایست از اشعار شاد روان سید عبدالله عنبری ، شاعر گران قدر کشور که بنا به در خواست جمعی از شخصیت های فرهنگی شهر ونکورو و با کمک برادر زاده آن مرحوم ، ” طوبا عنبری ” و همکاران فرهنگی و دوستان آن مرحوم ” ستار صابری ” نویسنده و کارتونیست و آقای محمد اسحاق ” ثنا ” شاعر محبوب و معاصر کشور ، از منابع گونا گون و روز نامه ها و مجلات داخل ونکورو و خارج از ونکورو جمع آوری و به چاپ رسیده است .
این مجموعه ، شامل اشعاریست تصوفی ، میهنی و عشقی که شاد روان آن ها را در عالم غربت در شهر ونکورو سروده بوده.
به امید این که بقیه ی اشعار شاد روان عنبری به دسترس ما قرار بگیرد تا در جلد بعدی اقدام به چاپ آنها شود. طوبا عنبری و ستار صابری
من موفقیت های بیشترمحترمه طوبا عنبری وآقایان صابری و استاد محمد اسحاق ثنا را آرزو میکنم وامیدوارم که بزودی شاهد چاپ جلد دوم آن باشم .
در صفحه بعدی تحت عنوان زندگی نامه چنین آمده است :
سید عبدالله عنبری، فرزند مرحوم الحاج سید محمد اسحاق عنبری در سال ۱۳۱۴ شمسی ( ۱۹۴۱ میلادی ) در کابل ، دیده به جهان گشود .
او پس از فراغت از اکادمی تربیه ی معلم ، نخست به حیث آموزگارو سپس به حیث معاون امور تدریسی مکتب در مربوطات وزارت تعلیم و تربیه توظیف شد.
عنبری، زمانی را در سفارت خانه های پولند و بلغارستان در کابل به حیث مترجم زبان انگلیسی کار کرد و هم چنین مدتی در دوا سازی هوخست افغانستان به صفت سر ترجمان زبان انگلیسی انجام وظیفه کرد.
شاد روان عنبری هم زمان با کار ترجمانی ، فعالیت های فرهنگی و ادبی داشت و با روز نامه های اصلاح ، انیس ، افکار نو ، نوای صبح و غیره همکاری می کرد. شعر های او در موضوعات انتقادی ، اجتماعی ، تفریحی و عاشقانه در جراید کشور چاپ می شد . او هم چنین با ترجمه های متون انگلیسی ، با نشریات کابل همکاری داشت . اشعار او بین سال های ۱۹۶۲ تا ۱۹۹۰ مرتب در جراید داخل کشور چاپ میشد.
شاد روان عنبری ، اصول اولیه ی شعر را نزد پدرش سید محمد اسحاق عنبری که خود شاعر، ادیب و اهل دانش بود ، آموخت تا کم کم طبع او روان و روان تر گردید و سر انجام ، به کمال رسید.
عنبری از سال ۲۰۰۰ میلادی در شهر ونکورو اقامت گزید و با وجود اندو دوری از وطن ، همچنان شعر میگفت و اشعارش در نشریه ی ” زن ” به چاپ می رسید .
شاد روان عنبری سر انجام در سال در سال ۲۰۰۷ میلادی در شهر ونکورو کانادا دیده از جهان فروبست. روانش شاد و یادش گرامی باد !
عزیزان محترم ، ازین مجموعه زیبا دو پارچه از سروده های انرا انتخاب و تقدیم شما عزیزان محترم مینمایم و مطالعه این مجموعه عالی را به همه شعر دوستان توصیه مینمایم.
موفقیت های بیشتر برادر زاده های آن مرحوم و استاد ” ثنا ” عزیز را خواهانم .
روح سید عبدالله عنبری شاد و خلد برین جایش.
با عرض حرمت
مهدی بشیر
این هم سروده های انتخابی بنده :
به استقبال غزلی از محمد اسحاق ” ثنا ” با این مطلع :
در محیط غربتم زار و نزار افتاده ام
پیرم و در مانده ام از اعتبار افتاد ام
صیاد زمان
روز گاری شد که از چشم نگار افتاده ام
همچو برگ زرد و خشکی در دیار افتاده ام
از دل پر سوز من آن شوخ کی دارد خبر
کز فراقش روز و شب اندر شرار افتاده ام
از سما جت های گردون گشته ام زار و ملول
با رقیب سفله اندر گیر و دار افتاده ام
غافل از حال نزارم گشت صیاد زمان
مرغ زار بسملی در مرغزار افتاده ام
بی گل رخسار جانان ، بوستان خار غم است
لاله سان داغی به دل در خار زار افتاده ام
وه چه زیبا گفت این حرف حقیقت را ” ثنا “
« در محیط غربتم زار و نزار افتاده ام »
نیست آرامی مرا در دل ز رنج روز گار
موج سیمابم که زار و بی قرار افتاده ام
” عنبری ” را نیست دیگر تاب دوری از وطن
بی کس و هردم شهید و سوگوار افتاده ام
۳ سپتامبر ۲۰۰۴ ونکورو- کانادا
********
دام غربت
هم چو آهویی که ره گم کرده حیران مانده ام
تشنه کام و تشنه لب اندر بیابان مانده ام
پای بند حلقه ی زنجیر دام غربتم
بی وطن ، بی آشنا ، بی کس به میدان مانده ام
نیست اندر ساغر هستی می آسودگی
ساده دل من بر خیال عشق دوران مانده ام
شاخه ی بشکسته ی یاسم زنخل آرزو
دور از مامن ، جدا از باغ و بستان مانده ام
بس اسفناک است و رقتبار حالات وطن
با دل پر خون و چشم اشک ریزان مانده ام
کی اثر باشد به آه و شیون من ” عنبری “
ناله ی خشکیده بر لب در نیستان مانده ام
ونکورو – کانادا
روح مرحوم سید عبدالله عنبری شاد و جنتها نصیبش ، تشکر از عزیزانیکه در نشر و انتخاب اشعار شاد روان عنبری زخمت کشیده بخصوص محترمه طوبا عنبری و آقایان صابری و استاد محمد اسحاق ثنا . همچنان جهانی سپاس از آقای استاد ثنا که کتابخانه ۲۴ ساعت را هیچوقت فراموش نکردند. مهدی بشیر
با سپاس و امتنان از شما مهدی جان عزیز و همچنین از جناب استاد ثنا گرامی که لطف نموده و این مجموعه زیبا را هم برای سایت ۲۴ ساعت و هم برای اینجانب فرستادند ، روح مرحوم سید عبدالله عنبری را شاد و خشنود می طلبم ، روح شان شاد ، یادشان گرامی و خاطرات شان جاودانه باد
باعرض حرمت
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا