شعر مادر
تاریخ نشر یکشنبه ۱۲ می ۲۰۱۳ هالند
نوشته نذیر ظفر
10 – 5 – 2013
نشستم تا نویـــسم شعر مادر
کنم طرح غزل یا مثنوی سر
قلم گفتــــــا قسم بر کردگارم
توان وصف مادر را ندارم
که مادر سایهء از ذوالجلال است
زبانم در بیانش گنگ و لال است
درو دیوار منزل با زبان شد
به توصیفش زمین و آسمان شد
ز نقش فرش و از دیوار خانه
صدا می امد هردم عاشقانه
صدای کار بی همتای مادر
صدای کفش های پای مادر
صدای ناز هایش در شبانه
به فرزند عزیزش جاودانه
صدای گریه و عذر و نیازش
به درگــــاه خدای بی نیازش
به فرزندان خود با چشم گریان
دعا میکرد بر درگاه سبحان
صدای مژه هایش را شنیدم
محبت را ز لبهایش شمیدم
به هر سو دیده ام افتاد دیدم
ز مــــهر مادرم ارشاد دیدم
جهان تصویر مادر شد به چشمم
تجلی گاه داور شد به چشمم
یقینم شد که پس از کردگارم
بود مـــــادر خدای روزگارم
نذیر ظفر
ظفر گرامی ، سروده زیبا وعالیست . از خواندن آن لذت بردم . موفق باشید.
مهدی بشیر
دلانگیز،ممنون شما!
جهانی سپاس از برادر گرانقدرم مهدی جان بشیر و به آزروی یلامتی و مو فقیت های مزید شان
شهلای گرانقدرم ممنون حسن نظر شاعرانه تانم قلم تان رسا باد
درود به ظفر گرامی و ارجمند !
سروده مقبول تانرا خواندم عالی بود عالی . که از عمق دل برخاسته است و بردل می نشیند. شگوفا با شید .
سپاس بیکران از حسن نظر شما شاعره توانا و خوش قلم عزیزه جان عنایت